
این اویل داستانم تو تستچی هست امید وارم خوشتون بیاد
نگاهی به اینه کردم همه چیز عالی بود ،موهای بلند خورمایی رو دم اسبی بستم بیشتر تو اینه به خودم نگاه کردم چشمای خوشگل عسلی درشتی داشتم لب هایی که بدون رژ هم به قرمزی میزدن پوستی سفید و بینی کوچولوم قربون خودم برم که انقدر خوشگلم(ایش) خب خب..بزارید این خانم خوشگلو بهتون معرفی کنم اسمم سه می ..پارک سه می بیست دوساله ساکن سئول از 10ساله گی کلاس های رزمی میرفتم و همیشه دوست داشتم عضو ارتش بشم..ولی برای یه دختر خیلی سخته که به خواد تو ارتش باشه...البته که این علاقم مربوط میشه به شغل بابام..چون اون توی ارتش بوده و همیشه ارزو داشت که بجای یه دختر پسر به دنیا میومدم البته که من کمی از یه پسر ندارم از طرض راه رفتنم تا حرف زدنم همه شبیه پسراس مامان_سه می مصاحبه شغلیت دیر نشه _نه مامان الان میرم (این👈«_»👉همیشه علامت سه می هست)
همه مدارکم رو برداشتم از اتاقم زدم بیرون مامان تو آشپز خونه بود باباهم رو کناپه نشسته بود یه جدول دستش بود بابا_داری میری دخترم _اره بابا جون شاید یه خورده کارم طول بکشه پس نگران نشید بابا خنده کرد گفتم_من هرگز نگران یه ورزش کار حرفه ای نمیشم مامان_ولی من نگرانت میشم....سه می...اخه این همه کار خوب برو یک کار دیگه انتخاب کن که خطرش کمتر باشه بابا_اه خانم...شما چیکار به بچه داری....سه می به این کار علاقه داره مامان_نخیر این علاقه تو نه اون بابا_نخیرم...اون از اول خودش دوست داشت این کاره باشه ماما رفت چیزی بگه که گفتم_من دارم میرم بای
از خونه رفتم بیرون نفسم رو بیرون دادم گفتم _زن شوهر دعوا کنن... ابله هان باور کنن رفتم سمت موتر سیگلتم....گفتم که خیلی شبیه پسرام سوار شدم پیش به سوی بیگ هیت

کلاه ایمنی رو از روی متور برداشتم سرم کردم حالا دیگه معلوم نبود یه دخترم رو متور نشستم بعدداز روشن کردنش به سمت کمپانی بیگ هیت رفتم (لباس و موتر سمی..زیاد از موتر نمی دونم همینجوری انتخابش کردم)
از زبان تهیونگ امروز از اون روز هایی بود که همه می خواستن برن رو عصابم و خیلی هم موفق بودن فرم رو از دست نامجون گرفتم شروع کردم به پر کردنش بعد از نیم ساعت که کارم تموم شد همراه با کوک رفتیم طبقه بالا اتاق مدیر
از زبان سه می جلو سه تا مرد واستاده بودم داشتن نگاه به پرونده هام نگاه میکردن و گه گاهی هم ازم سوال می پرسیدن سرم پایین بود و هیجان داشتم و کمی هم می ترسیدم چون من یه دختر بودم یکشون سرش رو از تو پرونده ها بیرون کشید گفت:شمارو یکی از دوستانم به من معرفی کرده ولی خب شما یک زنید سرم رو بالا اوردم تمام شجاعتم رو به کار بردم_خب شاید من یه زن باشم ولی همون جور که دید مهارت هام از یه مرد خیلی بیشتر جوری که بجای یه مرد منو بهتون معرفی کردن...ازتون خواهش میکنم دختر بودنم رو اولویت قرار ندید مرده سرش رو پایین انداخت و دوباره بالا اورد و نفسش رو با صدا بیرون داد _شما استخدامید از شدت خوش حالی داشت اشکم درمیومد تعظیم کردم تشکر کردم

همون مرده:فردا بیاید تا دقیق کارتون رو معلوم کنیم _چشم مرده_می تونید برید باز تشکر کردم رفتم جلو تر و تعظیم کردم بعد از خداحافظی رفتم بیرون نگاهی به برگه ای که مهر شده بود کردم همین جوری داشتم به برگه نگاه میکردم که..... خب اینم از پارت یک امید وارم خوشتون بیاد لایک و کامنت یادتون نره😘😘
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی پارت بعد♥♥♥♥ ولی بیشتر بنویس ما ازت حمایت میکنیم♥♥♥
ممنون
چشم سعی میکنم بیشتر بنویسم😊
عالی بود 😍😍😍
پارت بعدی زوددددددد 😡 😅
ممنون ❤️
تو برسیه پارت بعد
خوب بوددد
ممنون😊
خیلی خوب بود گلم حتما ادامه بده من حمایتت میکنم❤❤
راستی آجیم میشی؟
من سارام ۱۶ سالمه
مرسی
حتما
منم اتانازم 14سالمه
سیلام میشه لطفا پارت بد روهم بزاری دختره شخصیتش مثل خودمه
گذاشتم توی برسه😊❤️
عالی بود بازم بزار💖💖💖💖💖
ممنون
چشم❤️✨
عالی بود
ممنون❤️❤️