
لطفا نظرات فراموش نشه???
تیم شرور شد و تا وقتی که هاک ماث داشت باهاش حرف میزد سریع کلیدی که آکوما توش بودرو گرفتم و رفتم تو دستشویی تبدیل شدم به لیدی باگ رفتم کنار کت نوایر و دیدم قدرت اون اینه که از کسایی که دوستشون داره میتونه محافظت کنه و از کسایی که ازشون متنفره رو میتونه تبدیل به پودر کنه مثل کتاکلیزام اون کاگامی و لایلا رو پودر کرد بعدمن و کت نوایر باهاش جنگیدم بعد من رفتم و تا هواس کت نوایر نبود رفتم و نقش بازی کردم که انگاره از جیبش یه چیزی برداشتم و کلید رو شکوندم تا آکوما در اومد گفتم گردونه خوش شانسی و بهم یه سطل داد که رو آکوما افتاد توش ومن آکوما رو گرفتم و گفتم کفشدوزک معجزه آسا
و بعد همه چیز رو به حالت اول برگردوندم و وقتی تیم بلند شد به جای اینکه بپرسه چی شد گفت من آکومایی شدم مگه نه؟ منم گفتم آره ولی اشکال نداره تیم گفت برای اینکه نجاتم دادید خیلی ممنون و منو کت نوایر زدیم قدش و رفتیم ادامه از دید تیم: یکم سرم درد میکرد فکر کنم به خاطر این بود که آکومایی شده بودم.بعد رفتم پیش آدرین و گفتم کارت دارم گفت باشه بردمش طبقه بالا و گفتم چرا با کاگامی اینجوری بودی امروز و بهش گفتم تو مگه لیدی باگ رو دوست نداری ؟
گفت آره ولی میترسم لیدی باگ منو دور بزنه چون من نمیدونم اون کیه به خاطر همین باید یکم در مورد کاگامی فکر کنم . گفتم باشه بعد چند روز آدرین بهم پیام داد و گفت که من کاگامی رو ترجیح میدم میخوام برم پیش کسی که دوستم داره گفتم باشه. بعد به فلش تبدیل شدم و رفتم پیش مرینت و بهش گفتم آدرین انتخابش رو بین لیدی باگ و کاگامی کرد اون باذوق گفت کی منم گفتم
کاگامی مرینت ناراحت شد ولی یه دایره زمانی باز کردم و بردمش به قبل از زمان گم شدنم و اون موقع بود که وقتی بچه بودیم پدر و مادرمون رو راضی کردیم که منو مرینت بریم کلاس شمشیر با هم ۵ سال کار کردیم و یکم زمان رو آوردم جلوتر و وقتی کاگامی میخواست با آدرین مسابقه بده به مرینت گفتم که ت بگو من با کاگامی مسابقه میدم و برنده رفت و همینکار رو کرد و برنده شد و رفت تو تیم مسابقه شمشیر زنی بعد
یکم زمان رو بردم جلوتر و گفتم این روزیه که تو کت نوایر رو رد میکنی برو و به آدرین دلداری بده و بهش بگو تو هدفت رو اشتباهی انتخاب کردی هدفت رو تغییر بده اونم این کار رو کرد و دیدم موفق شدم و وقتی که برگشته بود یه شاخه گل رز دستش بود و خیلی خوشحال بود و صورتش هم قرمز شده بود اومد تو دایره زمانی و برگشتیم به زمان خودمون
دوباره رفتم پیش آقای آگراست و گفتم اگه میخوای امیلی رو برگردونم بزار آدرین با هرکسی که میخواد دوست باشه و با هر کسی که میخواد ازدواج کنه اونم مجبور شد و گفت باشه و بهش گفتم اگه کوچک ترین حرکت اشتباهی ازت ببینم لو میدمت و لیدی باگ و کت نوایر معجزه گرت رو ازت میگیرن و دیگه امیلی رو نخواهی دید.
اونم گفت باشه ولی انگار راضی نبود من رفتم پیش آدرین تو اتاقش و ازش پرسیدم تو تا حالا عاشق شدی گفت آره و از من سوال کرد من گفتم تا حالا نه بعد بهش گفتم عاشق کی گفت تو که فلشی باید بدونی گفتم تو دایره زمانی ندیدم ولی حدس میزنم گفت اگه بهت بگم ناراحت نمیشی گفتم نه گفت من عاشق مرینتم و گفتم اونم عاشقته اونم گفت آره گفتم کجا عاشقش شدی گفت تو کلاس شمشیر زنی گفتم خیلی به هم میاید و بغلش کردم و اونم منو بغل کرد و ازم تشکر کرد. رفتم خونه مرینت و به اون گفتم خوب شد بردمت و گذشته ات رو تغییر دادم جوری که هم تونستی لیدی باگ باشی و هم تونستی عاشق آدرین باشی و بهش گفتم شما دوتا خیلی به هم میاید
بهش گفتم از اواین روزی که اومدم مدرسه فهمیدم شما دو تا برای هم ساخته شدید و اون هم ازم تشکر کرد و اومد بغلم کرد و به خاطر همه چیز تشکر کرد و گفت اگه تو نبودی تمی تونستم آدرین رو داشته باشم منم بغلش کردم و گفتم خواهش میکنم
و بعد گوشی مرینت رو قرض گرفتن و بهش گفتم گوشیم رو تو خونه جا گذاشتم و رفتم تو مخاطبینش و دیدم آدرین رو نوشته عشقم و عکس یه بوسه ای که با هم داشتن رو روش گذاشته . ادامه از دید مرینت رفتم و به تیکی گفتم تیکی اگه این برادرم نبود نه الان عشقم رو داشتم نه معجزه گرم رو و تیکی گفت چرا معجزه گرت رو و بهش گفتم راستی اون موقع که من داشتم تو روز تولدم شرور میشدم تو طبقه بالا بودی
بعد تیکی گفت واقعا داشتی شرور میشدی بزار حدس بزنم تو تونستی به احساساتت غلبه کنی گفتم نه بابا تا آکوما اومد منو شرور کنه تیم خودش رو انداخت جلوم و نذاشت من شرور بشم و تیکی گفت به خاطر همین اون روز تیم شرور شده بود ولی خداروشکر هاک ماث معجزه گرش رو ازش نگرفت گفتم هاک ماث معجزه گر لیدی باگ و کت نوایر رو میخواد نه فلش و تیکی هم گفت راست میگی ولی اگه میدونست اون فلشه میتونست معجزه گرش رو بگیره . گفتم آره و یهو تیم از طبقه پتیین اومد و گفت اینم گوشیت مرینت و تشکر کرد و خداحافظی کرد و رفت منم خداحافظی کردم و به تیکی گفتم تیکی مهم تر از همه از شر لایلا و کاگامی خلاص شدم و تیکی گفت از دست تو مرینت و خندیدیم . ممنون که تا اینجا با من همراه بودید نظرات فراموش نشه???
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
قسمت بعد رو ساختم و طبق نظراتتون عمل کردم
کی بعد رو میزاری
سلام دوستان من علی اصغر هستم و داستان بن تن رو مینویسم، لطفاً داستان من رو هم بخونید
سلام لطفا تست های منم بخوتید اسمش Lady bug است
عالی بود لطفن پارت بدی
قشنگ بود آفرین