سلام لاوام اینم از پارت دوم امیدوارم خوشتون بیاد و کامنت یادتون نره😄💜💜💜
پادگان بودم باهام بودن
راستش اینا هم خیلی مراقبم بودن و مثله برادر های من بودن
اونا از من چند سالی بزرگترن
اما بازم با اخلاق گند من کنار اومدن و منو دوست خودشون میدونن
قراره با این سه پسر برم کره...اونا اصلیتشون آمریکایی هست و کلا کره ای نمی فهمن کارم سخته اما خوب چه میشه کرد برای کاری که میخوام انجام بدم بهشون نیاز دارم
این چند وقته سعی کردم یکم لبخند بزنم حتی کم
اما وقتی این سه تا خلو چل پیشم باشن در هر شرایطی منو میخندونن.
قراره فردا بریم کره
فک کنم دوباره باید برم خونه اون پسره...
اها اسمش نامجون بود...اره باید برم اونجا
تو کره که جایی رو ندارم بمونم اونم تنهاس با یه خونه بزرگ میرم اونجا
میخواد بخواد میخواد نخواد
راستش پسره بامزه ایه،انگلیسیش هم که عالیه پس میتونه یکم به منو اون سه تا خلو چل کمک کنه.
اما بازم باید سوجون رو ببینم؟
سوجون صداش کنم یا جیمین؟
هر کاری میخوام انجام میدم اما فعلا نباید عشق رو وارد بازیمون کنم
چون قراره کاری که پدر بزرگم،پدرم و مادرم خواستن انجام بدن رو به اتمام برسونم.هنوز کلی سوال برام هست،مثلا چرا سوجون اسم خودشو جیمین گذاشته یا چرا جکسون هنوز نتونسته اون پروژه رو کامل کنه و ازش استفاده کنه...با همین فکرو خیالا چشمامو بستم و خودم رو به دست خواب سپردم.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
14 لایک
سلام داستان قشنگه ولی کپی کردی
نکردم دتر
حرفف نداشتتتت😭😭
پاااااااارتتتتتتت بعددددد😁💖
مرسی عشقم 😥💜💜فردا میاد
پارت بعدی😐💔
فردا
پارت بعدی فردا میادددد؟؟؟ :)))
اره عزیزم💜💜
واو ممنون 🙂♥♥