دوستان پارت 4 مرینت❤️❤️آدرین این قسمت رو به درخواست شما عاشقانه کردم
استاد فو مرد و معجزه گر پدرم که ارباب شرارت بود دراومد من برداشتمش و میخواستم نابودش کنم اما نمیشد و و رفتم انگشتر گربه ام رو پس بگیرم تا بتونم پنجه برنده بزنم که دیدم پدرم التماسم می کنه که نابودش نکنم اون میگفت خیلی براش زحمت کشیده و میخواد مادر رو باهاش زنده کنه اما من گفتم مادر دیگه مرده و برگردوندن اون درست نیست مخصوصا با معجزه گر گربه سیاه اون گفت نه خواهش میکنم من دلم خیلی براش تنگ شده اما من دستم کردم و میخواستم معجره گر رو نابود کنم اما وقتی پنجه برنده رو زدم دستم خیلی درد گرفت و نابود نشد که دیدم پدرم اون را بداشت و مایورا هم که سنگ شده بود برداشت و با ماشین رفت و گفت آدرین این شهر دیگه برام امن نیست و رفت
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
10 لایک
سلام عالی بود میشه تست منم بخونیم لطفا
مرسی از نظراتتان اما بقیه پارت ها منتشر شده که خیلی قشنگ تر از اینن چرا نمیخونین??
سلام دوستان پارت های 5 و 6 رو با فضایی عاشقانه گذاشتم برید ببینید و نظرات فراموش نشه
ببخشیددوستان لطفابه یکدیگه توهین نکنین مافقط نظرمونومیگیم ونمی خوایم باعث ناراحتی کسی بشیم پس لطف کنین شماماروناراحت نکنین?
عالی???
تو بی نظیری آفرین
عالی بود ، اما گابریل رو ول کن .
مسخره
دقیقاراست میگی?اگه یه داستان خوب میخوای بیامن ساختم?
خودت مسخره ای مشکلی داری نخون
عای تک
ببین داستانت خوبه اما یکم ایراد داشت اول که گابریل به این راحتی از زنش نمیگذره دوم چرا ناتالی بیهوش شد سوم آدرین از پدرش نمیگذره چهارم مادر پدر مرینت بهیچ وجه جلوی ادرینو مرینت همو نمیبوسن پنجم عالیا چطور تونست یه یه ثانیه تو اینستا و گوگل بزاره زیرشم بنویسه هرچی باشه نمیشه اینا اشکالاتش بود ولی بدون اینا خوبه