
امروز ۱۹مه است😁
جین: انگار معجزه کردن واقعا غذای خیلی خوشمزه ای بود😚ا/ت خیلی خوشمزس ممنون🤪ا/ت: خواهش میکنم🙂 جیمین: چقد ا/ت مهربونه واقعا ازش خوشم میاد🤗نامجون: ا/ت متشکرم ولی ما اینجا میتونیم تمرین کنیم🤔درسته که ما کمپانی نیستیم ولی حداقل روزی باید ۶ ساعت تمرین کنیم ا/ت: اممممم خونه من کوچیکه ولی اگ جای مبل و تلویزیون رو تغییر بدیم 😚حال خونه بزرگتر میشه و میتونید تمرین کنید😌 نامجون: واقعا ممنونم ا/ت: کاری نکردم😍 با اعضا جای مبل و تلویزیون تغییر دادیم و اعضا شروع کردن به تمرین کردن🕺منم رفتم ظرفارو بشورم💦
بعد از شستن ظرفا 🍽 رفتم ببینم اعضا چیکار میکنن هنوز داشتن تمرین میکردن🤸♂واقعا یعنی همیشه انقد سخت تمرین میکنن🥺رفتم چندتا بطری آب از ت یخچال برداشتم و بردم براشون🍾 جیمین: داشتیم تمرین میکردیم🤸♂ که ا/ت چندتا بطری آب اورد🥤چقدر باهوش انگار میدونست منتظر آب ئم💦 ا/ت: بچه ها بیاید براتون آب اوردم💧 همه اعضا: ممنون😃 جیمین: ا/ت تایم دانشگاهت چجوریه؟!🧐 ا/ت: ۸صبح تا ۱ ظهر🥴 نامجون: چجوری میتونیم بادیگارد هامون پیدا کنیم؟!🤕 ا/ت: خب من فردا مشخصات شون میدم به اداره پلیس فقط باید شما مشخصاتشون بهم بگید😊 نامجون: باشه😃 و.......(درحال مشخصات گفتن) ا/ت: باشه ممنون😗 نامجون: من ممنونم😚 ا/ت: کار خاصی انجام ندادن🤗 جیمین: چجوری میتونی هم خوشگل باشی هم انقدر مهربون😉 ا/ت: با منی؟!😳 جیمین:(باز بلند فکر کردم) عاره دیگ باتوئم😖 ا/ت: آهان ممنونم😚 جین: خب برای شام از غذاهای ایرانی درست می کنی؟!🍢 جیهوپ: یااااا جین اون همین الن از آشپزخونه اومد بیرون حتما خسته است🍱 ا/ت: ن خسته نیستم باشه برای شام غذای ایرانی میپزم🍙
ا/ت: رفتم ت آشپزخونه شروع کردم🍱 به پختن زرشک پلو😗 و اعضا هم به تمریناتشون ادامه دادن🤸♂ (چند ساعت بعد غذا آماده شد)🍙 ا/ت: غذا رو آماده کردم میز رو چیدم و اعضا رو صدا زدم🍢 جیمین: داشتیم تمرین میکردیم که ا/ت صدامون زد خیلی گشنم بود اونم که دستپختش عالیه پس زود رفتم تا غذا بخورم😋😋 ا/ت: غذا رو اوردم و برای همه کشیدم اما خودم میل نداشتم بخورم😣؛ بچه ها من باید تکالیف فردام بنویسم😫 اینجا فقط دوتا اتاق هست اون یکیش ک بزرگتره برای شما🤑 ولی فقط۴ نفر توش جا میشن یکیش ی مقدار کوچیک تره ۳ نفر توش جا میشن🤑 از تخت منم میتونین✨ استفاده کنید منم روی کاناپه میخوابم😪 جین: غذا ت بخور گشنه نخواب😑 ا/ت: ن ممنون میل ندارم🤕 جیمین: اما.... 🥴 ا/ت: چندتا رخت خواب گوشه همون اتاق ها هست🌹 هرکدوم خواستید بردارید😚؛ رفتم و شروع کردم به نوشتن تکالیفم📚بعدشم همه چیز جمع کردم برای فردا 🎆صبح وقتی برگشتم که میز جمع کنم🤍 اعضا تو آشپزخونه در حال ظرف شستن💧 و تمیز کردن بودن سریع رفتم و گفتم😶: لازم نبود اینکارا رو بکنید خودم انجام میدادم😪 جین: ولی ت خسته بودی و باید کارای دیگ هم انجام میدادی😊
ا/ت: واقعا ممنونم😍 جیمین: برای محض رضای خدا چرا نمیتونم ی ثانیه هم به ا/ت فکر نکنم😶 ا/ت:اممم جیمینا چیزی گفتی🤔 جیمین:(یااا حیمینا یبار دیگ بلند فکر کنی خودم همه افکارت میکشم🤐) ن چیزی نگفتم🙁🙁 ا/ت: باشه پس شبخیر😪 همه اعضا: شب بخیر🤗 ا/ت:رفتم و خوابیدم.....😴 (فردا صبح) ا/ت: با آلارم گوشی بیدار شدم اعضا هم بیدار بودن😪پس رفتم سلام کردم🤗، جین داشت پنکیک درست میکرد😜 جین ازت خیلی ممنونم😍 ولی اگ خسته ای بزار خودم درست میکنم😗 جین: ن تو برو برای دانشگاهت آماده شو😁 ا/ت: ااااا راست میگفت😆 سریع رفتم ت اتاقم کسی نبود پس لباسام عوض کردم😚(ا/ت رشته میکاپ میخونه) و کیف لوازم برداشتم💼و کتاب های مربوط بهش رو هم برداشتم 📚رفتم از اتاق بیرون💡 ...... نامجون: ا/ت چ رشته ای میخونی؟! 📃 ا/ت: میکاپ🖌 نامجون:مدرک تحصیلی ت چیه؟! 🧾 ا/ت: فوق لیسانس📇 نامجون: پس باید حرفه ای باشی😎 ا/ت:😅...... خب بچه ها من از کلید خونم دوتا دارم🔑 یکیش دادم به نامجون🔐 و یکیش دادم به جیمین🔐 جیمین:(امروز میخواستم به ا/ت فکرنکنم ولی چرا نمیشه هی خودش میاد سمتم یا من میرم سمتش..... وااااااااایییییی😭) کوک: چرا اون یکی دادی ب جیمین میدادی ب من😑 ا/ت: خب جیمین از بین مکنه ها از همه بزرگتره😁 و اون یکی هم دادم به نامجون چون لیدر😁 کوک:😑🥺 ا/ت: سریع راه افتادم به طرف دانشگاه وسط راه.....
ا/ت: وسط راه به قلدرای دانشگاه برخوردم😫 اونا هیکل بزرگی داشتن ولی من ریزه میزه بودم😓 یکی از قلدرا: هی کوچولو مشقاتو نوشتی😏 ا/ت:.......... کلاریس:(اسم رییس بچه های قلدر) آخ چرا میپرسی؟! 🤔معلومه که این بچه ذرسخون نوشته😏 ا/ت: نوشته باشم بو تو چه🤨 کلاریس: آهان پس زبون هم داری 😶چ حیف شد که دیگ سوگولی معلم نیستی😏 ا/ت: کیفم ازم گرفت هرچی برگه نوشته بودم مچاله کرد و روش آب ریخت💧؛ یا داری چ غلطی میکنی😡 کلاریس: محکم هلش دادم عقب باعث شد بیوفته زمین، 😠تا زبونت قیچی نکردم از جلوی چشمام دور شو🤬 ا/ت: محکم هلم داد که باعث شد بیوفتم زمین😖، بعد از حرفاش بلند شدم و گفتم: هیچ غلطی نمیتونی بکنی😡 من چون فقط ت درسا موفقم و قبول میشم اذیتم میکنی برو ی فکری به حال خودت کن که سه دوره مشروط شدی😏 کلاریس: جوری انداختمش رو زمین که دیگ نتونه بلند بشه😏 و بطری آبم رو ریختم رو سرش 😝و کیفشو همونجا خالی کردم و رفتم🥱 ا/ت: اییییییش چقد من بدبختم😑 حالا چ غلطی بکنم؛🤔 وسایلم جمع کردم و رفتم به سمت خونه🏠 تکالیفم ک همش نابود شد🥺 میرفتم فقط جلوشون ضایع میشدم😖........ رسیدم دم در خونه 🔑وای اعضا خونه منن کاشکی از روی این زمین محو میشدم😶..... لباسام تکوندم و رفتم ت خونه😑 جیمین: داشتیم تمرین میکردیم 🤸♂که ا/ت اومد..... ا/ت چرا نرفتی دانشگاه؟! 🤔 لباسات چرا خیسن الن ک بارون نمیاد💦 ا/ت: جوابی ندادم فقط رفتم لباسام عوض کردم👚 جیمین: رفتم دنبالش لباساش عوض کرده بود، ا/ت چیزی شده🤔 ا/ت:......... جیمین: نمیخوای بهم بگی🤔 ا/ت: خب😫 ......... 💡 من امروز فقط میخواستم پیش شما باشم عاره😁 جیمین: پس چرا لباسات خیس بودن🤨 ا/ت: خب🤦🏼♀️..... امممم🤦🏼♀️...... امممم🤦🏼♀️..... خوردم زمین افتادم ت چاله آب💦 جیمین: آهان از اتاقش اومدم بیرون ولی🤨......
جیمین: ولی وقتی بارون نیومده چجوری افتاده ت چاله آب💦 ا/ت: وای باید میرفتم اداره پلیس📌دوباره آماده شدم و از خونه رفتم بیرون🔑 جیمین: چش بود🤨 نامجون: چ اتفاقی برای ا/ت افتاده بود🤔 جیمین: بهشون گفتم😶....... ولی فک کنم حقیقت نگفت😝 نامجون: عاره درسته😲 ا/ت: رفتم و مشخصات رو دادم به اداره پلیس 😎و برگشتم خونه گفتن پیگیری میکنن😥 جیمین: کجا بودی؟! 😅 ا/ت:(چرا این همش منو سیم جین میکنه😶) اداره پلیس برای پیدا کردن بادیگارداتون🙂 جیمین: آهان😅 ...... فردا😐 ا/ت: آماده شدم برای مدرسه امیدوارم بازم با کلاریس مواجه نشم😖 جیمین: صبح به نامجون گفتم ازش اجازه گرفتم تا مخفیانه دنبال ا/ت برم 😁و قضیه رو بفهمم ا/ت: ت راه بودم بنظرم کسی نبود که مث جن کلاریس و دار و دستش جلوم ظاهر شدن😑 جیمین: ت راه دنبال ا/ت بودم که به چندتا بچه قلدر برخورد از قیافشون معلوم بود زورگوئن😑 کلاریس: امروز باهات کاری ندارم ولی یادت باشه که نمیتونی عیچ وقت شکستم بدی😝😏 ا/ت: فقط گمشو😝؛ اومدم رد بشم که خواست🥺 هولم بده چشام بستم😟.......
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
اول من آجی تو نیستم دوو میرم سوم بای بای
اگ دوست نداری بمونی برو... اذیتت نمیکنم
ولی تقصیر من نیست ت دوران امتحانات مامان و بابام گوشیم گرفتن تا درسم بخونم وقتیم برگشتم اول همه شیطون جذاب جیمین نوشتم الن ی هفتس تو بررسیه دست من نیست ک
دختر چزا کات کردی همین الان گوشیو بردار بورو تو ساخت تست جدید بنویس شیطونه..................... بعد تست بساز ۵ روز بهت زمان میدم من قبلا این تستو خوندم نزر ندادم از الان شروع شود
۵ روزت تموم شود خودت می دونی یکی از ترفتاراتو از دست دادی خواحافظ من ۱۰ روز بهتر زمان دادم😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡
آجی ببخشید من واقعا شرمندم ولی من یکماه ک تو تستچی نبودم ببخشید لطفا نرووو همین الن گزاشتمش
پلیز نرووووو🥺🥺🥺🥺🥺😭😭😭😭😭
اجییییی 100 تایی شدنت مبارکککک🖇💛
وایییی مرسی نفسم😍😘💕
عالی بود اجی🥰❤
بوس بهت😍😘💕
اجی این اکانت جدیدمه💕🦋🐥
اوک😍😘💕
عالی بود عاجی 💕💕
😗😙😘❤💝
پارت بعد لطفا🙏🏻🙏🏻
فعلا ت قسمت سخت امتحاناتمم ولی این هفته بگزره چندتا پارت پشت سرهم میزارم😍😘💕
نانانای اصغرو صغرا عالیییییییبببیییییییییییییی بود😍💗💙💛💙💛🍯🍭🍯💖💖💞💜💝💚💚💝💓🌌💘💜💖🍯
❣️😘💋😘❣️
عااالی پارت بعدی پلیزززز🥰
اوکی💞😍😘💞
میشه زودتر تر بزاری دیر میزاری البته تقصیر از تو نیس از تستچی هس
تستچی تو هم لوفطن زودتر تستا رو منتشر کن دیگه ببین چقد با نمکم☺️😞
زودتر منتشر کن دیگه ممنون☺️☺️😞
فعلا ت قسمت سخت امتحانام هستم نمیتونم داستان بنویسم ولی این هفته ک تموم بشه بعدش آسون میشهچندتا پارت باهم میزارم😍😘💕