عشق یهویی

این رو خودم نوشتم و از کسی کپی نکردم

اول از همه من هیچ کس رو با یکی دیگه شیپ نمیکنم پس تو کامنتا ننویسین:اه چرا اینو با اون شیپ کردی 😑😑😑😑😑 چون واقعا از این کار ها متنفرم من شیپر نیستم

خب اول از همه مقدمه داستان: 3 تا خواهر هستن که وقتی مادرشون فوت میکنه به سختی تلاش میکنن و آدمی پولداری میشن. اسم دختر اول:مانوول ـه. دختر دوم:آیوـه. و اسم دختر سوم : رزی ـه

زنی با نام (هی نام) پس از فوت همسرش دختری به دنیا آورد و اسمش رو مانوول به معنای خوشبختی (البته فکر کنم) گزاشت، بعد سه سال دختری به نام آیو به دنیا آورد که معنی اسمش من و تو هست. وقتی مانوول 6 سال داشت و آیو 3 سال مادر دختری به دنیا آورد و بلافاصله بعد به دنیا اومدنش از دنیا رفت. خواهر ها اسم خواهر کوچیکشون رو رزی به معنی کریستال گزاشتن. دوتا خواهر بسیار سختی کشیدند و بای رزی اب و غذا پیدا کردند. تا وقتی که رزی هم بزرگ شد. (نکته آیو اسمه و من آیو رو نمیگم. 2رزی هم رزی بلم پینک نیست اسمی به زهنم نمیرسه به مولا)

تا اینکه رزی 19 سالش شد. مانوول که25 سالش بود با پسری به اسم سوکجین (جین نیستا) ازدواج کرد. 3 سال بعد آیو با پسری به اسم جون کی (لی جون کی رو نمیگما) ازدواج کرد. مانوول رزی رو به مدرسه موسیقی فرستاد رزی هم کلی دوست پیدا کرد و بهترین دوست هاش «جیسو، سولار و نانسی بودن»و یه دشمن به اسم «هواسا»داشت.(قصد توهین به هواسا ندارم ولی نمد چرا زیاد ازش خوشم نمیاد خیلی هم منحرفه ولی بازم کمی خوشم میاد ازش) رزی یه روز داشت تو مدرسه قدم میزد که یهو خورد به پسر جذاب مدرسه «جانگ کوک»(قصد شیپ ندارممممممممممممممم) جانگ کوک کمکش کرد تا بلند شه و....

(ها فکر کردی خواستگاری کرد 😂😂😂😂😂😂😂😑😂😂😑😑😑) و اونا باهم دوست شدن. هواسا خیی عصبانی بود و بسیار غمگین بود و.......

من تست رو همین جا تموم میکنم چون ساعت 12 شب ـه و الان خواهرم لیا میکه اون بی صاحاب رو بزار زمین. این تیکه کلامشه. لاوا برین بعدی

اگه دنبالم نکردی دنبالم کن بی زحمت فدات شم این رو لایک کن تا انرژی بگیرم و ادامه بدم بگو طرفدار کدوم گروه هایی؟ 😍💜😗 تو روبیکا با نام @tzuyumina هستم اکه داری منو بفالو و بگو که فالوت کنم

دوستون دارم باید بشم 12 تایی و این باید 5 لایک بوخوره تا ادامه بدم

مرسی تا اینجا اومدین

ایک کن و کامنت بزار عصیصم

بای بای🍭🍭🍭🍭🍭🍭