
سلام اینم از ادامه ی تست.ببخشید دیر شد آخه گوشیم به مشکل برخورده بود.اما قول میدم از این به بعد تست هام رو زود به زود برای شما بزارم.امیدوارم خوشتون بیاد.
از زبان لیدی باگ/یواشکی وارد اتاقم شدم و و به مرینت تبدیل شدم.تیکی خیلی خسته بود.برای همین ماکارون بهش دادم و شروع به خوردن کرد.من هم تختم رو بالا دادم تا جعبه ی معجزه گر هارو باز کنم.بعد پس از کمی فکر کردن تصمیم گرفتم معجزه گر زنبور رو بردارم تا نیروی کمکی داشته باشیم.تیکی گفت:مرینت نکنه میخوای اونو به کلوئی بدی؟!،اون که دیگه جزو طرفدار های ارباب شرارته و اصلا دختر خوبی نیست.)گفتم:نه تیکی.عمرا اونو به کلوئی بدم.من میخوام این معجزه گر رو به فرد جدیدی که قابل اعتماده بدم.)بعد تبدیل به لیدی باگ شدم و داخل مدرسه میا رو پیدا کردم یعنی بهترین شخص.میا اول تعجب کرد و بعد با هیجان گفت:لیدی باگ این تویی!باورم نمیشه.چیشده که به اینجا اومدی؟)دستش رو گرفتم و به یه جای خلوت رفتیم و معجزه گر زنبور رو بهش دادم و گفتم:امم...)گفت:میا هستم البته اسم اصلیم آئورا هست ولی تو میتونی منو میا صدا کنی و...)گفتم:باشه باشه..میا،این معجزه گر زنبوره که باید ازش برای کمک به من و کت نوار استفاده کنی و وقتی کارت تموم شد به من پسش میدی.میتونم به تو اعتماد کنم؟)با خوشحالی تبدیل به ابر قهرمان شد و گفت:بله حتما.)
از زبان کت نوار/فقط یک دقیقه فرصت داشتم تا بجنگم.آخه این لیدی باگ کجا بود؟! تا اینکه حلقه ام صدا داد و سریع جایی خلوت رفتم و تبدیل به آدرین شدم.به پلگ پنیر دادم و دوباره تبدیل شدم.آموک ها داشتن شهر رو نابود میکردن و باید زود تر متوقف میشدند.یکدفعه لیدی باگ رو دیدم که قهرمان فرد جدیدی می اومد.یا خدا نکنه اون کلوئی بود؟!
از زبان لیدی باگ/به کت نوار رسیدیم و دیدم حیلی تعجب کرده و گفت:لیدی نکنه دوباره کلوئی رو اوردی؟!)میا خندید و گفت:نه پیشی،من یه ابر قهرمان جدیدم به اسم دختر زنبوری.)بعد من گفتم:خیل خب دیگه بریم مبارزه.)من از لاکی چارمم استفاده کردم و یک تلویزیون بزرگ آروم افتاد جلوی پام.پیشی گفت:بانوی من میای یکم فیلم ببینیم؟)جوابش رو ندادم و یه ایده ای زد به سرم.به دختر زنبوری گفتم با استفاده از نیش زنبور دو تا آموک غول پیکر رو ،روبروی برج ایفل هدایت کنه و به کت هم گفتم که پنجه ی برندش رو آماده کنه و اونا هم تایید کردن.یهو یه چیزی توجهم رو جلب کرد.دیدم که روی پیشونی آموک ها یه چیزی شبیه گل رشد کرده و حدس زدم آکوما باید اونجا باشه.
از زبان کت نوار/من در حال جنگ بودم که دیدم دختر زنبوری دو تا آموک رو نیش زده و اونا رفتن رو برو ی برج ایفل.تا اینکه یه صدای بلندی اومد و دیدم اون صدا،صدای کفشدوزکه که میگه آهای آموک ها بیاید این ور و از تماشای این فیلم لذت ببرید.ناگهان یه نور شدیدی از تلویزیون می اومد و صدای اون هم با بلندگو خیلی بلند شده بود.حدس زدم لیدی از دستگاه افزایش دهنده ی نور که بالای برج ایفل بود استفاده کرده تا توجه آموک هارو جلب کنه.همین هم شد و همه ی آموک ها محو صدا و نور تلویزیون شدند و تکون نمی خوردند.کفشدوزک واقعا فوق العاده بود،با اینکه من با کاگامی دوست بودم ولی نمی تونستم اونو فراموش کنم.اون محشر بود.تا اینکه رفتم و با استفاده از پنجه ی برندم گل روی پیشونی آموک ها رو نابود کردم و یک پر بیرون اومد و لیدی باگ اونو گرفت و شرارتش رو خنثی کرد.ناگهان صدای حلقه ام رو شنیدم و به لیدی گفتم:کفشدوزی امشب رو که یادت نرفته.همون خونه ی استاد فو رو میگم.)اونم گفت:نه میام)و با دختر زنبوری هم خداحافظی کردم و رفتم.
از زبان مرینت/معجزه گر زنبور رو از میا گرفتم و به اتاقم رفتم و کمی غذا خوردم.بعد که شب شد تیکی گفت:مرینت وقتشه )و من هم تایید کردم.به سمت خونه ی استاد فو با ظاهر ابر قهرمانی راه افتادم و اونجا کت نوار رو دیدم.گفت:سلام بانوی من)سلام کردم و رفتیم داخل.{من جعبه ی معجزه گر هارو آورده بودم و کت هم چند تا وسایل اورده بود.}اون هارو جابجا کردیم و خونه کاملا پر شد.اونجا دیگه پایگاهمون بود و میتونستیم اونجا همدیگه رو ببینیم.بعدش که نشستیم روی زمین تا کمی استراحت کنیم یهو یه صدایی اومد.
از زبان کت نوار/یه صدایی اومد و دیدیم یه پورتال باز شد و بانیکس آینده اومد اینجا.من تعجب کردم و گفتم:هی بانیکس چیشده از این ورا؟)گفت:سلام مینی باگ،سلام مینی کت.)ما هم سلام کردیم.گفت:بچه ها یه خبری براتون دارم.بیاید این رو نگاه کنید و یه لب تاپ از جیبش در آورد و یه ویدیو رو باز کرد و نشونمون داد.
از زبان لیدی باگ/ویدیو رو پلی کرد.اون استاد فو بود که داشت حرف میزد و من و کت نوار شنیدیم.اون میگفت:سلام کت نوار و سلام لیدی باگ.امیدوارم مثل همیشه کارتون رو خوب انجام داده باشید.من به بانیکس آینده گفتم تا وقتی که زمانش شد این ویدیو رو به شما نشون بده.باید بهتون بگم که تو کشور های دیگه هم معجزه گر های دیگه هم وجود داره مثلا تو نیویورک یا تو چین یا تو کشور های دیگه....شما باید همه ی اونا رو پیدا کنید و به معبد نگهبانان معجزه گر ها که به لطف شما درست شده تحویل دهید.موضوع ارباب شرارت هم هست که ما برای اون نقشه کشیدیم،طبق پیشبینی بانیکس ارباب شرارت برای دو هفته نمیتونه کسی رو شرور کنه حالا به یه دلیلی که من و شما فعلا نباید بدونیم.ازتون میخوام این ماموریت رو انجام بدید و راستی یه چیز دیگه.شما باید طبق حرف بانیکس دو روز دیگه هویت هم رو کشف کنید.لیدی باگ باید خیلی مراقب باشی چون اتفاقات غیر قابل پیشبینی ای برات می افته.خدا نگهدار.)من و کت به هم نگاه میکنیم و کلی تعجب میکنیم و البته کلی هیجان داریم.بانیکس ویدیو رو قطع میکنه و میگه خب بچه ها فهمیدید دیگه پس من برم خداحافظ.)ما هم خداحافظی میکنیم.من به کت میگم :گربه شنیدی پس الان باید بریم تا آماده بشیم.)اونم تایید میکنه و میریم خونه هامون.من به تیکی میگم آخه این باور نکردنیه ما چطور باید بریم سفر؟!)اما تا میام جواب تیکی رو بشنوم خوابم میبره.
از زبان آدرین/پلگ باورت میشه من و لیدی باگ باید هویت هم رو بفهمیم اونوقت میفهمم اون دختر فوق العاده کیه.اون هم میگه باشه باشه هر وقت بهم پنیر دادی به ادامه ی حرفات هم گوش میکنم )و هر دو میخندیم.
از زبان گابریل/به ناتالی گفتم:ایندفعه هم شکست خوردم اما.......)ناگهان سرفه هایی وحشتناک کردم.ناتالی خیلی ترسید و گفت قربان حالتون خوبه؟!)نمی تونستم حرف بزنم چون صدام گرفته بود و سرگیجه داشتم.یهو دیدم ناتالی هم کمی سرفه کرد.ناتالی زنگ زد دکتر و دکتر اومد و گفت:جناب آگرست شما و خانم ناتالی یه آنفولانزای جدید و یکم خطر ناک گرفتید،بهتره برای دو هفته هیچ کاری نکنید و استراحت کنید و اصلا به پسرتون نزدیک نشید.من عصبانی شدم و کلی داد زدم و دکتر هم با ترس رفت.ناتالی گفت:قربان خواهش میکنم.ما باید استراحت کنیم.به نظرم این دو هفته رو نباید کسی رو شرور کنیم.من اول عصبی شدم اما بعد گفتم باشه و به بادیگارد آدرین گفتم که بره دارو های مارو بخره.شب بود برای همین رفتم که بخوابم اما در دلم به اون لیدی باگ لعنتی میگفتم که:درسته نمی تونم کسی رو شرور کنم،اما وقتی دوباره قوی بشم،اونوقت باید دعا کنی که کاش هیچوقت به دنیا نیومده بودی!)و خوابیدم.
امیدوارم خوشتون اومده باشه.لطفا نظر بدید و منتظر پارت بعدی باشید.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام خیلی قشنگ بود.بقیه رو بزار.??????????
سلام ممنون.حتما.