10 اسلاید امتیازی توسط: PROFET انتشار: 4 سال پیش 214 مرتبه انجام شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام به شما عزیزای دل♥️♥️♥️، برگشتم با قسمت سوم، این قسمت از قسمت قبلی خیلی هیجانی تره و اینکه قسمت چهارم رو حتما از دست ندید، بیشتر از این وقتتون رو نمیگیرم بیاید شروع کنیم...
از زبان آدرین : وقتی اومدم مدرسه دانش آموز جدید رو دیدم و از نینو پرسیدم که تو اونو میشناسی، گفت نه. به پشتم نگاه کردم و به مرینت گفتم تو اونو نمیشناسی، مرینت گفت چی!.. چی! من! نه نه نمیشناسمممم نمیدونم کیه. آلیا هم گفت که هیچکس اونو نمیشناسه. گفتم آها که اینطور.
کلاس شمشیر بازی داشت شروع میشد و من همش فکر میکردم که چطور به کاگامی بگم دوسش ندارم. ولی خب دیگه باید بهش میگفتم، کلاس شروع شد ولی صبر کردم تا آخر وقت بهش بگم. کلاس که تموم شد کاگامی اومد پیشم و گفت چرا اینقدر ناراحتی؟ . بهش گفتم، راستش یه موضوعی هست که خیلی وقته که میخوام بهت بگم، گفت چی میخوای بگی ؟ گفتم من!.. من!.. من یکی دیگه رو دوست دارم تو دوست خوبی هستی ولی دل من پیش یه نفر دیگس. متاسفم. خدافظ. سوار ماشین شدم و برگشتم خونه. از ته دل ناراحت بودم که این حرف رو بهش زدم ولی خب از طرف دیگه احساس میکردم یه بار بزرگ از رو دوشم برداشته شده...
هاکماث : یه غم و اندوه بزرگ رو احساس میکنم، قدرتشو حس میکنم، خیلی قدرت منده شاید این بار بتونم به هدفم برسم، به لطف استاد فو من تونستم رمز کتاب معجزه گر ها رو تا حدی بشکنم و با ارتقاع معجزه گرم اینبار میتونم دو نفر رو شرور کنم. اینبار دیگه دختر کفشدوزکی و گربه سیاه تو دستای من هستید. هه هه هه هه... کاگامی در حال گریه کردن بود و یهو یه آکوما اومد و جذب کاگامی شد. من ارباب شرارتم به تو قدرتی میدم که تمام قلب ها رو سیاه کنی و انتقامتو بگیری در عوض معجزه گر های گربه سیاه و دختر کفشدوزکی رو برام بیار. بله هاکماث با کمال میل....
آدرین :داشتم تو تلوزیون اخبار رو میدیدم و بی صبرانه منتظر بودم یکی شرور بشه تا بتونم نقشه اولم رو اجرا کنم که یکدفعه نادیا شاماک اومد رو تصویر. با خوش حالی گفتم آرهههه یه شرور جدید، بلاخره بانوی من میفهمم تو کی هستی... ولی صبر کن ببینم اون... اون... اون کاگامیه، اصلا فکر نکردم ممکنه آکوما جذبش کنه. پلگ گفت خب چه انتظاری داری تو خیلی بد باهاش حرف زدی حتی فرصت ندادی حرف بزنه. آدرین : آره درست میگی ولی خب دیگه کاریه که شده باید از دست اون آکوما نجاتش بدیم. پلگ! پنجه ها بیرون، خودمو رسوندم به محل و لیدی باگ رو دیدم، سلام بانوی من...
لیدی باگ :معلوم هست کجایی چرا اینقدر دیر اومدی دیروز هم که نیومدی، مجبور شدم تنهایی با اون شرور بجنگم. گربه سیاه: عذر میخوام کفشدوز بانو، الان دیگه در خدمت شما هستم. لیدی باگ: اون بازم کاگامیه این سومین باره شرور میشه ولی اینبار خیلی قوی تر شده پرواز هم میکنه شکست دادنش کار آسونی نیست ولی باید تلاش خودمونو بکنیم. تو هر دو دستش شمشیر هست ولی نمیدونم آکوما تو کدومشونه. گربه سیاه: اون جواهر روی سرش رو میبینی؟! مطمئنم آکوما اونجاس. گفتم آره حس کفشدوزکیم هم اینو بهم میگه. باید یه نقشه خوب بکشیم...
یکدفعه کاگامی متوجه ما شد و با تمام قدرت به سمت ما اومد. ناگهان ساختمان زیر پامون یکباره نابود شد و هردومون پرت شدیم اونور. گفتم اون دیگه چی بود، کی ساختمون رو خراب کرد، یکدفعه یه مار بزرگ از دل زمین پرید بیرون و به سمت من شیرجه زد که گربه سیاه با یه پرش منو نجات داد و مار رفت تو دل زمین. گفتم اون احتمالا مرد حیوان نما باشه... یکدفعه کاگامی از پشت به هردومون ضربه زد و پرت شدیم تو خیابون، سریع وقتو تلف نکردم و گفتم لاکیییی چرن ولی یه خودکار بهم داد...
به گربه سیاه گفتم با قدرتت جاده زیر پامون رو نابود کن باید از طریق تونل های فاضلاب فرار کنیم تا بریم و چند تا معجزه گر برای کمک بیاریم، گربه سیاه : باشه. و جاده رو نابود کرد. رفتیم تو تونل فاضلاب و با سرعت فرار کردیم که یکدفعه یه زلزله اومد، زیر پامون داشت میلرزید، زلزله شدید تر شد و تونل داشت ریزش میکرد، هیچ راه فراری نداشتیم، یکدفعه سر و کله اون مار پیدا شد، همه جا رو نابود کرد و ما رو از تو زمین پرت کرد بیرون و محکم خوردیم به یه ساختمون، آسیب زیادی دیده بودیم، هیچ راهی برای فرار وجود نداشت، کاگامی اومد و ما رو با زنجیر به هم بست و به اون مار اشاره کرد. مار وحشتناک با نهایت سرعتش به سمت ما اومد تا ما رو مثل یه موش قورت بده. گربه سیاه بهم گفت : بانوی من، دوست دارم و اشک از چشماش بیرون اومد... نادیا شاماک از تو هلیکوپتر در حال فیلمبرداری از لحظات پایانی زندگی من و گربه سیاه بود که یکدفعه....
از هلیکوپتر دود بلند شد و مجبور شد تو چند خیابون اون طرف تر فرود بیاد، مار شیرجه زد که ما رو نابود کنه ولی یهو به طرز عجیبی کوبید رو یه ساختمان، انگار چیزی با قدرت زیاد مثل یه اتوبوس بهش زده بود. ولی کسی بهش نزد. کاگامی شمشیر هاشو بیرون کشید و گفت خودم کارتون رو تموم میکنم و معجزه گر ها تون رو به هاکماث هدیه میکنم، یکدفعه یه نفر با لباس عجیبی که تنش بود ظاهر شد، زنجیر هامونو پاره کرد و با قدرت زیادی به کاگامی ضربه زد قدرت ضربش به حدی زیاد بود که جواهر روی سرش رو نابود کرد. در همون لحظه مار به یه پلنگ تبدیل شد وخواست فرار کنه که متوجه شاخ عجیبی رو سرش شدم، آکوما باید اونجا باشه یویوم رو برداشتم و با تمام انرژی ای که برام مونده بود پرتابش کردم و زدم به شاخش و اونو شکستم، هر دو آکوما رو گرفتم و شرارتشون رو خنثی کردم، اون قهرمان جدید جون مارو نجات داد، ولی.. ولی اون کی بود؟!!!
ادامه از زبان گربه سیاه: دویدم سمت لیدی باگ و بقلش کردم... چیزی نمونده بود از دستت بدم... یهو اون فرد ناشناس دوباره با لباس عجیب و قریبش ظاهر شد و گفت: زود باشید الانه که به حالت عادی برگردید، برید خونه، گفتم تو کی هستی گفت به زودی خودمو بهتون معرفی میکنم ولی نباید کسی از وجود من با خبر بشه. و دوباره نامرئی شد و رفت. لیدی باگ گفت اون درست میگه الان باید برگردیم خونه فعلا خدافظ و رفت. یاد نقشه اولم افتادم، لیدی باگ رو تعقیب کردم تا ببینم خونش کجاست و کجا میره تا هویتش رو بفهمم . دنبالش رفتم، داشت به سمت خونه مرینت میرفت ولی یهو گمش کردم، احتمالا تو یه کوچه تبدیل شده. منم رفتم و یه گوشه به حالا عادی تبدیل شدم و اون طرف هارو گشتم که شاید مرینت رو ببینم ولی اثری ازش نبود، گمش کردم، خیلی خسته بودم یه تاکسی گرفتم و به خونه بر گشتم...
هاکماث: نهههههه! اون دیگه کی بود. معجزه گر های گربه سیاه و دختر کفشدوزکی تو دستم بود ولی اون پسر ناشناس با اون لباس عجیبش همه چیزو خراب کرد.... صبر کن ببینم، من اونو میشناسم، ولی!... ولی!... چطور ممکنه، یعنی اون خودشه؟! این امکان نداره... خب خب عزیزای دلم مرسی که داستان منو تا آخر خوندید، لطفا لطفا نظرات فراموش نشه قسمت بعد آمادس و هویت اون قهرمان ناشناس مشخص میشه، امیدوارم خوشتون بیاد، پس اگه میخواید قسمت بعدی رو از دست ندید لطف کنید حتما همین الان نظراتتون رو کامنت کنید. خیلی خیلی دوستون دارم تا داستان بعدی خدا یار و نگهدارتون.
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
1 لایک
متشکرم که وقتتون رو در اختیار من گذاشتید. منتظر قسمت بعد باشید.
خیلی خوب بود مرسی بابت تست زیبات :)
لزفا بعدب رو بزار
عالی بود کارتو دوست دارم ادامه بده تا نمردم
عالی???