10 اسلاید چند گزینه ای توسط: A.M.M انتشار: 4 سال پیش 1,320 مرتبه انجام شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
لطفا نظرات فراموش نشه ???
از دید مرینت: دو روز دیگه میخوایم بریم اسپانیا خیلی هیجان دارم.تیکی تو هم خوشحالی؟تیکی گفت :آره منم خیلی خوشحالم.تازه تیکی تو میتونی با جیمی وقت بیشتری بگذرونی گفت آره بیشتر خوشحالیم برای همینه. یهویی دیدم یه صدای خیلی بلندی از بیرون اومد.رفتم اخبار رو دیدم نادیا شاماک داشت میگفت:
باز هم پاریس توسط یه شرور مورد حمله قرار گرفته اون یه پسر گیتار به دسته . بعد سریع گفتم تیکی موقع تبدیل شدنه گفتم??? تیکی خال ها فعال???و رفتم از دید آدرین:داشتم با گوشیم عکسای کاگانی رو نگاه میکردم که یهو یه هشدار بالای گوشیم اومد و زدم دیدم که نادیا شاماک داره اخبار میگه تا وقتی دیدم یکی شرور شده گفتم پلگ وقت تبدیل شدنه و گفتم???پلگ پنجه ها بیرون??? ادامه از دید تیم
داشتم به سمت خونه میرفتم که دیدم یه نفر شرور شده سریع دویدم تو یه کوچه خلوت و گفتم جیمی سرعتمو بالا ببر. سریع رفتم پیش اون شرور بعد از یک دقیقه لیدی باگ و کت نوایر اومدن تا اون شرور رو شکست بدیم. بعدش میخواستیم ببینیم که قدرت اون شرور چیه دیدم که وقتی با گیتارش یکی رو لمس کنه اون رو تحت فرمان خودش در میاره.کار سخت بود چون با سرعت بالا هم نمیتونستم تنهایی جلوش روبگیرم
چون وقتی گیتار رو لمس کنم منم تحت فرمان اون در میام. اون شرور وقتی با گیتارش مینوازید یه تیری شلیک می شد که میتونست ما رو تحت فرمان خودش در بیاره اون همش میخواست منو بزنه ولی من جا خالی میدادم.بعد کفشدوزک از گردونه خوش شانسی اش استفاده کرد و به کت گفت که پسر گیتاریست رو سرگرم کنه
(راستی گردونه خوش شانسی به کفشدوزک یه آینه داد)بعدش اومد و به من گفت تو یه گوشه بمون و هیچ کاری نکن من رفتم و به کت گفت که از پنجه برنده استفاده کنه اونم استفاده کرد وقتی من رفتم کفشدوزک اون آینه رو جلوی پای گیتاریست پرت کرد و اونو شکست و یه لحظه هواسش از کت نوایر پرت شد و کت سریع با پنجه بزنده گیتارش رو نابود کرد
بعد شرارت آکوما رو خنثی کرد و همه چیز رو به حالت عادی برگردوند وهمه زدیم قدش و از هم خداحافظی کردیم و رفتیم. ادامه از دید مرینت :تارسیدم به بالکن خونه به حالت عادی برگشتم تیکی گفت خیلی خسته شدم و منم یه کوکی بهش دادم و تیکی اون رو خورد و ازم تشکر کرد.منم سریع پریدم رو تختم و چون خیلی خسته بودم یه چرت زدم.
بعد یک ساعت با صدای تیکی از خواب بلند شدم داشت میگفت مرینت باید برای دو روز دیگه طراحی کنی یادت نره منم از خواب بیدار شدم و سریع رفتم سراغ چرخ خیاطی دیدم تیم به من پیام داده و گفته هم حریف های خیلی سرسختی برای مسابقه داری هم داورا خیلی سخت گیرن. یکی از داورا ملکه مد آدری بورژوا،یکی دیگه جورج کرن و سومی رالف لورن
منم بهش پیام دادم که آدری بورژوا رو میشناسم. اونم سریع جواب داد خب باشه و گفت آها راستی گفتم چی باید طراحی کنی؟ منم گفتم نه.گفت پس باید لباس زنانه طراحی کنی . منم گفتم باشه و گوشیم رو کنار گذاشتم و شروع به کار کردم و هی داشتم طاراحی هام رو تو دفترم میکشیدم ولی از هیچکدوم خوشم نیومد ولی یه دفعه یه فکری به سرم زد و شروع به کار کردم
دیگه شب شده بود و من تازه نصف کار رو انجام داده بودم .تیکی گفت مرینت فردا هم وقت داری که طراحی ات رو تکمیل کنی حالا برو بخواب .منم خیلی خسته بودم و حرف تیکی رو گوش دادم و رفتم خوابیدم.
فردا رفتم مدرسه با بچه ها رفتیم سر کلاس و وقتی خانم بوستیه اومد تو کلاس گفت بچه ها ما دوتا جای خالی توی این کلاس داریم یکی با اخراج شدن لایلا خالی شد و یکی هم خالیه. و بعد گفت امروز دو تا شاگرد جدید داریم یکی لوکاس بود و یکی کاگامی هر دوشون به ما سلام کردن و ما هم به اونا سلام کردیم. وقتی میخواستن برن سر جاهاشون. دیدم یه جوری به همدیگه نگاه میکنن انگار دو تا عاشق دارن به هم نگاه میکنن وقتی رفتن سرجاشون هم همش داشتن به همدیگه نگاه میکردن . گفتم نکنه کاگامی به خاطر اینکه آدرین اولین دوستش بوده و نمیدونسته عشق چیه فکر کرده عاشق آدرینه. وقتی زنگ خورد رفتم بیرون دیدم کاگامی و لوکاس با هم دوست شدن و کاگامی به آدرین نگاه هم نمیکنه. بعد تو همون زنگ آخر کاگامی اومد پیش آدرین و بهش گفت آدرین من دیگه تو رو دوست ندارم از اول هم دوستت نداشتم من نمیدونستم عشق چیه و حالا فهمیدم. آدرین ناراحت شد ولی به روی خودش نیاورد. من رفتم جلوی آدرین و بهش گفتم که آدرین ما فردا به اسپانیا میریم برای سفر چند روزه تو هم میای؟اون گفت دیگه کیا میان؟ گفتم نینو،آلیا من،تیم اونم گفت باشه منم هستم و منم رفتم این رو به تیم گفتم
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
پاسخ نامه
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
میگم یه خورده عاشقانه و هیجانیش کن اونشکلی با حال تر میشه
لوکا عه
خیلی قشنگ بود
خیلی زیبا اه اون دوازده پس من برم اون هم بخونم ممنون واقعا
این قسمت ۱۱ هستش
شرمنده از دستم در رفت دو تا پارت ۱۱ زدم ولی باهم فرق دارن اون یکی دوازده هستش
عالیییییی