مرینت❤❤آدرینت 6

دوستان ار این پارت به بعد داستان+۱۰ هست سعی کردم داستان رو عاشقانه کنم نظرات فراموش نشه

من گفتم مرینت باید یه کاری بکنیم الان تمام شهر رو نفله میکنه و اون گفت نمیشه کاری کرد و گفت گردونه خوش شانسی و یدونه یخ اومد ما تو تعجب بودیم بعد مرینت دوروبرش رو نگاه کرد و گفت پیشی یه فکری دارم فکر کنم اون آکوما تو کفشاش رفته که با اون کفش ها همه رو نفله میکنه دنبالم بیا و بعد به زنه گفت اگه راست میگی و میتونی همه رو نفله کنی بیا دنبالمون و براش شکلک دراورد ?من دنبال بانو می رفتم و زن شرور هم دنبالمون میومد این کجا میره

که دیدم رفت تو زمین سورتمه سواری که یک دفعه با خودش و کاگامی و لوکا رفتیم ووااوو فهمیدم اون خانم نمیتونه تو اون زمین نفله کنه و سر می خوره اگه ماهر نباشه وااوو بانو تو نابغه ای دیگه صد درصد همین سال بعد مرینت رو میگیرم رفتیم اونجا و کفشدوزک دستم رو گرفت و باهام میرقصید اون خانم هم که تند تند راه میرفت هی می افتاد همینه که دیدم کفشدوزک میگه چقدر خوب شد که تو گربه سیاهی آدرین بعد با هم میرقصیدیم و به اون خانم زبان در می آوردیم و اون هم عصبانی شد اومد به سمتمون و گفت همینه بگیرش گربه و منم اون گرفتمش و بانو هم با یویو بستش بعد من ولش کردم و گفتم پنجه ی برنده و زدم به کفشاش و اکوما در اومد

بعد هم خنثی کردنشون و کفشدوزک معجزه آسا و بزن قدش و بعد هم رو بغل کردیم که دیدم رییس این زمین اومد و گفت به به بغل عاشقانه دختر کفشدوزکی و گربه سیاه و با خودش گفت به به زمین اسکیت رو یخم تا فردا پر طرفدار میشه و بدون اینکه ما بدونیم ازمون عکس گرفت

بعد من بانو گپ می زدیم و رفتیم به سمت خونه رسیدیم و پریدیم از پنجره تو و همه جا تاریکه تا من کفشدوزک خواستیم تغییر شکل بدیم و در حال تغییر شکل دادن برق ها روشن شد و همه دوستام و پدر و مادرم گفتن تولدت مبارک و متاسفانه ما همون موقع تبدیل شدیم و همه دیدن ما کفشدوزک و گربه هستیم???

هیچکس باورش نمیشد ما کفشدوزک و گربه باشیم ولی مگه امروز تولد مرینت بود وای من هیچ کادویی نداشتم بعد آلیا دوباره اومد همه جا تو گوشی جار بزنه که ما ها هستیم ولی تا رفت تو گوشی عکس من و کفشدوزک توی سورتمه یخی اومد و زیرش نوشته بود پرطرفدار ترین سورتمه یخی که کفشدوزک و گربه توش هستن اون به همه نشون داد این عکس ما رو و همه گفتن اه خوش گذشت دختر کفشدوزکی و گربه ی سییااه من داشتم دیوانه میشدیم یهو دیدم مرینت من رو گرفت و از اتاق رفتیم بیرون و توی یکی از کوچه ها دیدم مرینت داره گریه میکنه

من به مرینت گفتم عشقم چرا گریه میکنی و اون گفت که آبروم جلوی همه رفته که من کفشدوزکم و دو تا بوس از منو تو پخش شده و الان تمام شهر میدونن ما عاشق همیم اما من و تو فقط هم رو دوست داریم و حتی ازدواجم نکردیم و من گفتم اون هم حل میشه 1 الی2سال بعد ازدواجم می کنیم ول کن بابا حوصله ناراحتی داری و هم رو بوسیدیم که دیدم بچه ها سر کوچه اومدن و دست میزنن بعد آدرین رفت و گقت حالا شله شله شله شله شله مرینت چقدر قشنگه انشالله هم بمونه عشقم چقدر قشنگه انشالله هم بمونه و بعد آلیا اومد و گفت ام ام مرینت و آدرین من متاسفم که بوس شما رو منتشر کردم و گفت دیگه چیزی از ابر قهرمان های این شهر نمیکنه و رفت و منم تو دلم گفتم آلیا چقدر خوب شد که سر عقل اومدی و تو دلم می خوندم سوسماز گونلومون یاراسی چیک گل الله ن بلاسی کابوشماق اویله زور دیرکی سادجه ایکی بارماک آراسی سوسماز قلبیمین یاراسی چیک گل الله بلاسی کابوشماق اویله زوردیرکی سادجه ایکی بارماک آراسی بعد دیدم آدرین هی میگه مرینت مرینت مرینت که من از اون حال در اومدم و گفتم ها چ چی شد و چیکار داری بعد گفت بریم خونه و رفتیم

رفتیم و تو خونه لباس های راحتی پوشیدیم و بغل هم رو تخت دراز کشیدیم و زدیم فیلم ترکی عاشقانه

داشت گریمون می گرفت تو فیلم اونها رفتن بغل هم و وقتی داشتن به هم نزدیک میشدن یک دفعه پکیج لاغری در دو روز اون تبلیغ زد گند زد به لحظات احساسی من و مرینت بعد من به مرینت گفتم بره تا تبلیغ تموم شه ادامه سریال سیب ممنوعه بیاد بره چایی بیاره اون هم رفت و یک چایی ترش دم کرد و گفت عشقم شب هم چایی سبز می زنیم و دم شد آورد و ادامه هم اومد و خیلی زیبا بود و من و مرینت رفتیم بخوابیم و من با خودم گفتم هییی مرینت یه فرشتس

و بعد خوابیدیم خب ادامه

دوستان ممنون که این تست را دیدید