
😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁
تو کاملا دیگه خشکت زده بود بعد تهیونگ پرسید:《 این دست بنده چرا اینقدر شبیه مال جیمین؟ نکنه این رو از یکی از دوست های آرمیت گرفتی؟》 تو یک فکری به سرت زد و فورا گفتی:《 اوه این؟ .. اره از سوآ گرفتم( دوست صمیمیت) واقعا شبیه مال جیمینه؟ 😅 خب این مثلا دستبند دوستیمونه😅😅😅 فکر کنم فهمیدم چرا اینقدر ازش خوب مراقبت میکرد 😅😅》 تهیونگ هم خندید و رفت
فردا صبح
پیش اعضا در باشگاه
تهیونگ :《 باید ممنونمون باشی که به پی دی نیم نگفتیم جیمین! میدونی که روی ورزش و تمرین روزانه چقدر حساسه!》 جیمین :《 ممنون😑 یک روز نیومدم ها خودتون هم که دیدن که یکم حالم خوش نبود 😶》 نامجون :《 اینقدر اذیتش نکن خف هممون دیدم خیلی حالش بد بود ، حالا بهتر شدی ؟ نه ؟》 جیمین :《 اره😊》 که تلفن تهیونگ زنگ میخوره ( از طرف خالش) تهیونگ چون داشت وزنه برداری میکرد گذاشت روی اسپیکر و گفت :《 سلام خاله!》 خاله :《 اوه تهیونگ سلام ! خوبی؟ غذا خوردی؟》 تهیونگ :《 آره خاله ممنون 😄 چی شده ؟ چه خبرا؟》 خاله :《 سلامتی 😁 زنگ زدم که یک چیز مهم رو بهم بگم !》 تهیونگ :《 چی شده🤨؟》 خاله :《 همسایه ی ما یک پسر داره که همسن هه هیونگه ( تهیونگ بکم جوش میاره) پسر بدی نیست خودمم دیدم ( جی هوپ و جیمین هم در حال فالگوشی) میگم چطوره هه هیونگ اون رو ببینه طرف دکتره!》 تهیونگ که یکم عصبانی شده بود گفت :《 خاله بس کن 😤 هممون میدونیم که هه هیونگ با هر کسی کنار نمیاد ! اون خیلی عجیبه !》 خاله :《 دختر به این خوبی چرا بدش میکنی خوبه داداشه شی😐》 تهیونگ :《 خب آخه اون از بچه درس خون ها خوشش نمیاد ، از خوش صدا ها خوشش میاد و البته با هیکل خوب !》 خاله :《 🤯 خدا این کجا پیدا میشه؟ الحق که خواهر برادر کپ همن! تو که میخوای ۵ تا بچه داشته باشی معلومه که به تو هم میرن( تهیونگ میخنده) به تو هم که برن که خدا بخیر کنه این از این خواهرت 🤦🏻♀️ خداحافظ!》 بعد قطع کرد
نیم ساعت بعد
نامجون به جین نگاه کرد و گفت :《 تو هم نمیدونی چرا؟》 جین :《 نه ! چرا این دونفر اینقدر دارن از خودشون کار میکشن؟ جیمین و جی هوپ اینطوری نبودن ، بسه چقدر ورزش ؟ مگه کوک این؟》
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالییییییی👌❤
گایز مح یه عاجی میخام
کی عاجیم میشح🤔😂
من الیم و ۱۴ سالمه
آره میشم من هارام و ۱۵ سالمه
لطفا پارت ۱۵ رو دوباره بزا من نخوندم سر در نمیارم😑😂
خلاصش رو میگم جیمین مریض میشه و هه هیونگ ازش مراقبت میکنه ، ولی جیمین حواسش نبود ( مریض بود) دست هه هیونگ رو میگیره و اون رو بغل میکنه😁😁
عالی بود فقط طولانی تر بنویس توی هر پارتی هم بهت میگم طولانی تر بنویس خواهش لطفا
و اینکه داستان رو عاشقانه تر بنویس
بای
چشم سعی میکنم طولانی تر بنویسم
عالی بود😘😘😘
ممنون
عااااللییییی خسته نباشیییی😍❤
ممنون
چرا پارت ۱۵ نیس😔🤧
پاک شده چون توش از کلمه ی بغل استفاده کردم😐
عااااالییییی بوووووددددد
ممنون
عالی👌👌👌😻😙عاجی یکم بیشتر بنویس لطفا و لطفا پارت بعدو زود بزار
چشم اجی
😂
😅😁😁