سلام دوستان حتما نظر بدین چند وقت گوشیم خراب شده بود نتونستم بنویسم
شبیه من بود ادرین گفت خدا بده برکت حالا دو تا شدین خدا بهم صبر بده گفتم تو کی هستی گفت سارمین ایبوله تازه به پاریس امدم میشه بگین این ادرس کجاست منو ادرین ادرسو نشونش دادیم بعد هم خداحافظی کردیم تو راه خونه بودیم که یهو ادرین دستم رو گرفت و برد تو کوچه گفت مرینت تغییر شکل بده
تغییر شکل دادیم و رفتیم بالای یکی از خونه ادین گفت حالا به حالت عادی برگرد گفتم باش
تغییر شکل دادیم و به حالت عادی برگشتم ادرین گفت فردا قرار برم المان برای مد تو هم میای گفتم اره معلومه که میام
ولی گفتم تا اونموقع کی جای ما باشه رفتم خونه و معجزه گر خودمو و لاک پشت رو برداشتم رفتم پیش الیا از پشت در گفت الیا من به تو معجزه گر کفشدوزک رو میدم تا موقعی که من مریضم شهر رو نجات بده
و بعد کت نوار معجزه گر لاکپشت رو به نینو داد و بعد خونه رفتیم من هم معجزه گر موش رو بر داشتم که اگه مشکلی پیش اومد همراهم باشه ولی فکر نکنم بشه
سوار هواپیما شدیم و به المان رسیدیم تو را بودیم که یهو اتش سوزی شد و یک نفر که چهار دستو پا راه میرفت به سرعت از کنار مون رد شد و همه داد زدن یوزی نجاتشون بده معجزه گر یوز پلنگ که گم شده بود ما هم تبدیل شدیم و به کمکشون رفتیم یوزی گفت سرعت و بعد عین فرفره همه رو بیرون برد و اتشنشانی رسید و اتیش خاموش منو گربه فقط نگاه کردیم واقعا که معجزه گر قدرت مندی بود به داخل ماشین رفتیم و به هتل رسیدیم که دم در هتل ادرین زانو زد و گفت مرینت دوپنگ چنگ با من ازدواج می کنی و من هم گفتم
حلقه رو دستم کردم و اونو بوسی دم واقعا فکرشو نمی کردم که همچین اتفاقی بیوفته
که دیدم که یوزی نشست و گفت تو شهر من و خواستگاری میشه فلان تومن گفتم مگه تو قهرمان نیستی گفت من بهتون کمک میکنم در عوض ازتون پول میخوام ماهم بهش پول رو دادیم
و به ادرین گفتم باید معجزه گرشو بگیریم و به ببریم این ادم خوبی نیست تبدیل شدیم و دنبالش رفتیم که یهو گمش کردیم
دوستان امید وارم خوشتون اومده باشه
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
داستانت خیلی قشنگه
من میخوام یه داستان درباره قهر های الکی مرینت رو بزارم داخل تستچی .من بلد نیستم چطوری داستان رو بزارم
کسی میدونه چطوریه