1Miraculous Ladybug

10 اسلاید توسط: E.q.w.o.p انتشار: 5 سال پیش 47 مشاهده گزارش ذخیره افزودن به لیست

آدرین دیشب از مرینت خواستگاری کرد بریم ببینیم فردا ش چی میشه

مرینت: امروز یهو بیدار شدم دیدم ساعت یکه واییی ۱ ساعت از مدرسه دیر شده بود چون دیروز از ذوقم خوابم نبرد سریع به لیدی باگ تبدیل شدم و به مدرسه رفتم و رفتم تو کلاس که خانوم بوستبه گفت: مرینت مثل همیشه دیر اومدی حالا اشکالی نداره بشین روی نیمکت

گفتم:« چشم خانوم بوستیه» و سریع نشستم اصلا حواسم به آدرین نبود که یهو به هم گفت:« سلام عزیزم خوبی؟؟؟؟» منم هول شدم سریع کلم رو کردم سمت آدرین و گفتم:« سلام عزیزم خیلی خوبم

که آدرین گفت:« چیزی به پدر و مادرت راجب ازدواجمون نگفتی؟؟؟ گفتم:« هنوز نه تو چی؟؟؟؟؟» گفت:«منم هم هنوز چیزی نگفتم»

درسامون رو خوندم و زنگ تفریح شد

با بچه ها رفتیم تو حیاط و یه لحظه یادم افتاد که یه حرف خصوصی با آدرین داشتم از بچه ها خواش کردم که برن

به آدرین گفتم :« آدرین بنظرت ما میتوانیم ازدواج کنیم باهم؟؟؟؟؟ آدرین گفت:« البته شاهدخت من

این چند روزه یه چیزی تعغیر کرده

منتظر پارت بعد باشین

لایک و کامنت فراموش نکنید

بای بای💠💠💠💡💠💠💠💡💠💠💠💡

10 اسلاید