
امیدوارم خوشتون بیاد
هری خانواده ی پر جمعیتی رو دید که خیلی تو پوشیدن لباس مشنگ ها استاد نبودن.هری بهشون نزدیک تر شد مادر بچه ها گفت:خیلی خوب پرسی،اول تو برو هری سعی کرد پسر مو قرمز رو با دقت زیاد دنبال کنه اما چن نفر که از جلوش رد شدن اونو گم کرد زن دوباره گفت:الان نوبت توئه فرد فرد گفت:من که فرد نیستم من جورجم چطوری به خودت میگی مادر؟ زن گفت:ببخشید عزیزم اما پسر مو قرمز گفت:شوخی کردم من فردم و با سرعت از کنار مادرش رد شد و به سمت دیوار بین سکوی نه و ده دویید و ناپدید شد پشت سر او برادرش هم ناپدید شد هری به زن نزدیک شد و گفت:ببخشید من نمیدونم چجوری باید زن نزاشت حرفش رو کامل کنه و گفت:نمیدونی چجوری به سکو بری؟ هری سرش رو تکون داد زن گفت:تنها کاری که باید کنی اینه که از دیوار بین سکوی نه و ده رد شی اما نباید از ترس اینکه بهش بخوری وایسی و اگه مضتربی بهتره بدویی
هری تشکر کرد و به سمت دیوار دوید کمی بعد اون تو یه ایستگاه دیگه بود هری سوار قطار شد و موفق شد یه کوپه ی خالی پیدا کنه قطار راه افتاد و پسر مو قرمزی که با اون خانواده بود وارد کوپه شد و گفت:ببخشید میتونم اینجا بشینم؟اخه همه ی کوپه های دیگه پرن هری گفت:البته بیا بشین پسر گفت:اسم من رون ویزلیه هری جواب داد:منم هریم هری پاتر چشمای رون برقی زد و گفت:تو واقعا هری پاتری؟
(چون خیلی طولانی میشه که بگم رون گفت یا هری جواب داد می خوام واسه هری- و واسه رون+ بزارم) -اره +پس واقعا اون زخم رو داری؟ هری موهاشو بالا زد و زخم رو نشونش داد رون و هری مسیر هاگوارتز رو با خوراکی هایی که هری خریده بود سرگرم شدن
دانش اموزای سال اولی وارد سر سرای بزرگ شدن هری صدای دختری رو شنید که میگفت:این سقف سحر امیزه که تصویر اسمان بیرون قلعه رو منعکس میکنه من اینو توی کتاب تاریخچه ی هاگوارتز خوندم هری این دختر رو توی قطار در حالی داشت دنبال وزغ پسری میگشت دیده بود اسمش هرمیون گرنجر بود و گفته بود همه ی کتاب هاش رو حفظه رون می خواست با اون تو یه گروه نباشه اما از نظر هری هرمیون چندان هم بد نیست رویه چهار پایه یه کلاه قدیمی بود که هر دانش اموز باید اون رو سرش میذاشت و گروهبندی میشد کلاه داشت یه شعر میخوند و وقتی تموم شد پروفسور مک گونگال(معاون هاگوارتز) شروع کرد اسامی دانش اموزا رو خوندن هانا ابوت کلاه داد زد(هافلپاف)و دانش اموزان گروه هافلپاف دست زدن و هورا کشیدن سوزان بونس(هافلپاف) تری بوت(ریونکلا) ایزابلا اسنیپ(گریفندور) مندی بروکل هرست(ریونکلا) لاوندر براوان(گریفندور) میلیسنت بالسترود(اسلیترین) جاستین فینچ فلچلی(هافلپاف) سیموس فینیگان(گریفندور) هرمیون گرنجر(گرفیندور) هری میتونست صدای غر زدن های رون رو بشنوه که از بودن تو یه گروه با هرمیون راضی نبود نویل لانگ باتم(گریفندور) دراکو مالفوی(اسلیترین)هری اون پسر را در ردا فروشی دیده بود و البته در قطار هم به هری درخواست دوستی داده بود اما هری رد کرد
دیگه داشتن تموم میشدن:مون-نات-پارکینسون-پتیل ها و … بلاخره هری پاتر با شنیدن اسم هری پاتر پچ پچ دانش اموزان شروع شد هر گروهی می خواست هری توی اون بیوفته هری روی چهار پاره نشست و کلاه رو روی سرش گذاشت هری زیر لب زمزمه میکرد:اسلیترین نه اسلیترین نه اسلیترین نه و کلاه رو راضی کرد که اون رو توی اسلیترین نزاره و کلاه راضی شد و گفت(گریفندور) دست زدن گریفندوری ها کل سر سرا رو گرفته بود هری به سمت میز گریفندور رفت.پرسی از جاش بلند شد و با هری دست داد و هری دوقلو های ویزلی داد میزدن(هری مال ما شد)(هری مال ما شد) لیزا ترپین(ریونکلا) رون ویزلی(گریفندور) هری از این که رون تو گریفندور بود خیلی خوشحال شد و بلند شد و براش دست زد بلیز زابینی(اسلیترین) گروهبندی دانش اموزان تموم شد و بعد از سخرانی دامبلدور همه به خوردن مشغول شدن که گفته گوی دوقلو ها توجه هری رو جلب کرد
این پارت یه نکته داشت اگه دقت کرده باشین میفهمین
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
جچ:ایزابلا اسنیپ
درسته❤️
عالی نکتش این بود که اسم ایزابلا اسنیپ رو صدا زدن که در اصلا خواهر هریه
افرین🤍