
سلام سلام من دوباره اومدم و قول میدی که این قسمت محشر و طولانی باشه قول قول قول نظر یادتون نره
از زبان مرینت:لونا ، کوامی پونی داشت خودشو به من معرفی می کرد که یکهو یکی درو باز کرد اون..... اخیش ادرین بود خب خداروشکر گفت:سلام مرینت!!! گفتم سلام بیا تو گفت:مطمئنی ؟؟؟ من گفت چرا که نه ؟؟ اون به من اشاره کرد من منمنمممممم .... سریع دریچه رو بستم و گفتم صبر کن الان میام و سریع لباس پوشیدمو تختمو مرتب کردم و بعد ادرین در زد و گفت میشه؟؟ دوباره گفت میشه؟؟ من جواب ندادم می خواستم بترسونمش.. درو اروم اروم باز کرد و من یکهو گفتم پخخخخخخخخخ !!! همچین ترسید که می خواست از پله ها بیفته که سریع دستشو گرفتم و کشیدمش بالا و گفتم ببخشید? گفت اشکال نداره مرینت خنده دار بود!! پلگ پرید بیرون و گفت مرینت من گشمنه کممبر داری ؟؟ ادرین گفت پلگگگگگگ !!! گفت چیه خوب ؟؟ گشنمه!! من گفتم و یکهو ادرین لونا رو دید که داشت از داخل جعبه سرک می کشید و لونا یکهو قایم شد من بهش گفتم نترس ادرین کت نواره... اونم اومد بیرون و گفتم لونا هستم کوامی پونی و قدرتمند ترین کوامی در جهانم!! ادرین گفت وااای برای چی ؟؟ گفت: قهرمانی که از من استفاده می کنه قدرت های معجزه گرای موش- خرگوش- کفشدوزک و روباه رو دارم!! ادرین گفت وااای چقدر زیاد!!! و لونا ادامه داد باید همین امروز برای من یک صاحب پیدا کنید و اون حتما باید یک دختر باشه که خیلی عاقل و مورد اعتماد شما باشه!! ادرین گفت خوب مرینت پس اماده شو با هم بریم مدرسه اونجا یکی رو پیدا کنیم!! من گفتم چی ؟ مدرسه که بستس !! گفت نه یادت رفته امروز یه تازه وارد داریم تو کلاسمون گفتم باشه و رفتیم..
ما رفتیم مدرسه و اونجا دیدم که صندلی کنار ارور(کویین بی جدید که شرورش ستورمی ودر بود) رو برای دانش اموز جدید خالی کردن.. خانم بوستیه گفت بچه ها همه به استلا گریس خوشامد بگین !!!! چیییی استلا گریس؟؟؟ معروف ترین مدل تو نیویورک ؟؟؟ یعنی خودش بود ؟؟برگشتم و دختری رو دیدم که عکسش رو بار ها رو مجله های نیویورک دیده بودم وااااو. یه کیف فیروزه ای داشت که خال های سفید داشت و یک تیشرت فیروزه ای تنش بود که روش نوشته بود بهترین(the best) و یک شلوار و ژاکت(مثل یکیه مرینت) پوشیده بود که هر دو سفید بودن با خط های فیروزه ای رو درز هاشون.موهاش درست همرنگ موهای ادرین بود و بلند مواج و نسبتا پرپشت بودن که بینشون رو با چند تا روبان فیروزه ای بافته بود و چشمای ابیش می درخشیدن....
خانم بوستیه گفت خب استلا دلیل اومدنت به پاریس رو بهمون می گی ؟؟اون با یه صدای نازک و قشنگی شروع به صحبت کرد و گفت: من و مادرم برای زندگی به پاریس اومدیم و یکی از دلایلش این بود که من عاشق پاریس هستم و بخصوص ابرقهرمانهاش لیدی باگ و کت نوار من اونا رو خیلی دنبال می کنم... اما دلیل اصلی اومدن ما به اینجا بود که مادرم با یک همکار جدید به اسم اقای گابریل اگراست طراحی مد انجام می دن.. ادرین گفت مگه مادر تو کلارا گریس هست همون طراح مد معروف ؟؟؟ استلا گفت بله.. وااای خدا جون من عاشق کلارا گریس بودم و این دختر اون بود.الیا گفت چه عالی پس حالا دو تا مدل تو کلاس داریم ادرین و استلا. خانم بوستیه گفت خب بچه ها بیاین درس رو شروع کنیم. استلا لطفا برو پیش ارور بشین. من دیدم که با لبخند رفت و با ارور احوالپرسی کرد و نشست. به نظر میومد که تو همون چند کلمه دوست شدن !! همه چی رو بلد بود و استاندارد درسیش خیلی خیلی خیلی بالا بود!! زنگ که خورد...
زنگ تفریح من عنق رو صندلی نشستم همه بهش توجه می کردن و باهاش حرف می زدن حتا الیا!! و من تنها بودم و ناراحت بهش زل زده بودم که اون یکهو منو دید من نگاهمو برگردوندم و...
زیر چشمی دیدم که عذرخواهی کرد جمعیت رو کنار زد و اومد طرف من.. یه ثانیه بعد دستش رو رو شونم احساس می کردم.. حالت خوبه ؟؟ بذار یکم کنارت باشم که تنها نباشی و نشست کنارم... همون لحظه تمام کینه ام بهش از بین رفت و از دو چیز مطمئن شدم: این دختر فرشتس و دومی فقط یکی می تونه معجزه اسای پونی رو بگیره اون...
من سریع ازش معذرت خواهی کردم و گفتم الان میام.. داشتم می رفتم میش ادرین و حواسم به جلوم نبود که یهو رفتم تو ادرین...??☺☺ سریع خودمو کشیدم عقب و ادرین گفت ببخشید مرینت داشتم میومدم که بهت بگم فرد مناسبو پیدا کردم من گفتم منم همین طور و هر دو همزمان گفتیم استلا و خندیدیم من گفتم خب کی بکیم ادرین گفت مدرسه که تموم شد تغییر شکل می دیم میریم دنبالش و بهش می گیم من گفتم باشه و ...مدرسه تموم شد و ما رفتیم یه گوشه و تغییر شکل دادیم و ....
(اول یه چیزی معذرت می خوام که همش از زبان مرینته ولی بهتره که اینطور باشه) ما رفتیم و پیداش کردیم و من صداش زدم استلا... اون برگشت و با هیجان گفت واای تو تو لیدی باگی وایی خدای من من کت نوار!!! و بعد گفت با من کاری دارین ؟؟ می تونم کمک بهتون بکنم؟ من گفتم اره خیلی زیاد و دستشو گرفتم و رفتیم یه جای امن. و من همه چی رو بهش توضیح دادم و اون با خوشحالی تغییر شکل داد و لباسش محشر بود... تمام لباس و نقابش سفید بود و روشون ستاره های کوچولو به رنگ های مختلف بود و موهاشش .. خدای من مثل رنگین کمون بود و یک عصا با یک ستاره سرش داشت. ما با هر قدرت اضافه تغییر شکل دادیم و مال اون در قدرت پروانش مثلا موهاش از بالا به پایین صورتی بود و هر چی به پایین می رفت پررنگ تر می شد و کلا خیلی قشنگ بود و جالب بود که با هر قدرت اضافه موهاش تغییر رنگ می داد و خیلی قشنگ بود..
ما تمرین کردیم و من بهش گفتم این همیشه پیشت می مونه ولی هیچ کی نباید چیزی بفهمه قبول کرد و گفت قهرمان دیگه ای هم با شما هست دیگه ؟؟ من از تو یویوم یه عکس دسته جعمی در اوردم و اسمشون و قدرتاشون و هویت همه رو گفتم و گفت واای پس همه ی همکلاسی هامون ابر قهرمانن من گفتم بله ولی باید یه راز بمونه و اونا نباید هویت واقعیت رو بدونن فقط ما سته باید هویت همو بدونیم اونا هویت منو کت نوار رو هم نمی دونن ما سه تا قویترین و اصلی ترین هاییم و تو در اصل قویترینی ما سه باید هویت بقیه رو بدونیم و خودمون رو هم ... پس .. اسپاتس اف.. کلاز این.
اون گفت ادرین مرینت شماهایین!!!؟؟؟ چه افراد خوبی برای قهرمان شدن.... خوب امیدوارم همکاری خوبی داشته باشین لونا هیرز این( یعنی لونا مو هام رو جمع کن به خاطر این که مو هاش قسمت اصلیشه)... و رفت.
از زبان گابریل: تماس تصویریم با کلارا گریس تموم شد که یکهو از پشت تابلوی امیلی صدایی اومد من بازش کردم و......
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
وای بعدی رو زوددد بزار من دیروز داستانت رو خونده بودم و نظر هم دادم ولی الان فقط اومدم بگم بعدی رو بزاررررررر
هر طوری که دوست داری بنویس به نظر من اونایی هم که خوششون نیومده خب نیومده نخونن
یه ذره به فکر اونایی که خوششون اومده باشین شما اگه دوست ندارین برین یه داستان خودتون بسازید با سلیقه خودتون و خیلی کاره خوبی کردی که به همه معجزه گر دادی ولی توی فصل چهارم میراکلس یه چند کوامی دیگه هم هست تو گوگل سرج کنی میاره اگه اونا رو هم تو نوشته هات بیاری عالی میشه البته من فقط نظرمو گفتم و هنوز هم میگم هرجوری دوست داری بنویس من فقط گفتم میتونی هم نیازی اصلا نیار برای من هیچ مشکلی نداره این داستان توئه هرجوری میخوای بنویس من می تونم خودم برم داستان بسازم با محتویاتی که می خوام و ممنون بخاطر داستان قشنگت ????? البته اگه میخوای هم می تونی دختره رو حذف کنی ولی جذابی داستان به همونه هر چیزی که می خوای بنویس و می تونی کارهایی که بقیه گفتن رو انجام بدید من فقط نظرمو گفتم و همچنین من نمی خوام دستور بدم که اینا رو بنویس من فقط دارم نظرمو میگم ممنون
و لطفاً از حرفم برداشت بد نکنین من منظور بدی نداشتم ??
دقیقااااااا ای ول بهت
بعدییی رو بزار تا نمرددم عاشق داستانات ولی من شنیدم که توی فصل چهار یه معجزه آسا های دیگه هم میاد توی گوگل ویدئوی همه ی اونا هست لطفا تو داستانت اونا رو هم بیار و همچنین برای مثال کوامی های دیگه مثلا کوامی سنجاب یا نهنگ و اینا و خیلی چیزای دیگه ای هم هستند ولی من دو تا شو مثال زدم
اگه می تونی اینا رو هم تو داستانت بیار چون جذاب تر میشه البته داستانات خیلی خیلی جذاب هستم ولی اگه اونا رو بیاری خیلی خوب میش
ممنون
عالیه عالیه زودر تر پورت بعدی رو بزار
توروخدا اون معجزه گره رو بده به مرینت.مرینت باید بیشترین قدرت رو داشته باشه نه اون دختره.حذفش نکنی بقیه ش رو نمیخونم
عالی بود قسمت بعدی رو زود تر بزار. دوستان عزیز لطفا یه سر به داستان من هم بزنید تازه نوشتم و با مشورت چندین نفر هم نوشتم. اگه منو با نظرات خودتون مهمون کنید متشکر میشم
اسم داستانت چیه
لطفا بعدی رو بزار
امشب میذارم
عالییی بود بهترینه . پارت بعدی رو هم مثل این زود بزار ?
زود نه امشب میذارم یکم طول میکشه بیاد