
اینم پارت هشت لاولیا/: برید بخونید و امیدوارم لذت ببرید...🙃♥️🚶

ادامه داستان: (حالا کلا جاستین که سوار موتوره فکر کردنش تموم میشه و پوزخندی میزنه و گاز میده و میره...😐😂😂✨) (کات صحنه عوض میشود ☺️✨)[آمریکا] جاستین کنار دریاچه اکو پارک (جایی که جاستین استیو در پارت قبل ملاقات کردند.✨) منتظر استیو ایستاده بود و موتورش رو بیرون از پارک، پارک کرده بود. به اطراف نگاهی کرد و لبه کلاهشو گرفت و یکم پایین کشید که یکهو صدای پیام گوشیش بلند شد و به جیبش نگاه کرد و بلافاصله دستش رو داخل جیبش برد و گوشیش رو برداشت و نگاه کرد. پیام از "my world" (به معنای دنیای من میباشد/:😹) بود که نوشته شده بود: سلام کجایی؟! جاستین لبخندی میزنه و دودستی گوشیشو میگیره و مینویسه: «سلام بیرونم یکم کار دارم.. چیزی لازم نداری؟!» و بعد پیامو میفرسته..! همینطور به صفحه گوشی خیره شده... پیام دوباره از طرف "my world" میاد که نوشته: «آها باش..نه مرسی💕» جاستین لبخندی میزنه و لباشو به هم فشار میده و یک قلب میزاره و میفرسته. درحالی که گوشیرو داخل جیبش میزاره صدایی از پشت سرش میشنوه. (نکته: پارکه تعطیل و سوت و کور بوده.. اینا دزدکی وارد میشن😐✨)شک میکنه و دستش که گوشی رو گذاشت تو جیبش همونجا تو جیبش نگه میداره و و اون دست دیگشو آروم میاره بالا و آروم یقه اسکی لباسشو روی پوزش/:😂 میکشه که مثلا ناشناس بود نشناستش/: صدا نزدیکتر میشه تا اینکه یک سایه ای میبینه و چشماش رو با عصبانیت میبنده و سرشو کج میکنه. ناگهان شخصی که پشت سرش بود به جاستین حمله ور شد ولی جاستین خم شد و جاخالی داد و مرد جلوی جاستین و پشت بهش بود و جاستین سریع یک لگد به مرد زد و مرده روی زمین پرت شد. جاستین چند قدم جلو اومد و با عصبانیت پرسید: کی هستی و چی میخوای؟! مرد با چهره درهم رفته درحالی که افتاده بود سرشو بالا گرفت و با نگاهی نفرت انگیز گفت: چیزی که دزدیدی...(بعد یک دکمه کنار اباسشو میزنه/:) جاستین چشماش گرد شد و فهمید از افراد آقای بروسه.. یهو مرده بلند شد و به جاستین حمله ور شد...

به جاستین حمله ور شد و اونو هل داد و روی زمین افتادند و مرده به صورت جاستین دوتا مشت زد و مشت سومی رو خواست بزنه که جاستین دستشو گرفت و فشار داد و هلش داد و مرده رو روی زمین خوابوند و ایندفعه جاستین مشت میزد. مرده با یک دستش سعی میکرد جلوی مشتارو بگیره و با زحمت دست دیگشو سمت پاش برد و چاقوی جاسازی شدشو برداشت و سریع دستشو آورد بالا و چاقو به بازوی جاستین کشیده شد و زخم شد و جاستین داد آرومی کشید. مرده که دستش بالا بود میخواست چاقو رو به شونه جاستین بزنه که جاستین مانع شد و دست مرده رو گرفت مرده هم کلشو آورد بالا و یک ضربه محکم به دماغ جاستین زد و دماغ جاستین خون اومد و از روی مرده بلند شد و آروم اون سمت رفت و یقشو کشید پایین و به دماغش دست کشید و بعد یقشو داد بالا و برگشت و به مرده نگاه کرد. مرده هم بلند شد و به هم نگاه کردند. جاستین خون رو دستش رو نشون داد و با حالت مسخره ابرویی بالا انداخت. مرده دادی کشید و سمت جاستین دوید و مشت زد و جاستین خم شد و جاخالی داد و در همون حالت خمیده میخواست به شکم مرده مشت بزنه که مرده کنار اومد و دست جاستین رو گرفت و کشید بالا و پیچ داد و جاستین درد کشید/: بعد مرده خیلی محکمتر پیچ داد و همراه لگد به کتف جاستین، در حالی که هنوز دست جاستین رو گرفته بود، جاستین یک غلت خورد و حالت دراز کشیده افتاد. بعد جاستین یک پاشو آورد بالا و به سر مرده ضربه زد و مرده دست جاستین رو ول کرد و جاستین دوتا پاهاشو آورد بالا و دور گردن مرده قلاب کرد و با تمام توان مرد رو با پاش کشید و روی زمین انداخت درحالی که پاهای مرده سمت دریاچه بود. جاستین بلند شد و با پاش مرده رو هل داد و مرده توی دریاچه افتاد و خودش سریع از محوطه دور شد و فرار کرد و سمت موتورش که بیرون پارک بود دوید. (کات) دختری پشت درخت دعوای جاستین و مرده رو نگاه میکرد. جاستین در حال فرار کردن به سمت دختر میاد و دختر پشت درخت قایم میشه و جاستین رد میشه و دختر در حالی که ماسک زده و کلاه سرشه به رفتن جاستین خیره میشه...(آهنگ هیجان انگیز پلیز..😹😹✨)

[کره جنوبی] شوگا و جیمین و کوک و جین و پاکپائو و کارین و چانسو و یونگ دور هم وسط سالن هتل نشسته بودند. جیمین نگاهی به همه میندازه و صاف میشینه و حالت کیوتی با لبخند میگه: خب میخوام واستون آهنگ بخونم.. بگید چی بخونم؟! جین: یه چیزی که به وضعیت الانمون بخوره../: شوگا: اگه به وضعیت الانمون باشه که سکوت کنیم بهتره.. کوک خندید و گفت: انقد فاز منفی برندار.. شوگا شونه بالا انداخت و گفت: حقیقت تلخه. شوگا نگاهی به چانسو انداخت و متوجه ناراحتیش و چهره ناراحتش شد و چند لحظه مکث کرد و بعد گفت: چانسو بگه... چانسو که به زمین خیره شده بود با شنیدن این حرف شوگا سرشو بالا گرفت و به شوگا و بعد به بقیه نگاه کرد و لبخند آرومی زد و گفت: عاام خب من آهنگ فیک لاو رو خیلی دوست دارم. کوک با حالت مسخره ای به زمین خیره شده بود و گفت: به وضعیت الانمون هم میخوره.. یونگ با تعجب به همه نگاه میکرد و بعد چند لحظه سکوت با کلافگی گفت: کی الان لاوش فیکه که به وضعیت الانمون میخوره؟! جین که کنار یونگ نشسته بود بهش نگاه کرد و با لبخند عاشقانه گفت: خب تو چرا به خودت میگیری؟! یونگ چشماشو واسه جین ریز و درشت کرد و گفت: من به خودم نگرفتم فقط یک سوال بود.. جین حالت حرص دراری ابرو بالا انداخت و گفت: عاااو بعد سرشو به سمت بقیه چرخوند. جیمین داشت به بقیه و سکوت بینشون و نگاه های بینشون نگاه میکرد و گفت: خب باشه.. همون فیک لاو.. یهو صدای ته از پشت سر جیمین اومد که به سمتشون میومد و اول آهنگ فیک لاو رو خوند. بهشون رسید و دستاشو گذاشت روی شونه های جیمین و ادامه آهنگ رو خوند..بقیه هم همراهی کردن و خوندن و قسمت نامجون و هوبی رو هم کوک خوند😐😂✨

[آمریکا] (تصویر بیرون پارک را نشان میدهد که موتور جاستین پارک است😐✨) یهو جاستین از بالا میفته پایین(از رو دیوار پریده😂) دستشو روی بازوی زخمیش میزاره و سمت موتورش میره و سوار میشه و روشن میکنه و گازو میگیره و میره.. مرده هم پشت سرش از رو دیوار میپره پایین و به رفتن جاستین نگاه میکنه و میگه: لعنتی! و بعد سریع به اطراف نگاه میکنه و موتور نگهبان پارک رو میبینه و سمتش میره و سوییچ روش بود/: روشن میکنه و در تعقیب جاستین راه میفته. (کات صحنه عوض میشود 😐) جاستین توی بزرگراه در حال سواریه و همینطور گوشیشو از تو جیبش برمیداره و میخواد به استیو زنگ بزنه که از توی آینه موتور مرده رو میبینه که سوار موتوره و در تعقیبشه. اخمی که کرده بود باز میشه و زیر لب: گندش بزنن. دستش که گوشی دستش بود رو پایین گرفت و برگشت و یک نگاهی انداخت و گاز رو گرفت و سریع حرکت کرد. مرده هم تا دید جاستین سرعتشو زیاد کرده اون هم گاز رو گرفت و با سرعت تعقیبش میکرد. جاستین یک خروجی از بزرگراه دید و سریع مسیرشو تغییر داد و از بزرگراه خارج شد. مرده هم به دنبالش، به جاستین نزدیک میشه. جاستین یک نگاه کوتاهی به پشت سرش میندازه. یک کوچه جلوتر سمت راستش میبینه و از آینه به مرده نگاه میکنه و به کوچه میرسه و سریع میپیچه و مرده که بهش نزدیک بود و حواسش نبود از کوچه رد میشه و یهو متوجه میشه خیلی شیک پاشو رو زمین میزاره و برمیگرده و وارد کوچه میشه. یکم جلو تر که میره وایمیسته.. دو راه بود یکی مستقیم و یکی دیگه هم کوچه سمت راستش که تاریک و بن بست بود. مرده نگاهی به کوچه میندازه و موتور جاستین رو اونجا میبینه و پوزخندی میزنه و از موتور پیاده میشه و سرشو یکم میچرخونه و دوباره پوزخند میزنه و یک چاقو از تو جیبش برمیداره و به سمت موتور جاستین که داخل کوچه پارکه راه میفته.

[کره جنوبی] راشل و نامجون یک گوشه ای جدا از بقیه توی همون سالن اصلی هتل نشسته بودند. راشل به صندلی تکیه داده بود و سرشو بالا گرفته بود و به سقف نگاه میکرد. نامجون لیوان چاییش رو که روی میز بود چرخوند و زیرچشمی به راشل نگاه کرد و دست از چرخوندن لیوان برداشت و دستاشو به هم مالوند و صاف نشست و تکیه داد و پرسید: به چی فکر میکنی؟! راشل همونطور که به سقف نگاه میکرد: استیو. نامجون اخم کنجکاوانه ای کرد. راشل به نامجون نگاه کرد و گفت: میترسم آقای بروس بهش شک کنه. نامجون ابرویی بالا میندازه و به پایین نگاه میکنه و بعد به راشل نگاه میکنه و میگه: خیلی با هم صمیمی این؟! راشل همونطور به نامجون خیره میشه و با هم چشم تو چشم میشن و راشل لبخند جذاب و مهربانانه ای میزنه و سرشو تکون میده و میگه: اون مثل برادرمه. نامجون کاملا جدی و کیوت: چرا میخندی؟! راشل میخنده و گردنشو میخارونه و میگه: وقتی حسود میشی یک عدد کیوت جذاب میشی ( /: ) نامجون حالت کیوت تعجب میکنه و میگه: من که حسودی نکردم! راشل با همون لبخند جذاب چشماشو حالت کیوتی میبنده و سرشو تکون میده و میگه: تو خوبی! نامجون بیشتر تعجب میکنه و میگه: چی؟! راشل بلند میخنده... نامجون هم خندش میگیره و میخنده.(کات صحنه عوض میشود 😐✨) راشل بلند خندید و نامجون هم پشت سرش. پاکپائو با لبخند بهشون نگاه میکرد. یهو صدای یونگ از پشت سر پاکپائو میاد که به راشل و نامجون نگاه میکنه و میگه: خیلی به هم میان نه؟! پاکپائو که حضور یونگ رو حس کرده بود بدون اینکه تعجب کنه و در حالی که به راشل و نامجون نگاه میکنه، یکم سرشو سمت یونگ کج میکنه و میگه: اوومم! بعد نفس عمیقی میکشه و میگه: عشق خیلی قشنگه! یونگ به پاکپائو نگاه میکنه و لبخند میزنه و میگه: میدونی قشنگتر از اون چیه؟! پاکپائو به یونگ نگاه میکنه و میگه: چی؟! یونگ لبخندش بزرگتر میشه و میگه: لحظه عاشق شدن! پاکپائو لبخند بزرگی میزنه و دوباره به راشل و نامجون نگاه میکنه و دستش رو روی قلبش میزاره و لبخند زیبایی میزنه..!

[آمریکا] مرده با چاقوی دستش نزدیک موتور پارک شده جاستین شد و ایستاد و نگاهی به اطراف کرد و گفت: بهتره خودتو نشون بدی...(جلو میره و کنار چند تا سطل آشغال وایمیسته و روشو برمیگردونه) هیچ شانسی نداری! جاستین که پشت سطل آشغالا نشسته بود نگاهی به مرده میندازه و بعد به دست مرده که چاقو دستش بود نگاه میکنه و سریع دست مرده رو میگیره و پا میشه و دستشو میپیچونه و مرده داد دردناکی میزنه و جاستین به دست مرده ضربه میزنه و چاقو از دست مرده میفته. جاستین مرده رو هل میده و به دیوار میچسبونه و چند تا مشت به صورت مبارکش میزنه/: مرده یهو با زانوش به شکم جاستین میزنه و جاستین درد میکشه/: ایندفعه مرده یقه جاستین رو میگیره و اونو به دیوار میچسبونه و درگیر میشن/: (کات صحنه عوض میشود 😐✨) (تصویر چرخ موتوری را نشان میدهد که در حال حرکت است✨) ( حالا تصویر دست شخص رو روی دسته موتور/: نشان میدهد و شخص گاز میدهد) (کات صحنه عوض میشود 😐✨) مرده جاستین رو به دیوار چسبونده و با هم درگیرن. یهو صدای موتور میشنون و به سر کوچه نگاه میکنن (البته صدای موتور رو شنیده بودن ایندفعه خیلی نزدیک بود😐😂✨) یک موتور که نور چراغش اذیت میکرد و رانندش دیده نمیشد بهشون نزدیک میشد با تموم سرعت. جاستین یهو به خودش میاد و یه نگاه سریعی به مرده میندازه و سریع اونو از خودش جدا میکنه و یه لگد به مرده میزنه و مرده جلو موتور میره و موتوره با تمام سرعت سمت مرده اومد و بهش ضربه زد و مرده پرت شد اونطرف کلا/: جاستین به راننده که همون دختره تو پارک پشت درخت بود نگاه کرد. دختره نگاهی به مرده انداخت و بعد به جاستین نگاه کرد و سریع از موتور پیاده شد و روبروی جاستین وایستاد و ماسکشو داد پایین. جاستین با دیدن چهره دختره خیلی تعجب کرد و گفت: ساناااااا؟!!! (تصویر چهره اخمو و جدی سانا را نشان میدهد و آهنگ هیجان انگیز زده میشود😂✨)

( تصویر لباس مرده که سانا او را زده بود نشان میدهد؛ (همون قسمتی که توی سوال یک، یک دکمه رو لباسش رو زد/:✨)) (حال.. تصویر صفحه یک مانیتور را نشان میدهد که صدای جاستین در حال پخش است/:✨) صدای جاستین: سانااااا؟! تو اینجا چیکار میکنی؟! تعقیبم میکردی؟! صدای سانا: الان وقت این حرفا نیست بهتره که بریم! (تصویر مرده ای رو نشون میده که پشت میز نشسته و به صدای جاستین و سانا گوش میده و پوزخند میزنه) یهو یک دستی روی شونه مرده گذاشته میشه. مرده نگاه میکنه که آقای بروسه! آقای بروس همینطور که به صفحه مانیتور نگاه میکنه میگه: بالاخره حرف زد... (در حالی که به بیرون از اتاق میره) از روی صداهاشون هویتشونو پیدا کنید! مرده سری تکون میده و مشغول میشه. آقای بروس از اتاق خارج میشه و با گوشیش زنگ میزنه به یکی...(کات صحنه عوض میشود ☺️😂✨) [مکان: نامعلوم] ( تصویر مردی را که روی صندلی نشسته است در حالیکه یک کیسه روی صورتش کشیده شده است و دستانش از پشت بسته شده است، نشان میدهد.) یک دست وارد تصویر میشه😐😂 و کیسه روی سر مرده رو برمیداره که خب مرده استیوه🙂. استیو با چشمانی که نه بازه نه بسته به بالا سرش که مرده وایستاده نگاه میکنه. (تصویر که روی استیوه میچرخه و میچرخه میاد پشت سرش و مرد روبروی استیو که تاریکه و هیچی ازش دیده نمیشه رو نشون میده☺️🙂😂✨) (آهنگ خوفناک پلیز😂✨)

خببببببب اینم از این پااارتتتتتتتت😀😀💃 عععررر چقد خوشحالم نوشتمش😂😂😂🚶 منتظر پارت نهم هم بااوشید 😐💔😂 تشکرات مخصوص خدمت شما عزیزان که همراهی میکنید. بوس بوس😂😂❤️💋
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود
کجایید؟!
پارت بعد
هاااااااااع راستی گفتم خبر بدم ک •-•
برید توی پروفایلم اطاعات شایدم پیشگویی کیپاپ گذاشتم •-•
بالاخره همشون منتشر شدن •-•
وااااو باشد🤓🍃
اوک
رفتم ک رفتم
توبه استغفرالله
امین این چی بود گذاشتی پروفت 😐🔫
خجالت بکش 😐🔫
😐💔
💔
همتی همتی همتی
نمیتونم رای بدم سنم مناسب نیس همتی شرمنده همتی
خانواده من رای نمیدن گفتن فقط میریم مهر میزنیم به شناسنامه 😐😂
تازه گفتن تو برگه مینویسیم احمدی نژاد😐🔫
جعرررررر نسترن😂😂😂
جعر خانواده منم نمیدن
مامان و بابای من میرن برگه رو خالی تحویل میدن😂🎈🎆دختر خالم اینو شنید چون سنش میرسه میخواد رای بده به همتی جون😂🌻🍓
خا لقب واسه هلن: آنتونیم😐😂
هلیا: هپی...😐😂🌼🍸
جعرررررر چقد خوفه
منم لقب میخوام 😐 😐 😐 😐 😐
واو😐💔
این چه وضعشه نصف کامنتام نمیاد 🤣
🙂
اره نمیاد
🔫🔫
امروز البته باید بگه بامداد 😂 ۵ صبحه و من هنوز نخوابیدم
وقتی این کامنت میاد احتمالا صبحه 😂 😐😐😐😐😐💔چرا نمیخوابم😐😐 خب میخواستم بگم این House Of Cards اهنگه که از وکال لاینه اِند منحرفیه 😐 هر کی خواست منحرف بشه بره گوش بده البته با معنی
اصلا معنیش منحرف کنندس
اهنگش که ما هیچی نمیفهمیم😐💔🔪
البته توصیه میکنم اول بدون معنی گوشش بدین و لذت ببرین بعد برین با معنی بخونین و گوش بدید و منحرف بشید 😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐 برم بخوابم دیگه 😐😐شب بخیر
شب بخیر
دارمش ولی معنیش رو نخوندم😐✨
😐☕😐☕😐☕😐☕
ندارم..👩🦯
چشم
ᗩᗰIᑎ
|1 ساعت پیش
باید به کسی رای داد که شخصیت خوب سوابق اجرایی زیاد و عالی و خاکی مثل مردم باشه تا درد همه رو بفهمه✊🙂✨
اینجور ادمی پیدا کردی به مام خبر بده ممنونت میشیم😐☕
🤣
توی رویا هم نمیشه پیداش کرد لعنتی😂😂😂
واقعا این همه مدت کنارتون بودم نفهمیدین این آدمی که امین میگع منم
😐😂🔫
از خدامه یکی پیداشه😐✨
😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐✨
😐💔😂
همونطور که نمیتونی شوهر عمه ی خوب پیدا کنی،همچین انسانی پیدا نمیکنی🙂😂🐰🌼
نظرتون درباره هه من😐🌼😓
ساغر:
هلن
مارکو میوزیک
رک
باحال
منحرف
مهربون درونی😐😂
نازی:
جواب: امممم...می خوام رک بگم کینه ای هستی و اممم اطلاعات عمومی بالا😐و حافظه خیلی خوب😐😂
تارا:
😐😂خوف باحال منحرف با سرعت عمل بالا با جنبه رک مهربون سونگ جذاب😂😂دیههه زیاده یادم نی😐😂
شما هم بگید برابچ😐🤝
چی بگیم
عاااممم گوگولییییی...🙂😂❤️
آمممم😐💔
رک میباشی خودایی😐
لج با همه😐🙂(ناراحت نشو ولی بعضی وقتا واقعا میشی)
و دوست داشتنی و ناز😍🍓