لطفا این داستان و از اول بخونین چون چیزی متوجه نمیشین.
ا/ت:یک روز مونده بود تا اگر حساب دقیق باشه دو روز مونده بود مسافرتمون تموم بشه خداروشکر اینم داره تموم میشه.
داشتیم با پسرا راه میرفتیم شب بود.
جین:ا/ت بیا بریم تو اتاق جونکوک اینا که اونجا جمع شیم.
ا/ت:باشه.
تو راه بودن که یهو یک نفر از پشت به ا/ت میگه مامانی.
ا/ت به سمت صدا بر میگرده.
ا/ت:جینا عزیزم و بغلش میکنه.
اعضا :🤯🤯🤯😬😬😬😶😶😶
جانکوک:🙀😩😖😤
جینا:مامانی دلم برات تنگ شده بودم.
ا/ت:منم دلم برات تنگ شده بود عزیزم 😍.
ا/ت گریش میگیره.
ا/ت:شما اینجا چیکار میکنید.
پدر جینا:اومده بودیم تفریح.
جینا با دستای کوچیکش اشکای ا/ت رو پاک میکنه و میگه:مامان جونم گریه نکن.
ا/ت:بچه ها شما برین من میام😃
اعضا :باشه و بزور جونکوک و جمع میکنن.
جونکوک :دیدین ا/ت شوهر داره دیذین 😭😭😭😭😭😭
نیم ساعت بعد........... 🍁
ا/ت:سلام من اومدم 😁
جیهوپ :تو بچه و شوهر داشتی به ما نگفتی.
یهو ا/ت میزنه زیر خنده و به دلش دست میگیره و میخنده🤣🤣🤣.
شوگا :به چی میخندی.🤨
ا/ت:از کجا به این نتیجه رسیدین. 😂😂😂😂
شوگا :اون دختره تو رو مامان صدا زد.
ا/ت دوباره میزنه زیر خنده و بلند بلند میخنده و دستش و میاره بالا میگه ا/ت:ببخشین ببخشین 😂😂 الان بهتون میگم.
ا/ت:من تا قبل از اینکه بیام پیش شما کار کنم پیش یک مرد و زن مهربونی کار میکردم اونا بچه دار میشن به خاطر کارشون من نگهش میداشتم و اون به من میگفت مامان منم مشکلی نداشتم هم به مادرش میگفت مامان و هم به من اون من و خیلی دوست داشت منم اونو خیلی دوست داشتم همین و باز میزنه زیر خنده 🤣🤣🤣🤣🤣
هم شماها نباید میفهمیدین که من شوهر ندارم بچه ندارم.
تهیونگ :از کجا باید میفهمیدیم.
ا/ت:از روی شناسمم که هیچ اسم بچه و همسری نبود و کدام همسری زنش سه شیفته کار میکنه تازه زنش خونه ی باباش باشه تازه بزاره دو هفته بیرون باشه و با 7 تا پسر بره مسافرت کدوم ادمی این کار میکنه اخه 😂😂🤣🤣🤣🤣جین:حالا ما یک اشتباهی کردیم تو چرا میخندی نخند.
ا/ت:باشه باشه سعی میکنم نخندم اوف خوب شد.
جیمین در گوش جونکوک:دیدی اینقدر ناراحت شدی و داغ کردی الکی بود 😃
ا/ت بلند میشه میره بیرون و سوار تاب تو حیاط هتل میشه.
(عکس حیات هتل البته خود هتل نیست دنبال یک عکس خوب میگشتم پیدا نکردم)
عکس تاب صفحه ی بعد.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
22 لایک
اقا یعنی چی رفته بیماریش چیه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شبیه بیماری دختر دو تا داستاناش
وقتی که خوب شد و گوشی خرید میاد و ادامش و مینویسه شاید من براش نوشتم نمی دونم
خوب شبیه ش میشه بگی اسمش چیه کجا رفته ؟؟؟؟
یعنی رفته درمان کنه برای درمان
خوب کجا رفته؟؟؟
بچه ها 😭 ببخشین ☹️ ولی باید برای درمان برم و نمی دونم درمان تا کی طول میکشه و بهم گفتن اگر درمان موفقیت امیز بود اون موقع عملم میکنن و منم برای درمان باید برم و فکر نکنم تا پاییز براتون چیزی بنویسم برای همین به دختر عمم میگم که براتون با گوشی خودش بنویسه و نمی دونم کی بر میگردم شایدم بر نگردم و این اخرین پیامی که میدم البته شاید پارت 6 هم گذاشتم شایدم اخری نبود و باید برم خداحافظ 👋 به دختر عمم میگم زود زود براتون بفرسته
اجی یعنی چی که دیگه برنگردی ؟
مگه مریضیت چیه ؟؟
جان من یچیز بگو اخه ... اخه یعنی چی؟؟؟؟؟
اجئییییییییی😭😭😭
اجی یه چیزی بگو دیگههه🥺😭💔
سلام من دختر عمه ی کیمیام قبل از اینکه مادرشم بره اومدم بهتون سر بزنم من خودم داستانا رو که کیمیا گفته براتون میفرستم فقط اون برای درمان مجبور شده بره یک کشور دیگه و من تونستم قبل از اینکه مادر کیمیا هم بره پیششون براتون این پیام و بفرستم خداحافظ 👋
سلام اجی خوبی
عالیی بود
راستی عمل کردی ؟
عاالی بود😍😍💜
آخرش نفهمیدم چیشد خدایا یعنی چی میشهههههه؟🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺