
امیدوارم از پارت های قبلی خوشتون اومده باشه💜
فرد به جورج گفت:ایزابلا اسنیپ؟ جورج:واقعا دختر اسنیپه؟ فرد:یعنی واقعا اسنیپ یه دختر داره؟دلم واسش میسوزه ناگهان به صدا از کنار جورج اومد و گفت:چرا از خودش نمی پرسین در اون لحظه قیافه ی فرد و جورج جوری بود که انگار دو پارچ اب روشون خالی کردن ایزابلا بغل دست لاوندر که بغل دست جورج بود نشسته بود دوقلو های ویزلی فراموش کرده بودن توی گریفندوره رون با دیدن قیافه ی فرد و جورج خنده ی یواشی کرد و هری لبخند بزرگی زد رون طوری که فقط هری بشنوه گفت: بنظرت خوشگل نیست؟
هری گفت:کی؟ رون:دختر اسنیپ دیگه هری:نمیدونم رون:بنظر من خوشگله احتمالا پدرش از اینکه تو اسلیترین نیست خیلی عصبانیه هری ناخوداگاه سرش رو به سمت اسنیپ چرخوند و زخمش سوزش وحشتناکی کرد هری پیشونیش رو فشار داد رون:هی حالت خوبه؟ هری:اره من خوبم و خودش رو با خوردن سیب زمینی مشغول کرد
گریفندور امروز کلاس معجون ها داشت تازه اونم با اسلیترین رون:پرفسور اسنیپ ریس اسلیترینه، شنیدم خیلی هواشونو داره اما الان دخترش اینجاس توی گریفندور هری:رون جدیدا خیلی در مورد دختره حرف میزنی و کلاس شروع شد اسنیپ داشت در مورد کلاس معجون سازی و فایده هاش و کودن بودن کلاس قبل و خنگ بودن این کلاس سخرانی کرد و بعد از هری چند تا سوال کرد و هری به همه ی سوالا جواب نمیدونم اقا داد و هرمیون واسه همه ی سوالا دستش بالا بود تا اینکه اسنیپ گفت:بشینید دوشیزه گرنجر و با این حرف بعضی از اسلیترین ها خندیدن از جمله ایزابلا
هری اول فکر میکرد اسنیپ ازش بدش میاد اما بعد دید اسنیپ ازش بدش نمیاد،اسنیپ ازش متنفره. اونروز گریفندور با اسلیترین قرار بود اولین بار سوار جارو بشن صبح همه داشتن چاخان میبافتن که جارو سوار خیلی ماهری هستن اما خالی بندی های هیچ کس به پای مالفوی نمی رسید اون گفته بود که با جارو از دست مشنگایی که با هلیکوپتر تعقیبش میکردن فرار کرده اما بنظر هری این حرفا فقط یه مشت دروغه هرمیون و نویل تا الان سوار جارو نشده بودن بنابراین هرمیون کتاب کوییدیچ در گذر زمان رو خونده بود و داشت قوانین و نکات جارو سواری رو میگفت همه اول گوش میدادن اما زود خسته شدن و نویل تنها کسی بود که بهشون گوش میداد شاید که بتونه چند دقیقه ای رو رویه جارو بمونه تا اینکه پست ها رسید و همه از اینکه صحبت های هرمیون قطع شد خوشحال بودن
یه جغد یه بسته برای نویل اورده بود که توش یه گوی بود نویل:این یه یاد اوره مامان بزرگم واسه اینکه چیزی یادم نره برام فرستاده و ادامه داد:اگه محکم تو دستتون بگیرینش و قرمز شد یعنی یه چیزی یادتون رفته و گوی قرمز شد در همون لحظه دراکو مالفوی اومد و یاد اور رو قاپید هری و رون بلند شدن اونا خیلی وقته منتظر دعوا با مالفوی بودن ناگهان ایزابلا بلند شد و گفت:دراکو و با سر به نویل اشاره کرد مالفوی:فقط میخواستم نگاش کنم و گوی رو به نویل پس داد و اخم کرد و با گویل و کراب از رفت بیرون که ایزابلا دوید پشتشون و داد زد:صبر کن دراکو، دراکو.رون که معلوم بود حرصش گرفته گفت:این مزخرفه چرا ایزابلا باید که هری بهش گفت ساکت شه و کمتر حسودی کنه
ایزابلا همیشه کمتر از بقیه حرف میزد و بیشتر با اسلیترین ها میپرید هری و رون احتمال میدادن که اسنیپ امد و رفت های زیادی با خانواده ی مالفوی داره چون که ایزابلا و دراکو زمان زیادی رو با همن البته به نظر میرسید جدیدا دعوایی با مالفوی و دار و دسته اش کرده چون نویل گفته دیده ایزابلا توی سالن عمومی گریفندور نشسته و زانوی غم بغل کرده اوایل به نظر میرسید از گروهش راضی نیست اما بعد عادت کرد هری فهمیده بود که نسبت به پدرش خیلی مهربونه و حدس میزد که اسنیپ سعی کرده اون رو مثل خودش تربیت کنه اما شکست خورده سیموس چند وقت پیش از ایزابلا درمورد مادرش سوال کرده بود از قیافه ی سیموس نگرانی میبارید و می ترسید مثل پدرش عصبانی بشه و طلسمش کنه اما ایزابلا با سردی بهش گفت:اون پدر واقعیم نیست احمق اون فقط پدرخوندمه و برای گریفندوری ها خبر شکه کننده ای بود هری از فرد شنیده بود امسال نسبت به بقیه ی سالها امتیاز کمتری از گریفندور کم شده بعد از گل کاشتن ایزابلا توی کلاس معجون ها رون همش ازش حرف میزد و صبحا وقتی ایزابلا رو میدید صورتش سرخ میشد و استرس میگرفت هری کاملا فهمیده بود که رون ازش خوشش میاد اما رون تکذیب کرد
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارتتتتت بعدددد
عالی بود
داستان منم بخون:)
مرسیی❤️
پارت بعد داره برسی میشه
حتما میخونم
مرسی که خوندی
خیلی خیلی جالب بود سریع پارت بعد رو بزار😍
خیلی ممنونم💖💖
مرسی که خوندی
عالی بود
شیپ ایزابلا کیه؟
مرسیی🤍
فک کنم الان تابلو باشه