پارت دوم :) +16
اسمشو سرچ کردم لبخند پیروزمندانه ای زدمو گفتم:نگا .........
حرفمو با دیدن صفحه خوردم متخصص زنان زایمان؟! مادر:عزیزم حق داری کلافه باشی،فکر میکنم باید یه سری چیزارو بهت بگم بعد خودت به مرور زمان همه چیزو به یاد میاری***با مادرم،تو اتاق تنها شدم.مادر گفت:تو یه ماه پیش ازدواج کردی اما متاسفانه شب عروسیتون تصادف کردین تو سرت ضربه ی بدی دید و کارنم شونش و ساعدش.دیشب مرخص شدی.
مجبور شدم تایید کنم بهتر از این بود که فکر کنن دیوونم! همین کم مونده سر از تیمارستان در بیارم! اما...چجور من با کارن خیانتکار ازدواج کردم؟! ما که نامزدیمون بهم خورد؟! نکنه اونا همش خواب بوده؟! اما من دیشب تو اتاق خودم بودم داشتم زندگیمو میکردم حالا چه جور خودمو با شرایط وقف بدم؟ مغزم از سوالای متعدد داشت میترکید.رفتم تو اتاق کشوی اول میز دراورو باز کردم یه آلبوم صورتی_سفید داخلش بود درش اوردم.عکسای منو کارن بود.به عکسا دقت کردم باورم نمیشه تو همه ی عکسا لبخند رو لبامه.چقدر در کنارش خوشحال به نظر میرسم به ته دفتر رسیدم،امضای منو اون بود و زیرش یه تعهد بود : قول میدم ترکت نکنم...دفترو بستم.چشمم به یه موبایل نقره ای رنگ خورد.حدس زدم مال خودم باشه.میخواستم بازش کنم اما رمز داشت.از اونجایی که خودشیفتم تاریخ تولد خودمو زدم اما باز نشد
به کارن فکر کردمو گفتم:شاید این دختره خیلی کارنو دوست داره! تاریخ تولدشو زدم باز نشد!
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
قسمت بعدی رو زود بگذار لطفا 🥺❤
حتما 💙