
بیییییی شرححححح خب راستش من اردیبهشت از تست چی رفتم و امروز ۱ خرداد هست برگشتمممممم

مرینت هی قدم بر میداشت و خونه رو دور میزد. بعد گفت: بنظرت موفق میشیم؟ ادرین: البته چرا نشیم همیشه خیر بر شر پیروزه. مرینت: اما من استرس دارم اونم خیلییییییییییییی. ادرین: نظرت چیه معجزه آسای مار و اژدها رو برای خودمون بزارم؟ مرینت: حق با توئه. تیکی لانگ متحد شید، من الان دراگون باگ ام. ادرین: سس پلگ متحد شید. من واپیون نوار ا.... از زبان راوی: ادرین اومد حرف بزنه چشمش به مرینت خورد و محوش شد. ادرین: واییی چقدر بانوم قشنگه، اخه فرشته مهربون تر و زیباتر بانو ی من داریم؟ چطور تونستم باهاش ۱ سال قهر کنم و دور باشم؟ نه نه نمیشه دیگه عمرا بزارم جم از پیشم بخوره ی کاری میکنم شیفته ام بشه دیگه نمیزارم مثل قبل صدمه ببینه دیگه عمرا کاری کنم کما علاقش بهم کم شه. مرینت: واپیون نوار خوبی؟ واپیون نوار: سس پلگ گسسته شید. پنجه ها داخل. مرینت: تیکی لانگ گسسته شید. خال ها خاموش.(عکس دراگون باگ و لیدی نوار روی صحفه این قسمت هست)
میریم پرش به روز جنگ: از زبان مرینت: به بانیکس گفتم حواسش خیلی باشه اون از هممون قدرتش اصلی تره. مامان بابام هی داشتن نصیحت مون میکردن. تبدیل شدیم رفتیم برای جنگ.... خیلی قوی بودن اونا ۴۰۰ نفر و ما ۳۰۲ نفر. منم گفتم دیگه کافیه گردونه ی شانس. ی کاغذ تا شده داد. باید یه جای خلوط میخوندمش. به واپیون نوار اشاره دادم و رفتم ی جایی ک کسی نباشه. تاش رو باز کردم نوشته بود← مراقب باش تا کسی فدا کاری برات نکنه→ عجیب بود. به هر حال به جنگ برگشتم. ۳ ساعت بود داشتیم میجنگیدیم سپاه اونا هم ۳۰۹ نفر بود بقیه شدنو شکست دادیم. اومدم با دومین گردونه ی خوش شانسی استفاده کنم. بهم یه چاقو داد. فهمیدم باید اونارو بکشیم با اینکه اصلا از خون ریزی خوشمون نمیومد مجبور شدیم. چاقو رو دادم به گرگ سپید. از زبان گرگ سپید: دراگون باگ بهم چاقو داد. اون فوقالعاده است. چاقو رو گرفتم و استتار کردم. کسی منو نمیدید منم یکی یکی جادوگر هارو کشتم تا رسیدم به جان. دم گرگیم رو جدا کردم و تیدیل به شمشیر زهر آلود کردم و خیلی محکم به کمر جان ضربه زدم اما اون هیچیش نشد اما وحشی تر شد
از زبان جان: وارد حالت سنگی شدم و اون پسره زد تو کمرم اما هیچیم نشد. لیدی باگ: بهتره تسلیم شی آقای جان ایسجونیگ. جان: چی بلغور میکنی؟ عمرا تسلیم شم. در همین لحظه کاهن ها با شاگرد هاشون وارد شدن. کاهن ایران: داداچ ببی... جان: به من نگو داداچچچ. کاهن ایران: رو حرف ایرانی ها حرف زدی یعنی با پای خودت رفتی تو تله. حملههههههه. خلاصه بعد چند دقیقه جان رفت قایم شد و سنتی ماستر از خودش ساخت و پشت صخره قایم شد. جان در دلش: مرینت رو نبینم بهتره با کس دیگه ببینم. راوی: جان این حرف رو زد و....

و تیر پرت کرد سمت دراگون باگ😨 از زبان دراگون باگ: سپر آب درست کرده بودم که تیر از سمت شمال غربی پرت شد. من آب رو هدایت کردم جلوش اما خیلی با شدت بود برای همین سپر از بین رفت و تیر پرتاب شد اما اصلا دردم نگرفت😳(خاااااااااااااااک تو مخ پوک و پوچتتت) از زبان پاپیون نوار: دیدم تیر سمت دراگون باگ پرت شد. سپر از بین رفت و من طاقت نداشتم برای چندمین بار بانو م رو از دست بدم و خودمو پرت کردم جلوش🥺(فداااای فداکاریت کتی جون🥺) از زبان دراگون باگ: دیدم کت... کتتتتتتت چیکار کردی تو برام🥺😭تروخداا چشماتو باز کن ی چیزی بگو😥😢(عکس این قسمت عکسی هست که کت خودشو پرت کرده جلو لیدی😪)

از زبان لیدی باگ: خیلیییییییی عصبی بودم. تا الان انقدر عصبی نبودم. یک دفعه لباسام عجیب شد.(عکس این قسمت عکس لباس لیدی) قدرت رو حس میکردم و در عرض چند دقیقه جان رو گرفتم اومدم بکشمش که اناستازیا جلومو گرفت و گفت: برای اینکه وجود شرش باقی نمونه باید به دست زنی که تبعیدش کرده نابود شه. بعد آناستازیا دست گذاشت رو سر جان و جان پودر شد. لیدی رفت پیش کت و از اون حالت خارج شد. بعد جسم ادرین رو بردن خونه. مرینت یه هفته بدون هیچ آب یا غذایی پیش ادرین فقط گریه میکرد
تیکی: مرینت میتونم بهت ی چیزی بگم؟ مرینت: البته. بگو تیکی. تیکی: یه راهی هست که میشه ادرین زنده شه فقط باید........... خببببب کیوتا امروز ۳۱ اردیبهشت یک خرداد هست. مرینت ی سوال بپرسم؟ مرینت: بپرس رها. رها: دوست داری ادرین زنده شه؟ مرینت: معلومه. رها: داخل پارت بعد زنده میشه ولی..... مرینت: ولی چی؟ رها: من کمبود لایک دارم. برای انرژی گرفتن نیاز به لایک دارم که خیلی ها میخونن و لایک نمیکنن. مرینت: چیییی😡 همین الان لایک کنید. ادرین: لایک کنید وگر نه من میام تو خوابتون.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
رها چقدر تستات زود منتشر میشن
خوشبحالت
و عالی بود♥