سلام. تست میراکلس شرور از این به بعد اسمش LADY MERINET♡ADRIANهست❤
ادرین: باید یجوری تبدیل به کت نوار میشدم اما جلوی مرینت نمیشد. فکری به سرم زد.. مرینت تو فکر بود پس بهترین راه برای فرار بود.. میتونستم بعد از تبدیل شدنم بیامو مرینتو نجات بدم.. میتونستم برم تو دستشویی مدرسه. با دو خودمو رسوندم به دستشویی و به پلگ گفتم: تبدیل گربه ای پلگ که تو کیفم بود تو انگشترم جمع شد و بعد از تبدیل از دستشویی خارج شدم..
مرینت: میدونستم! باید فکرشو میکردم.. اون میخواست ما فکر کنیم از کاراش دست کشیده و حالت اماده باشمونو از دست بدیم.. همین الانا بود که کت نوار پیداش بشه و من هنوزم تبدیل نشده بودم و تو فکر بودم کهدتیکی از توی کیفم گفت: تبدیل نمیشی مرینت؟ از اون حالت خارج شدمو گفتم: ها؟ گفت: باید تبدیل بشی.. بدو بدو رفتم طرف دستشویی.. گفتم: تیکی! دختر کفشدوزکی! اماده... بعد از تبدیل از دستشویی اومدم بیرون مه دیدم کت نوار داره از دستشویی میاد بیرون.. با خنده گفتم: چیشده پیشی؟ اخه الان تو این موقع؟ و بعد با صدای بلند خندیدم.. با قیافه ی حق به جانب گفت: چیه؟ خب منم ادمم حق دارم برم دستشویی.. با خنده گفتم: بیا بریم که باز کلویی ینفرو اکومایی کرد..
بالاخره تونستیم اکوما رو گیر بندازیم.. اسم کسیکه الوده شده بود کلارا بود.. حدودا28سالش بود! وقتی ازش چه اتفاقی افتاده؟ گفت:
من مستخدم خونه ی اقای بورژوا بودم.. اتفاقی یادم رفته بود یکی از لباس های خانم کلویی رو.. با خنده بهش گفتم: اینجا کسی جز من نیست... میتونی بگی کلویی... گفت باشه و ادامه داد: اتفاقی یکی از لباس های کلویی رو اتو نکشیده گذاشتم تو کمد گذاشتم.. از شانس بدم کلویی میخواست اونو بپوشه و وقتی فهمید منو تحقیر کردو اخراج کرد منم خیلی ناراحت و عصبی شدمو بخاطر همون اکومایی شدم...
ادرین: از این خونه و اتاقم متنفرم. تنها دلخوشیم بودن با پلگ و همکاری با لیدی باگ بود... باید اماده میشدمو میرفتم به استقبال پسرعموی مزخرفم.. تیم.. تیم خودخواه و مغرور و از خود راضی که هیچ خصوصیت خوبی نداشت و کپی برابر اصل کلویی بود.. با به یاداوری برج ایفل رفتن امروز منو مرینت لبخند اومد رو لبم? من به مرینت و لیدی باگ یک احساسو داشتمو نمیدونستم چیکار کنم و دوست داشتن واقعیم برای کدومه.. انگار که اون دو نفر ینفر باشن و این بنظر من غیر ممکن بود.. ببین از کجا به کجا رسیدم?
لباس پوشیدمو رفتم به همراه ناتالی و پدرم سوار ماشین شدم.. پدرم خوشحال بود و این از اون خوشحالی های نایاب بود و من دلیلشو نمیدونستم که چیه اومدن تیم به پاریس اونو خوشحال میکنه.. منو لیدی باگ باید اماده باش باشیم چون هم تیم نیمه ی دیگه ی کلوییه هر لحظه امکان الودگیه یه نفر از شهروندان پاریس به اکوما هست
مرینت: با الیا قرار ملاقات داشتم.. قرار بود به همراه نینو بریم پارک مرکز شهر. من عاشق اونجا بودمو هر وقت میرفتم حس ارامش داشتم.. اماده شدمو رفتم جلوی در تا نینو و الیا برسن.. منتظر بودم که کلویی و سابرینا رو دیدم... سابرینا عین کلفت کلویی بود.. الانم میتونستم تشخیص بدم که کلویی داره به مرینت دستورات متفاوت میده و سابرینا هم قبول میکنه.. خندم گرفته بود.. بزور داشتم جلوی خودمو میگرفتم که الیا و نینو اومدنو الیا گفت: چیشده خوش خنده؟ با این حرفش زدم زیر خنده و کلوییو سابرینا رو نشون دادم.. بعد از چند لحظه صدای خنده ی الیا و نینو رو هم شنیدم..
ادرین: بالاخره رسیدیم. وارد فرودگاه شدیمو رو صندلیای فرودگاه نشستیم.. صدای قار و قور شکمم بلند شد.. خندم گرفت.. اخه الان وقت گشنگی بود؟.. ای بابا!!! رو به پدرم کردمو گفتم: پدر.. من میرم یه ساندویچ بگیرم.. پدر اول با تردید نگاهم کرد و بعد با علامت سر تکون داد باشه.. ساندیچو گرفتمو داشتم برمیگشتم که دیدم تیم تو بغل پدرمه.. ناراحت شدم. پدرم هیچ وقت منو اونجوری بغل نمیکرد
گابریل اگراست: بالاخره سوژه ی مورد نظرم رسید.. اون نیمه ی دیگه ی کلویی بورژوا بود و راحت میتونستم باهاش گوشواره های دختر کفشدوزکی و انگشتر گربه ی سیاهو برام بیاره... بغلش کردم.. اما سرد مثل همیشه از وقتی همسرم مرده بود هیچ چیزی جز غذا و جام گرم نبود.. از در اومدم بیرون که یاد ادرین افتادم... باید دنبالش میرفتم؟ نمیدونستم... نه نمیرفتم و سوار ملشین شدیمو رفتم طرف خونه!!
منتظر ادامش باشید?مرسی
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عزیزم قسمت ۱ کجاست؟
قشنگ بود ادامه بده
سلام من قراره بزودی تست فرزند ماه و خون رو دوست کنم لطفا اونم دنبال کنید تست زیبایی هست❤البته هنوز منتشر نشده
عالی لطفا تست من هم بخونید اسمش Lady bug 1 است 2 هم داره میاد دوش خیلی بهتر است