سلام دوستان من نویسنده دوم miculuos بی اچ آر هستم و با یه داستان دیگه در خدمتتون هستم این داستان درباره دختری 13 ساله به نام اطلس هست که به طور اتفاقی عاشق معلمش میشه و با مشکلاتی روبه رو میشه.... بریم که شروع کنیم
کل داستان از زبان اطلس:روز سوم مدرسه بود . اینکه الان هفتم بودم مایه افتخارم بود چون از دوره ابتدایی دراومده بودم . اول صبح داشتم حاظر میشدم . مامانم گفت: اطلس مواظب خودت باش یادت نره دیگه راهنمایی هستی نه دبستان ! گفتم : باشه مامان . بغلش کردم و از در خونه دویدم بیرون و سوار سرویس مدرسه ام شدم . وقتی رسیدم سر کلاس بچه ها همه با حیرت بهم نگاه میکردن. گفتم: چیزی شده؟ یکی از بچه ها گفت: دو روز اول مدرسه رو نیومدی کجا رفته بودی؟ گفتم : خب راستش مسافرت بودم(ترکیه پیش داییم) بعد رفتم ردیف سوم نیمکت ها کنار دوستی که تو کلاس تابستونی پیدا کرده بودم نشستم . اسمش یاسمین بود . و به نظرم دختر خوبی میومد .
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
0 لایک
بیصبرانه. منتظر پارت بعدی هستم♥♥♥اما میخوام حتما حتما تو پارت بعدی دلیل خوب شدن دل دردش ذکر بشه???ممنون?
ممنون که خوندید و نظر دادید?
میشه یه چیزی بگم؟
چرا فکر میکنی رئیسی تو تستای من اومدی گفتی خیلی بده اصلا افتضاحه خب میتونی نظر ندی??
عالی لطفا تست های منم بخونید اسمش Lady bug 1،2 اگر نیاورد در گوگل بزنید لطفا داستان من 37 قسمته و سه هم داره میاد
سلام درنیکا
میگما من اونقدرا هم توی داستان بچه مثبت نبودما
خخخخخخخخخخخ
ولی باز خیلی خوب بود عالییییی
سلام خب من تورو اینجوری شناختم و تو داستان من تو بچه مثبته ای?
خیلی خوب بود
خوشم اومد
بعدی رو زودتر بزار
خوش حالم که خوشتون اومد
عالیییییی