
بییییی شرححححح

دوستان حدس میزنید اون مرد ناشناسی که گفتم سردسته ی جادوگران بد هست اسمش چیه؟ اون کسی نیست جز....(دستگاه کرم ریزی رها روشن میشود😂) جز..... جز.....(اصلا بهتون نمیگم🤪) جززززززززززززز.............(بسه دیگه گناه دارید خودمم با اینکه میدونم اون شخص کیه اما همش اضطراب دارم😂) جز جان🙂 همون جان ای که مرینت رو دزدید. فکر کنم الان فهمیدید چرا جان با مرینت با اینکه عاشقشه اونجور رفتار میکرد.... چون اون ذات خوبی نداره🙂 دوستان عکس آناستازیا عکس این قسمت هست اما هرچی گشتم عکس مناسب برای دریان پیدا نکردم اما خب وقتی داستان میراکلس معجزه اسا تموم شد ی تست میسازم و توش کل شخصیت های میراکلس و یه تست چقدر داستان میراکلس معجزه اسا رو میشناسی میزارم. الان میخوام برم به ۳ روز قبل روز مبارزه برم. تو این مدت مرینت و ادرین یه خونه جدا گرفتن و ادرین از مرینت خواستگاری کرد و مرینت بله رو داد اما عروسی رو گذاشتن بعد نبرد... نینو و الیا باهم خواستگاری کردن... کلویی و کیم باهم خواستگاری کردن... گابریل و ناتالی دستگیر نشدن اما جرم شون ۳ سال حبس در خونست😂 گابریل و ناتالی نامزد کردن... ایوان و میلن خواستگاری کردن... کاگامی و لوکا نامزد کردن... ناتائیل و رز خواستگاری کردن... مارک و الکس نامزد کردن... مکس و جولیکا نامزد کردن.... اون پسره داخل نیویورک همونی که سابرینا عاشقش شد به خاطر سابرینا برگشت پاریسو اونا هم خواستگاری کردن... کل این زوج ها پول هاشون رو جمع کردن شدن ۳۴ میلیون و یه خونه ی ۲۰ خوابه خریدن و توش باهم موندن. خب دستم کنددد🥵 بریم سراغ داستان:
از زبان جان: تا چند روز دیگه باید به معابد حمله کنیم. اون ها در برابر ما هیچ ان😌باید به ترتیب به معابد اسپانیا، روسیه، استرالیا، دبی، کانادا،چین وایران سپس پاریس حمله میکنیم👌 دوستان پرش به روز جنگ داریم ← در اسپانیا: از زبان کاهن اعظم اسپانیا: داشتم به بقیه آرامش میدادم. جنگ شروع شد اونا خیلی قوی بودن😲 یکدفعه پر زور ترین شاگردم صدمه دید 😨 رفتم سمتش نبضش نمیزد😨 قهرمانان پاریس گفتن به محض مردن یه نفر به اینجا بیاین. یکدفعه یکی از هیولا ها بشکن زد و زمان استوپ شد و بعد کل معجزه گر های اونجا رو برداشت جز من😨 من بزور خیلی کند کلمه ی تبدیل رو گفتمزو تبدیل شدم و دیگه استوپ نبودم. بعد دیدم معجزه گر هارو برداشتن بعد زمان دیگه استوپ نبود. قدرت من قدرت دادن به بقیه بود و به بقیه قدرت سرعت نور رو دادم و اون شاگردی که مرد رو تو بقلم گذاشتم و همه در ۱ ساعت رسیدیم پاریس. از زبان مرینت: خیلی استرس داشتم و ادرین هی بهم روحیه میداد که زنگ خونمون رو زدن. درو باز کردم قهرمانای اسپانیا بودن و همون موقع فهمیدم شکست خوردن.( ناتالی و گابریل و سابین و تام تو خونه ادرین و مرینت زندگی میکنن چون اونا پدر مادرشوننن بقیه هم قهرمانن و گابریل خونه قدیمیشونو نفروخت.) ادرس خونه ی قدمی ادرین اینا رو بهشون دادم تا اونجا استراحت کنن.
از زبان جان: جعبه ی معجزه گر های اسپانیا رو گرفتیم. یه شب استراحت کردیم و فردا با تلپورت به سمت روسیه رفتیم. از زبان کاهن اعظم روسیه: همه منتظر نبرد بودیم. ما خیلیی ضعیف هستیم اما عوضش پر اعتماد به نفس.(دوستان کل کاهن های اعظم قدرتشون قدرت دادن به بقیه هست) جنگ شروع شد و سپاه ما ۲۰ نفره بود که یکی یکی همه میموندن اما ما تسلیم نشدیم تا وقتی تعدادمون ۸ تا شد. جعبه رو از دست دادیم اما من قدرت سفر در زمان رو به یکی از شاگرد هام دادم و هممون در زمان سفر کردیم و ۳ دقیقه ای به پاریس رفتیم و نگهبان میراکلس پاریس مارو به خونه ای که سپاه اسپانیا بود رفتیم. از زبان کاهن اعظم استرالیا: من شعار به شاگرد هام دادم«ما پیروز میدانیم» همه تکرار میکردیم تا اینکه جنگ شروع شد. ما ۱۳ نفر بودیم اما معجزه گر هامون قوی بود و برای همین نبرد تا شب طول کشید و تا وقتی خورشید دوباره طلوع کنه هر دو گروه اعلام اتش بس دادیم اما من میدونستم که کار از محکم کاری عیب نمیکنه و یه نگهبان برای جعبه ی معجزه گر ها گذاشتیم و خوابیدیم. صبح بیدار شدیم و دیدیم معجزه گر های هممون رو بردن و همه با قدرت من بعد شیش دقیقه به پاریس رفتیم و وارد یه عمارات شدیم و من و کاهن های دیگه هم صحبت شدیم. دوستان من الان میخوام یه پرش به وقتی که هیولا ها به سمت معبد ایران میرن داشته باشیم که خیلی هم خنده داره😂 ما ایرانی ها اینیم😂 بزنید بعدی تا به جنگ ایران بریم←
از زبان کاهن اعظم جعبه ایران: داشتم امروز مردم ایران رو نصیحت میکردم برن خونه هاشون جنگ خطر داره اما مگه این بی خاصیت ها گوش میدن؟ ما ایرانی ها تو جعبه مون ۳ تا معجزه گر هست چون بقیه میگن ما ایرانی ها بدون قدرت هم زور داریم 😂 از زبان جان: جعبه معابد زیادی رو گرفتیم. وارد ایران شدیم. انتظار داشتم در حالت اماده باش باشن که دیدم کاهن اعظم نشسته چایی میخوره😐 شاگرداش هم داشتن کله پاچه کوفت میکردن😐😐😐 داد زدم: اهممممممم اهممممم. کاهن: سلام داداچ خوش اومدی. ببین با ما ایرانی ها در افتادی نیوفتادی ها پس از الان تسلیم شو😌 جان: نوچ😐 (دوستان ایران ۱۰ تا صاحب معجزه اسا هست) رها گفت: من گرل لِیس هستم و دارای معجزه آسای همستر میباشم با قدرت سرعت بالا. کاملیا: من گرل کوک هستم معجزه اسای یوزپلنگ با قدرت صلح و دوستی و شادی و سلامتی. نازنین: من گرل بیب هستم دارای معجزه آسای سوسمار و قدرتم هم هدیه دادن قلب مهربون به بقیه هست. خلاصه مریم و بقیه که آجی های رها بودن حالت آماده باش قرار گرفتن و بقیه ی پسر ها هم همینطور. جان: حملهههه.کاهن: هوی پسر لُره چپ...نه راست... پشتت..ای خدا میگم لر واسه همینه خنگ... افرین کاملیا شیر دخمل... نازنین کارت عالیه.. رها افرین... هوی گاو چپ رو بزن.. یک دفعه شهروندان حمله کردن. یکی از زن ها با وردنه زد تو سر جان و با بند بستش اونقدری حرف زد و زبون درازی کرد جان به گریه افتاد بعد یه باغبون با بیل زد تو سرش و.../ خلاصه نبر یه هفته طول کشید بعد از یک هفته جان خسته شد و تصمیم گرفت خودشو سپاهش شب یواشکی در برن و یک سره به سمت پاریس برن و اینکار هم کردن.(من رها رو از اسم خودم و چون دخترم اسم قهرمانیم رو گرل یعنی دختر و لیس از لیسا تو بلک پینک میاد... آجی کاملیا ببخشید اگه از اسم قهرمانیت خوشت نیومد من گرل رو چون دختری و کوک رو از جونگ کوک تو بی تی اس اوردم.... اجی نازنین درسته از تستچی رفتی اما هنوز اجیم هستی راستش هیچ وقت زمان نشد راجب علایقت بپرسم برای همین گرل چون دختری و بیب از بیبی میاد که میشه دختر عزیز هیچ اسمی به ذهنم نیومد برای همین واسه بقیه اسم نبرم اگه مشکلی تو اسم بود اجی کاملیا بگو عوضش کنم)
کاهن ایران متوجه شد و سپاهش رو خبر کرد و رفتن پاریس. از زبان مرینت: همه تا الان جز ایرانی ها شکست خوردن خدایی خوب جادوگر هارو معطل کردن😂 اما امروز خبر رسید جان و سپاهش پو راه پاریس هست و بعد خودشون به عمارت قبلی ادرین رفتن و تا اون روز استرس داشتن....... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دوستان من میخوام این پارت جوری تمام شه که جنگ هیولا ها با قهرمانان پاریس توی ی پارت دیگه بره چون خیلی طولانی و مهم هست.
خدانگهدار
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
داستانت خیلی قشنگه اجی😍😍
ممنونم اسممو اوردی تو داستانت😘
عاشقتم یه دنیا🥰🥰
داستانت عالی بود
ولی من لرم و بهم بر خورد
اخه چیه هرکی خنگه لره!
ترک ها همیشه قهرمان و پولدار .....
هستن و لرا کارگر بدبخت!
لر ها خنگ و ساده لوح
ترک ها نخبه
من لصلاااا همچین ادمی نیستم ولی حرفت زننده بود
محض اطلاع قبل اومدن آریایی هایی ها توی ایران بودیم.
بختیاری آریاییه و ما لریم. خواهشا توهین نکنید.
امیدوارم بد برداشت نکنی
#به_لر_ها_توهین_نکنید
#من_لر_هستم
نه اون لر
من خودم بختیاری زراسفند و لر هستم
قصد بی احترامی نداشتم چون خودم مثل شمام
واقعا ببخشید اگه بد برداشت کردید خیلی خیلی معذرت میخوام
نه گلم منم منظور نداشتم شرمنده
ایران خیلی باحاله 😂😂😂😂😂😂🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣داشت چای قند پهلو میخورد 😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂اون یکی ها هم کله پاچه کوفت میکردن 🤣🤣🤣🤣🤣🤣😆😆😆شهروندان هم قورمه سبزی میخوردن واقعا ایران خیلی باحاله 😂😂😂
اناستازیا جنیه بلک پینکه من دارم قش میکنم
چقدر خوب تشخیص دادی😂
بله جنی هست و در لباس فرشته هست
عالی
فقط اونجایی که کله پاچه کوفت میکردن😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂