آره... دلم واسه تست گذاشتن تنگ شده بود...🧑🦼❤️🌿
(تصویر از بالا پاکپائو را که افتاده و مُرده نشان میدهد همراه با داد های محوِ کوک: نههههههههه!🥺) ادامه داستان:...[کره جنوبی، ایلسان] (تصویر پدال گاز ماشین رو نشون میده که پایِ روش فشارش میده و با صدایِ وییییژژژژ یا قاااااان؟! 😐😂)(کات/ تصویر چرخ ماشین رو نشون میده که با سرعت در حال حرکته)(کات) هایلی و جاستین به ایلسان رسیده بودن و قدم میزدن تا از محوطه بزرگی که داخلش بودن خارج بشن. جاستین به اطراف نگاه میکنه و میگه: چرا اینجا کسی نیست؟! (به ماشینای اطراف نگاه میکنه) چقدر ماشییین! هایلی همینطور ک ب روبرو نگاه میکنه و قدم میزنه: اینجا یکی از شرکتای هیونداست.. یک اتومبیل کره ای! جاستین: خب چرا کسی نیست؟! هایلی: احتمالا به خاطر دفع خطر احتمالی این کار رو کردن... زامبیا و اینا.. خودت ک بهتر میدونی..(نیم نگاهی ب جاستین میندازه) از ی طرف واسه ما خوب شد کسی اینجا نیست. از اون محوطه بیرون میشن و به یک جاده میرسن و وایمیستن. جاستین برمیگرده و نگاهی میندازه و دوباره ب هایلی نگاه میکنه و میگه: دوربینا چی؟! اونا که ضبط میکنن/: هایلی پوزخندی میزنه و به جاستین نگاه میکنه و بعد به سمت چپش به انتهای جاده نگاه میکنه و میگه: اونا از قبل حل شده. جاستین متعجبانه اخم میکنه و میگه: جاسوس داری؟ صدای گاز ماشین میاد و یک ماشین بوگاتی مشکی از سمت چپ انتهای جاده نمایان میشه و به سمتشون میاد. هایلی در حالِ نگاه کردن به ماشین با لبخند شیک: اوهوم! جاستین با تعجب به ماشین نگاه میکنه. ماشین میاد جلوشون با کمی ویراژ که رد لاستیک رو جاده میفته وایمیسته. در راننده باز میشه و میشل از ماشین پیاده میشه و عینک دودیشو برمیداره و با لبخند شیکی دستاشو رو سقف ماشین میزاره. هایلی هم با لبخند بهش نگاه میکنه و ابرو بالا میندازه. میشل هایلی رو برانداز میکنه که دکمه های پیراهنش بازه و یک تاپ مشکی تنش بود و میگه: جوووون تو ژاپن چیکار میکردی حالا؟! (نیم نگاهی به جاستین میندازه) هایلی یه ابروشو بالا میندازه و به سمت ماشین قدم میزنه و جاستین هم به سمت در عقبی ماشین و هایلی میگه: میدونم تو ذهن کثیفت چی میگذره...(میشل لبخندش بزرگتر میشه و هایلی هم لبخند میزنه) هایلی در جلویی ماشین رو باز میکنه و به جاستین میگه بشین و جاستین هم عقب ماشین میشینه و در رو میبنده. هایلی یه دستشو روی سقف ماشین میزاره و یه دستشو روی در و رو به میشل: اگه بدونی از یه انفجار نجات پیدا کردیم اینو نمیگی! میشل ابرویی بالا میندازه و صاف وایمیسته و میخواد سوار بشه که هایلی میگه: بعدشم... تو با بوگاتی میای توی شرکت هیوندا دنبالمون؟! میشل لبخندی میزنه و هردو سوار میشن و درارو میبندن و میشل: چیکار کنم دیگه... گرون پسندم! هایلی در حالی که به بلیزش نگاه میکنه که کثیف شده میگه: هه..! میشل نیم نگاهی به جاستین که عقب نشسته میندازه و میگه: میبینی آقای فوماکالی... من واسش بوگاتی آوردم ولی اون هیوندا میخواست! هایلی و میشل خندیدن و هایلی: خب حالا... جاستین با کمی تعجب: منو میشناسید؟! میشل از آینه به جاستین نیم نگاهی میکنه و میگه: هوممم خیلی خوب هم میشناسمت! جاستین لباشو جمع میکنه و ابرو بالا میندازه و از شیشه ماشین بیرون رو نگاه میکنه و میشل گازشو میگیره و راه میفته. (تصویر از بالا ماشین رو نشون میده که با سرعت متوسط در حال حرکته 🚘💫
11 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
47 لایک
چرا ادامه ندادی؟😢💔
هعی تو رویا باید پارت بعدیو ببینیم
دلم برا همتون تنگ شده.......
عه اینجا....
عالییی
الان من دلم پارتای بعدی رو میخواد باید چیکار کنم؟🫠
عهه اینجایی؟😂
منممم
منم خیلی دلم میخواد
هیچ منتظر معجزه باش🗿😂
عه یادش به خیر با اینکه تو اینجا خاطره زیاد داریم اما واقعا خودتون میدونید چیه دیگه لازم نیست که من استفاده کنم که منتشر نکنه دیگه خودتون بفهمید/:
با اینکه رویداد و مراسمات خاصی نیست اما خب. . . 😂💔
عه سارییییییییی
ی لحظه اومدم یاد خاطرات کنم دیدم اینجایی🗿😂😂😂
بجا اینک خاطراتو زنده کنی برو واتپد🗿✨
سلام خوبی
سلام بچه ها اگه اینجا هستید و پیاممو میبینید لطفا Link گروه وات رو بهم بدید ممنونم
سلاممممم اولین تست بصیرا و نگاه کن
باشه حتما ممنون
چرا پارت بعد نمیادددد:(
تستمو نگاه کن متوجه میشی:)
کسی link wattpad بشرا و بصیرا رو داره؟
من دارم
Link سخته میتونی تایپ کنی؟