خب ادامه(شما بخاطر بد حال شدن مادرتون داشتید گریه میکردید)اعضای بی تی اس اومدن نگاه کردن که داری گریه میکنی جیمین اومد پیشت و بهت گفت:ا/ت چرا داری گریه میکنی؟ شما:هق...مادرم هق....(با گریه میگفتی)مادرم حالش بد شده. جیمین:مادرت چی شده واضع بگو.تو:مادر من مریض هستش در بوسان زندگی میکنه من بخاطر کار پدرم اومدم سئول زندگی کردم.حال مادرم خیلی خوب بود ولی الان به پدرم خبر دادن که مادرم حالش بده جین:حال مادرت خوب میشه نگران نباش. جیمین:جین هیونگ راست میگه نگران نباش. تو:خیلی ممنونم جین هیونگ و ممنونم جیمین نامجون:حتما گرسنه هستی نه؟ تو:بله چیزی نخوردم شوگا:پس خیلی خوبه بریم منم گرسنه هم و هم خوابم میاد. جونگ کوک:بریم
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
لطفا سریع پارت بعد بزار خیلی بدی جای حساس تموم کردی لطفا اسلاید ها را بیشتر کن و بیشتر بنویس لطفا سریع پارت بعد بزاررررر😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
باشه حتما عزیزم خوشحالم که داستان منو دوست داشتی 😘