10 اسلاید صحیح/غلط توسط: 𝖲𝖺𝗇𝖺 انتشار: 4 سال پیش 72 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
بابت تاخیر از همتون عذر میخوام واقعا سرم شلوغ بود اما این پارت رو براتون قبل از ۲۰خرداد گذاشتم امروز شنبه ۲۵ اردیبهشت هست خیلی دلم براتون تنگ شده بود❤️😍
💜آنچه گذشت💜
🐯این اولین شکست تو بود حسی من مطمئنم که یه روز لیدی باگ و کت نوار رو شکست میدی.........👧🏻اینجا میمونی مایکل؟.....🧑🏻🦳نمیتونم بمونم.......👧🏻اسمت رو میزارم کاستر
(2 ماه بعد) (اگه یکم گیج کننده شد شرمندم)
از زبان مرینت****
با آلیا رفته بودیم آرایشگاه تا آلیا برای عروسیش آماده بشه لباس عروسش رو گرفتم سمتش
👧🏻بدو بپوش دیگه دختر چرا اینقدر طولش میدی
آلیا داشت با موهاش ور میرفت
👩🏼🦰نمیدونم چرا احساس میکنم موهام خیلی خوب نشده
👧🏻عالی شدی دختر بیا این لباس رو بپوش منو دیوونه نکن
آلیا لباس رو ازم گرفت
👩🏼🦰آرایشم بد نشده
👧🏻آلیا تو که هیچوقت اینجوری نمیشدی
👩🏼🦰نمیدونم چرا استرس دارم
👧🏻آدم که شب عروسیش استرس نداره
آلیا یه نگاه به لباس عروسش کرد
👩🏼🦰بد نیست این لباس خیلی شلوغه
👧🏻 خیلی هم قشنگه بپوش ببینم
👩🏼🦰مرینت.......
👧🏻بدو دیگه بپوش این لباس خوشگلت رو
👩🏼🦰 مطمئنی بد نیستم
👧🏻اره مطمئنم
آلیا رو هل دادم تو اتاق پرو
👧🏻زود بپوشیا منتظرم
(من یه لباس صورتی پوشیده بودم و موهام رو باز گذاشته بودم و یه گل سر شکل کل رز به موهام زده بودم)
👧🏻آلیا داری چیکار میکنی هزار ساعته داخلی
👩🏼🦰مرینت لباسم بهم نمیاد😭
👧🏻کی گفته دختر در رو باز کن ببینمت
آلیا در رد باز کرد محشر شده بود
👧🏻وای دختر مهشر شدی خیلی هم بهت میاد...... بچرخ
الیا چرخید
👧🏻خیلی خوشگل شدی
بغلش کردم
👩🏼🦰من نمیتونم با این کفشا خوب راه برم اگه بیوفتم چی
👧🏻معلومه می میتونی
دست آلیا رو گرفتم و تا بیرون اتاق پرو بردمش
👧🏻خودت رو تو آینه ببین که چقدر ماه شدی
الیا تو آینه خودش رو نگاه کرد و لبخند زد
👩🏼🦰نینو خوشش میاد مگه نه
👧🏻مطمئن باش عاشقش میشه
👩🏼🦰اگه نیاد چی
👧🏻معلومه که میاد....... تو دوباره فیلم هندی دیدی
آلیا خندید
👩🏼🦰نه
آرایشگر دستش رو گرفت و نشوند رو صندلی تا یکم دیگه آرایشش کنه گوشی من زنگ زد از تو کیفم در آوردمش و به صفحه ی گوشیم نگاه کردم آدرین بود جواب دادم
👱🏻♂️سلام ❤️
👧🏻 سلام 🥰
👱🏻♂️خوبی
👧🏻اره تو خوبی؟ چیکار میکنی؟ وضعیت اونجا چطوره؟ کی میای دنبالم؟ الان کجایی؟...
👱🏻♂️عزیزم یکی یکی بپرس جوابت رو میدم منم خوبم. هیچی عادی منم یه چند دقیقه دیگه راه میفتم.
👩🏼🦰مرینت.....
👧🏻ادرین آلیا داره صدام میزنه زنگ میزنم بهت بای بای
👱🏻♂️باش خدافظ
(نیم ساعت بعد)
از زبان مرینت*****
بابای الیا رسیده بود دم در آرایشگاه و آلیا باید میرفت پایین پیشش هول شده بود و داشت از استرس سکته میکرد کاگامی هم که باهامون اومده بود آرایشگاه داشت تلاش میکرد ارومش کنه
👧🏻آروم باش آلیا یه نفس عمیق بکش
آلیا یه نفس عمیق کشید ولی هنوز استرس داشت
👩🏼🦰وای مرینت ضربان قلبم رفته بالا دستام میلرزه الان غش میکنم یه کاری کن
👧🏻وای آلیا او هیچوقت اینطوری نمیشدی
🧒🏻آلیا به زندگی مشترکتون فکر کن میرید تو یه خونه بچه دار میشید به رویاهاتون میرسید باهم میرید سفر
آلیا تقریبا آروم شده بود کاگامی دست آلیا رو گرفت و آروم بردش سمت اسانسور
🧒🏻خوشبخت بشی
آلیا رفت تو آسانسور دکمه طبقه همکف رو زد و برامون دست تکون داد
👧🏻چطوری آرومش کردی
🧒🏻فقط حقیقت رو بهش گفتم
👧🏻حالا عروسیت میبینمت
🧒🏻من که حالا حالا ها ازدواج نمیکنم
👧🏻نخیر نفر بعدی تو هستی
🧒🏻از کجا میدونی تو نیستی
👧🏻چون تو زود تر از من به عشقت رسیدی
🧒🏻نه خیر خانم تویی
👧🏻الان این فیلم رو میگیریم بعدا میفهمیم کی زود تر ازدواج میکنه ولی امیدوارم که من باشم😂
گوشیم رو از تو کیفم در آوردم و با کاگامی وایسادیم جلوی آینه و فیلم رو پلی کردم
👧🏻امروز 15 اوریل(فروردین) 2021 هست عروسی آلیا و من میخوام این فیلم بمونه تا به کاگامی ثابت کنم که کی زود تر ازدواج میکنه
🧒🏻معلومه تو
👧🏻نخیر تو
🧒🏻اشتباه میکنی خودت اول ازدواج میکنی
چند لحظه رفتم تو فکر (وای دختر فکرشو بکن تو و آدرین ازواج کنید چی میشه)
🧒🏻از زمین به مرینت صدام رو داری
👧🏻چی.... ها.... چیشده (از تو فکی اومد بیرون)
🧒🏻داشتیم فیل........
کاگامی نتونست حرفش رو تموم کنه همون موقع صدای ایفن اومد ارایشگر این رو برداشت
💇🏻♀️با شما کار دارن
پرواز کردم سمت ایفن دیدم ادرینه
👧🏻سلام(آروم گفتم)ع.ش.ق.م
👱🏻♂️سلام نفسم
👧🏻ادرین
👱🏻♂️جان دلم
👧🏻🥰اینجوری با من حرف نزن تو آرایشگاهم نمیتونم درست باهات حرف بزنم
👱🏻♂️با کاگامی بیاید پایین با لوکا منتظریم
👧🏻الان میایم
گوشیم هنوز داشت فیلم میگرفت فیلمش رو قطع کرم و گذاشتمش تو کیفم و کیفم رو برداشتم تو آینه یهبار دیگه خودم رو نگاه کردم از نظر خودم رنگ صورتی خیلی بهم میومد مثل ماه شده بودم (ثنا=خودشیفته)
👧🏻کاگامی بیا بریم لوکا و آدرین پایین منتظرمونن
🧒🏻الان میام
با کاگامی با آسانسور رفتیم طبقه پایین و رفتیم سمت در خروجی ساختمون آدرین و لوکا به ماشین آدرین تکیه داده بودن و داشتن با هم حرف میزدن براشون دست تکون دادم اومدن سمتمون منم مثل خل و چل ها پریدم بغل آدرین خیلی خوشتیپ شده بود یه کت و شلوار سیاه و پیرهن سفید و یه کروات صورتی (پوشیده بود آروم در گوشش زمبا اسرار زیاد من) پوشیده بود زمه کردم
👧🏻خیلی جذاب شدی
👱🏻♂️تو هم همینطور
از بغل آدرین اومد بیرون و یقه کتش رو مرتب کردم و گونش رو 👩❤️💋👨
👧🏻خوشتیپ من
با آدرین رفتيم سوار ماشین شدیم پلگ با یه پنیر بزرگ از تو کت آدرین اومد بیرون
🐈⬛ای بابا چرا نمیرسیم من میخوام به قرارم برسم
👧🏻پلگ مگه تو تالار هم قرار گذاشتی؟
🐈⬛آره شنیدم بستنی میدن قرار گذاشتم
تیگه از تو کیف من اومد بیرون
🐞مرینت به نظرت عجیب نیست
👧🏻چی عجیب نیست
👱🏻♂️فکر کنم لیدی فایر رو میگه
🐞آره..... یه روز اومد و الان دو ماهه نیومده
👧🏻شاید فهمیده از پس ما بر نمیاد
👱🏻♂️شاید هم میخواد قوی تر برگرده
🐈⬛ای بابا شما دوباره شروع کردید میخوایم بریم عروسی باز راجب به کار حرف میزنید ایششششش
👧🏻خداکنه امروز نیاد آلیا خیلی ناراحت میشه
👱🏻♂️اگه هم بیاد میتونیم شکستش بدیم
👧🏻 امیدوارم
🐈⬛یکم تند برو دیگه الان به قرارم دیر میرسم
👧🏻وای پلگ کشتی منو با اون قرار هات
بعد از یک ربع رسیدیم تالار آدرین پیاده شد و در رو برای من باز کرد پیاده شدم و دستم رو حلقه کردم دور بازوش و رفتیم تو تالار تقریبا همه اومده بودن به جز آلیا و نینو آدرین رفت پیش لوکا و کیم منم رفتم پیش کاگامی و جولیکا و رز
(علامت رز👩🏼علامت جولیکا👩🏻)
👩🏼وای برای آلیا خیلی خوشحالم
👩🏻استرس داشت؟
👧🏻استرس داشت؟ داشت از استرس میمرد
🧒🏻تا حالا آلیا رو ایجوری ندیده بودم
👧🏻به زور راضی کردیم که خوشگل شده باور نمیکرد
🧒🏻دستاش میلرزید از استرس
👩🏼وای بیچاره الیا
👩🏻استرس تو روز عروسی طبیعیه
👧🏻خیلی براش خوشحالم
👩🏼منم همینطور
با دخترا رفتیم جای عروس و دوماد کلی عکس انداختیم بعد رفتیم دنبال آدرین و لوکا تا من و کاگامی ام با اونا عکس بگیریم
نیم ساعت بعد نینو با 4 تا ساقدوش قد بلند اومدن و وایسادن جلوی جایی که آلیا می ایستاد چند دقیقه بعد هم آلیا و آقای سزار آروم آروم در حالی که آلیا دستش رو حلقه کرده بود دور دست آقای سزار رفتن سمت نینو
(بابای الیا=آقای سزار)
و خواهر های دوقلوی آلیا هم با دو دسته گل و لباس های صورتی دنبالشون مرفتن (ساقدوش بودن) بابای آلیا بعد از اینکه دست آلیا و نینو رو گذاشت تو دست هم رفت و تو صندلی نشست مامان آلیا بغض کرده بود کشیک (فکر کنم اسم اون لباس قرمز هایی که توی کلیسا خطبه عقد رو میخونن کشیک هست) چند تا جمله گفت که باید آلیا و نینو تکرارش میکردن و قسم میخوردن تا آخرین لحظه ی زندگیشون به هم وفادار باشن رو گفت و آلیا و نینو هم تکرار کردن برادر نینو (اسمش رو بلد نیستم) حلقه بیار شده بود و روی یه کوسن صورتی با دو تا حلقه اومد سمت آلیا و نینو از پله ها بالا رفت (6 تا پله بود) و روی پله ی پنجم وایساد و کوسن رو گرفت بالا نینو حلقه ای که برای آلیا خریده بودند رو از روی کوسن برداشت و کرد انکشت حلقه ی آلیا و آلیا هم حلقه ای که برای نینو خریده بودن رو از روی کوسن برداشت و کرد انگشت نینو
همه جیغ میکشیدن
(علامت همه👨👩👦👦)
👨👩👦👦 ببوس.... ببوس..... ببوس..... ببوس
آلیا و نینو همدیگه رو بوسیدن
همه جیغ میکشیدن و دست میزدن یه آهنگ ملایم برای رقص دونفره پخش شد االیا و نینو دست هم دیگه رو گرفتن و رفتن که برقصن
ببخشید که این پارت خیلی کوتاه بود🥺❤️پغرت بعدی رو ۲۰ خرداد میزارم همونطور که قبلاً هم بهتون گفته بودم
ببخشید که اینقدر دیر گذاشتمش☹️💜💔
آنچه خواهید دید نداریم☹️💔💜☹️
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (44)