
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤✔🖤🖤
تهیونگ اومد داخل خونه و جعبه ی شیرینی رو گذاشت روی میز نامجون دید و کمی خندید و گفت:《 شیرینی از کجا؟》 تهیونگ :《 دوست هه هیونگ آورده براش!》 نامجون:《 از کی تاحالا روی شیرینی ها شماره می نویسن 🤔🤨》 تهیونگ فورا جعبه رو برعکس کرد و گفت :《 شماره جدیدشه دید هه هیونگ نیست روی اون نوشت😬😪》 که جین اومد و گفت:《 خب کی میخواد بره کیمچی بخره تموم کردیم زود بگین یا قرعه کشی میکنیم!》 کل اعضا بعد از این حرف جین به در و دیوار و ... نگاه کردند و خودشون رو جوری جلوه دادن انگار مشغول اند جین یک پوفی کشید و گفت :《 خودمپس میگم ....ام....جیمین تو برو !》 جیمین که روی مبل نشسته بود دهنش باز موند و پرسید:《 چرا من ؟ پنج تا آدم دیگه این جان!》 هیشکی توجه نکرد چون خیلی خوشحال بودند جین اون ها رو نگفته جیمین هم چشم هاش رو بالا انداخت و رفت تا لباس ها شو عوض کنه وقتی اومد پایین تا بده شوگا گفت:《 خوب خودت رو بپوشون و صدات رو هم عوض نکن با نبینم اسمت تو شناسنامه سه نفر رفته😑😑 》 جیمین :《 چشم!》 بعد جیمین پرسید :《 راستی هه..یعنی خانم کیم کجان؟》 تهیونگ :《 با هوپ رفته پارک تا اجرای گروه مورد علاقش رو ببینه 》 جیمین یکم مشکوک میشه ولی نه اونقدر و رفت
کیمچی رو خرید و تو راه خونه بود که هه هیونگ و جی هوپ رو دید 💑 سر جاش میخکوب شد😳 ولی زود خودش رو کنترل کرد و از یک راه دیگه رفت بدون اینکه چیزی بگه
فردا صبح
تو بیدار شدی و با لب خندان رفتی پایین مثلا اجرا ی گروه مورد علاقت رو دیدی و دیدی جیمین هم پایینه و داره برای خودش قهوه درست میکنه ، تو خیلی هیجان زده شدی چون فقط اون بود مو هات رو درست کردی و رفتی سمتش و گفتی:《 سلام 😊 صبح بخیر 😄 !》 جیمین یجوری بهت نگاه کرد و گفت :《 صبح بخیر😑》 تو یکم جا خوردی آخه چرا باید اینطوری کنه؟ و بعد رفت و البته جیمین برات قهوه هم ریخت ! تو یک لبخند کوچیک زدی و قهوه رو هم خوردی🙂 و رفتی بالا حاضر شدی که نامجون اومد تو اش پس خونه و گفت :《 جیمین گفتم که بران قهوه درست کن! یک کار خواستم😑》
اومدی پایین که دیدی جیمین هم داره میره بیرون تو فورا از فرصت استفاده کردی و دست جیمین رو گ* ر* ف* ت* ی و گفتی :《 میروسونمت!》 و اون رو بردی سمت ماشین میدونستی که جیمین قرار بود امروز بره کمپانی تو هم دقیقا میخواستی بری کمپانی چرا با هم ؟ چون تو قرار بود برای عکس برداری جدید جیمین لباس طرح تو رو بپوشه واسه هم تو هم باید اونجا باشی
تو ماشین نشستین و شروع به رانندگی کردی جیمین هیچ حرفی نمی زد! تو که معلوم بود خیلی کلافه شدی و جیمین متوجه ی این شد گفت:《 میدونم با جی هوپی!》
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالییییییییییی
محو داستانتدشدیمممم
پارت بعدی چند روز دیگر میاد؟
عالیییی داستانت انقدر قشنگه همش منتظر پارت بعدیشم
هر روز میام چک می کنم ببینم پارت بعدی را گذاشتی یا نه
انقدر اذیت نکن شکنجه نده مارا بابا
شکنجمون میدی وقتی پارت بعد را انقدر دیر میزاری
بابا اذیت نکن دیگه
اهههههه اعصابم خورده چرا پارت بعدی نمیادددد
عالییییییییییییییی هست 😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍
واییییییییییی خیلی خوشحالممم ادامه ی پارت ۲۱را گذاشتی
گشدرین ماشالله 💃🕺💃
تروخدا پارت بعد را بزار محو داستانت شدم بدون داستانت نمیشه
عالیییی بود لطفا پارت بعد و بزار
داستانت عالییییی بود
لطفا پارت بعدی رو زودتر بزار
عاشق داستانتممممم عاااالی بود لطفا زودتر پارت بعدی رو بزارررررر مرسییی عاجیی🥺♥️😍
واااییی عالی بود خسته نباشییییی❤❤