
کامنت یادتون کره عشقا😢💜💜💜
حالم خیلی بد بود اینکه بد از سالها بفهمی چه کسی تو رو بدبخت کرده چه کسی عزیزترین آدمای زندگیت رو ازت گرفته چه کسی تو رو تنها کرده چه کسی تو رو تبدیل به یه روح کرده توی حالوهوای خودم بودم و فقط فکر میکردم +دستم درد میکنه آخخخخ آروم منو بگیر کوک(تهیونگ) -من از تو بدترم،همین که دارم کمکت میکنم برو خداتو شکر کن(جونگکوک) +جیمین توخوبی؟؟؟(نامجون) -جیمین؟(شوگا) +مگه کر شدی جیمین!!!(شوگا) -هاااا،چتونه؟(جیمین) +خوبی؟(نامجون) -اره بهتر از این نمیشم بعد از 18ساعت تمرین رقصم اینقدر بدنم درد نمی یومد،الان دلم میخواد فقط بخوابم(جیمین) +منو بگو تموم استایلم بهم ریخت،اما بازم خوشتیپم😌(جین) -جان من بس کن(جیهوپ) +کدومتون آینه دارین؟؟؟(جین) -آینه برا چیته؟؟(نامجون) +میخوام خودمو ببینم(جین) رسیدیم به ماشین رفتم و در عقب رو باز کردم و *بیاید سوار شید +چرا باید بهت اعتماد کنیم ؟(جیمین) *به نظرت الان موقع مناسبیه برا بحث کردن؟ -نه،بیاید بریم سوار شیم(نامجون) همه شون سوار شدن منم محکم در ماشین رو بستم و رفتم که سوار شم که از پشت سرم صدایی شنیدم *آخ بعد از شنیدن صدا وقتی به پهلوم نگاه کردم خون بود که مثل آبشار می یومد خیلی درد داشتم دستمو محکم روی زخمم گذاشتم و برگشتم که +روح زیبا،اگه قرار نیست با من ازدواج کنی پس بهتره بمیری(کاک) اینو گفت و رفت سمت افرادش که برن منم بی انصافی نکردم و با وجود دردی که داشتم تفنگمو در آوردم و یه تیر خلاصش کردم افرادش اونو زود سوار ماشین کردن که شاید زنده بمونه،اما قرار نیست کسی رو که من زده باشم زنده بمونه...
اونم رفت به جهنم اما درد بدی داشتم نتونستم سر پا بایستم اعضا داشتن از پنجره ماشین صحنه رو میدیدن چشمام سیاهی رفت و منم کنار ماشین بیهوش شدم
اونم رفت به جهنم اما درد بدی داشتم نتونستم سر پا بایستم اعضا داشتن از پنجره ماشین صحنه رو میدیدن چشمام سیاهی رفت و منم کنار ماشین بیهوش شدم
وقتی دوباره چشمام رو باز کردم رو یه تخت بودم چشمام واضح نمیدید اصلا حالم خوب نبود پهلومم درد میکرد به زور خودمو بلند کردمکه با تکون خوردنم دادم در اومد لباسم رو بردم بالا جای بخیه های زخمم رو دیدم *آه خدا رو شکر،فک کردم مردم😁 اولین بار بود که ترسیدم از اینکه بمیرم آخه حالا حالاها با این دنیا کار دارم یهو دستم رفت سمت گردنبندم اما *چیییی!!!! *گردنبدم کجاست؟؟😰 از سر جام بزور بلند شدم و به دور برم یه نگاهی انداختم اما نبودش یعنی چی؟؟؟ گردنبدم کو حالا چیکار کنم؟ خدایا یعنی چی؟همونو ازش داشتم حتی قیافش هم یادم نمیاد قیافه که خوبه اسمش یادم نیست البته نه فقط اسم اون بلکه اسم خودمم من چرا اینقدر بدبختم...هووووف حالا خوبه تو حافظم چهره ی مامان بابام رو داشتم وگرنه حتی اونا رو هم نمیشناختم دوباره خودمو پرت کردم رو تخت و به سقف زل زدم *مامان بابا،خیلی اسماتون قشنگه،حالا اسمای قشنگتون رو میدونم،سوهو و جیهو.....واقعا اسماتون قشنگه نمیدونم اون پسرا چی شدن،خدا کنه اتفاقی براشون نیوفتاده باشه.... چشمام دوباره رفت رو هم فک کنم تاثیر دارویی چیزیه اینقدر درد داشتم که به خودم ندیدم بلند شم اصلا ببینم کجام پس بیخیالش شدم تا وقتی دوباره چشمامو باز کنم (اعضا) +نامجون تو از دختره خبری نداری؟بهوش نیومده؟(جیمین) -نمیدونم(نامجون) +چرا تا حالا بهوش نیومده؟(جیمین) -جیمین جان نگفتم بهوش نیومده گفتم نمیدونم بعدشم تیر خورده انتظار نداری زود خوب شه که راستی اون چیه هی تو دستت اینو اونورش میکنی؟(نامجون) +چیزی عجیب به نام گردنبند است؛انتظار داشتی چی باشه؟!!(تهیونگ) -فک کنم مال دختره باشه(شوگا) +اگه مال اونه دست تو چیکار میکنه جیمین؟(جین) -اره...(جیمین) +هییییی(جونگ کوک) -چرا داد میزنی ترسیدم(جیمین) +میگم این پیش تو چیکار میکنه؟(جین) -بچه ها،عکس اون دو نفر که اون شب دیدم،براتون آشنا نبود؟(جیمین) +بیاید یکی یکی پیش بریم،اول بگو گردنبند پیش تو چیکار میکنه؟(جین) -حالا چه گیری دادی به این تو،بابا اون شب که بردنش اتاق عمل هیچی جز تفنگش و این گردنبند همراهش نبود،تفنگ رو که پلیس برد اینم دادن به من(جیمین) +شکلش عجیب نیس؟(نامجون)
-چیش عجیبه نامی،یه گردنبنده که یه نشان میکروفن داره دیگه...(تهیونگ) +میدونم،چرا میکروفن؟(نامجون) -از خودش بپرس بعدا(تهیونگ) +بسه اون عکسه براتون آشنا نبود؟(جیمین) -کدوم؟(شوگا) +همونی که اونشب دیدیم(جیمین) -نه(شوگا) +برا منم آشنا نیست پس چرا روح زیبا یهو رفتارش عوض شد،اصلا این به کنار چرا ما رو میخواستن تا بفهمن اون عکسه رو میشناسیم یا نه،اصلا چرا برا اون عکس قرار بود این همه قربانی بدن؟؟(جیمین) +اَه خفه مون کردی جیمین،بسه،ما چه میدونیم،البته ما هم دلمون میخواد بدونیم...(تهیونگ) -بزار یه زنگ بزنم به منجیر ببینم خبری ازش نداره(نامجون) +خوب نامجون چی شد؟چی گفت؟(شوگا) -اینقدر مشتاقی شوگا😉(تهیونگ) +هی(شوگا) -گفت که بهوش اومده و فردا دیگه کاملا خوبه اما بازم یه هفته ای باید استراحت کنه(نامجون) +فردا یه سر بریم پیشش؟(جیهوپ) -کجا بریم،اون داشت مارو به کشتن میداد هااا(جونگ کوک) +اره اما میشه بریم و سوالاتمون رو ازش بپرسیم،حالشم خوب نیس میتونیم مجبورش کنیم جوابمون رو بده😎(تهیونگ) -دیشب فیلم چی دیدی؟(جیمین) +سریع خشنو چرا؟(تهیونگ) -میبینم داری هزیون میگی🙂(جیمین) +بسه دیگه همه دیگه روکشتین شما که😤(نامجون) -هیونگ آرام باش🙃،تازه منم دلم برا دعوا تنگ شده میخوام منم برم 😅(جونگ کوک) +اوووف(نامجون) -حمله(جونگ کوک) منم رفتم سرشون،و هر کی از یه طرف یکی رو میزد خیلی حال داد،عاشق خل چل بازیاشونم😆،تازه نامجونم تسلیم شد و به جمع ما پیوست بد بخت بالشتا که زدیم نابودشون کردیم🤣(جونگ کوک) .... *آه چقدر سرم درد میکنه از سر جام بلند شدم و همه جا رو آنالیز کردم به بالشت تکیه دادم که یهو در به شدت باز شد....
کامنت یادتون نره عشقا😢💜💜💜
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود😍
توروخدا زودتر پارت بعد رو بزار 🥺🥀
گذاشتم دلبندم❤💜💜🖤