خب اینم ادامه داستان میخام هیجانیش کنم لطفا بعد از خوندن داستان نظراتتونو بنویسید......
بانیکس من و گربه رو به یه حفره زمانی برد اون داشتدنبال معجزه گر هایی که گم شده بودند میگشت من هم از یه حفره زمانی میدیدم که مایورا سعی داره با اون ماشین زمان و قدرت تاریخ ساز هویت مارو بفهمه به کت گفتم :گربه تو باید خیلی سریع معجزه گر ها رو پیدا کنی من یکم معطلشون میکنم و تو بانیکس با کمک بانیکس آینده که هویت ما رو میدونه بهش بگو بره خونه ما و جعبه معجزه گر ها رو بیاره اون زیر تختمه فقط خودت همراهش نرو فقط خاهش میکنم زود باشید بانیکس و گربه رفتن سراغ کار هایی که گفتم انجام بدن منم رفتم تا جلوی مایورا و تاریخ ساز رو بگیرم تاریخ ساز میخاست منو از تاریخ حذف کنه و بفهمه که چه کسی هستم اگه لیدی باگ حذف میشد هویت من هم افشا میشد پس....
پس من از لوکی چارمم استفاده کردم و اون به من یک فویل آلومینیومی خال خالی داد منم دور و اطرافمو نگاه کردم و دیدم که دریچه ماشین زمان و تفنگ تاریخ ساز براق شدند من هم سریع با یویوم تفنگو ازش گرفتم و پرت کردم داخل ماشین زمان و با فویل دروازه ای رو که مایورا و تاریخ ساز ساخته بودند پوشوندم اما هنوز نمیدونستم که آکوما و آموک کجا هستند...
دیدم بانیکس حال جعبه معجزه گر هارو گرفته و گربه هم با معجزه گر های گم شده برگشته و نینو یکم اونطرف تر وایساده معجزه گرشو بهش دادم و وقتی که تبدیل شد ...
به گربه گفتم که ماشین سفر در زمان رو نابود کنه اونم با پنجه برندش این کار رو کرد و یه انجار بزرگ شد نینو با سپرش ازمون حفاظت کرد و من آموک رو گرفتم به بانیکس گفتم نمیدونی آکوما کجاست گفت فکر کنم توی ساعت قدیمی کوکی روی دستشه که باهاش زمانو تنظیم میکنه..
به به کت و بانیکس گفتم حواسش رو پرت کنن نینو داشت به حالت اولش بر میگشت بهش گفتم که بره یه جا قایم شه و خودمم سریع با یه ضربه ساعتو شکستم و آکوماش آزاد شد و بعد از خنثی کردن شرارت از میراکلس لیدی باگم استفاده کدم و همه چیز درست شد..
وقتی که معجزه گر هارو برگردوندم سر جاشون دیدم که جای معجزه گر من و کت براق شده کت هم از این تعجب کرد بهش گفتم برو توی اون کوچه و تغیر شکل بدن و ب پلگ بگو تا معجزه گرتو برام بیاره طرشو تکون داد و بعدش پلگ اومد خودمم تغیر شکل دادم و معجزه گر هامون رو سر جاشون گزاشتم بهد به نور خیلی زیادی ازش بلند شد ..
وقتی نور از بین رفت دوباره در جعبه رو باز کردم و گوشواره هامو برداشتم پلگ هم حلقه رو برد تا به کت بده دوباره تغیر شکل دادم و گفتم(تیکی اسپوتس آن) بعد از تبدیل شدن لباس هام عوض شده بود و یو یوم چن تا قابلیت جدید داشت
مثلن میتونستم اونو مثل یک چوب دستی بکنم یا مثل بال های هواپیما ازش استفاده کنمو این که یو یوم میتونست دوتا بشه...
از زبان کت (پلگ حلقمو برام آورد و من تغیر شکل دادم لباسم یکم عوض شده بود و خط های سبز داشتولی چوب دستیم باهاش میتونستم پرواز کنم و هر جا که پرتش میکردم دوباره به دستم میرسیدو میتونستم قدرت هارو با گفتن سایلنت برای دو دقیقه خنثی کنم
همینطور که خوشحال بودم از گرفتن قدرت های جدید رفتمپیش لیدی باگ و دیدم که اون هم مثل من چند تا قابلیت جدید پیدا کرده به لیدی باگ گفتم بانوی من نکنه که این اتفاق ها و قابلیت های جدید برای حاک ماث هم باشه چون معجزه گر های اصلی به جعبه برگشتند من نگران اینم لیدی هم گفت وای نه منم از همین میترسم که ناگهان یه صدای انفجار اومد و چند هزار آکوما(مثل سنگدل ۲)دور هم اومدند وهاک ماث گفتلیدی باگ و کت نویر ازتون ممنونم شما به من یه قدرت جدید اضا فه کردین و اون قدرت.......امیداورم خوشتون اومده باشه ببخشید جای حساس کات کردم اگه نظر بدین خیلی زود پارت بعدی رو میزارم پارت بعد همهیجانیه❤
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام میخوام بگم معجزه گر ارباب شرارت و لاکپشت هیچ وقت قدرتشان تموم نمیشه
عالی
واییی این قسمت عالی بود
واااای عالی بود زود زود بعدی رو بذار????????♥️♥️♥️♥️♥️
.داستانت عالی بود لطفا پارت بعدی رو هر چه زودتر بزار
لطفا قسمت بعدی رو بزار