امیدوارم از داستان خوشتان بیاید به دوستان معرفی کنید
داستان از چشم مرینت صبح زود پاشدم رفتم مدرسه سر کلاس نشستم و آماده کلاس بودم دیدم لایلا دارد با خانم بوسیته حرف می زند ولی اهمیت ندادم خانم آمد سر کلاس خانم گفت بچه ها می خواهم برای چند موضوع شما را گروه بندی ۴ نفره کنن ا.یول قرار بود من آدریت نینو آلیا بودیم که یکدفعه خانم گفت مرینت تو با لایلا هستی گفتم خانم ولی من می خوام با یه گروه دیگه باشم خانم گفت نه تو باید تو این گروه باشی و کمک لایلا کنی که یکدفعه کلویی گفت خانم من و سابرینا می توانم با مرینت باشم لایلا گفت اینجوری که خیلی عالی می شه. خانم قبول کرد زنگ خورد تو کتابخانه بودیم با این گروه جدید به من گفتن تو تنهایی من خیلی عصبانی بودم که یکدفعه
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
0 لایک
عالی لطفا تست های منم بخونید اسمش Lady bug 1،2 اگر نیاورد در گوگل بزنید لطفا داستان من 37 قسمته و سه هم داره میاد