
سلام👋🏻این اولین داستان منه امیدوارم خوشتون بیاد💖✨
لی لی هری رو در حالی که خوابیده بود توی تختش گذاشت و مشغول نوازش کردن موهای سیاهش شد. بعد از چند دقیقه جیمز در حالی که نوزاد کوچیکی رو تو بغلش گذاشته بود از پله ها بالا اورد و غرغر کنان گفت:لی لی من فکر نمیکنم اسنیپ پدر خوانده ی خوبی برای هانا باشه و هانا بغل لی لی گذاشت و لی لی در جواب بهش گفت:فکر کردم این مسئله رو حل کردیم جیمز؟ اسنیپ الان پدر خوانده ی هاناست و نا هم نمی تونیم اینو تغییر بدیم
جمیز با هیجان پاسخ داد:چقد خوب بهش اشاره کردی لی لی، در واقع من فهمیدم ما به چند روش میتونیم کاری کنیم اسنیپ دیگه پد خوانده ی هانا ن.. جمیز نتوانست حرفش رو کامل کنه چون لی لی داد زد:جیییمززز و با این داد زدن هری از جاش تکون خورد اینبار لی لی یکم ارومتر به جیمز گفت:باید هر کینه ی احمقانه ای رو که با سوروس داری تمومش کنی، اون پدر خوانده ی هانا میمونه چه بخوای چه نخوای جیمز که از این لحن لی لی جا خورده بود به هری خیره شد
نیم ساعت بعد
لی لی و جیمز بعد از هزاران بدبختی و کلنجار تونستن هانا رو بخوابونن که تمام مدت مثل جغد بهشون زل زده بود. لی لی و جمیز هردو برای خواب اماده شده بودن و لی لی رفت تا به دوتا بچه هاش سر بزنه. بالای گهواره ی هانا ایستاد و بهش خیره شد، رنگ موهای هانا بر خلاف هری زرشکی بود درست مثل مادرش و البته چشماشم ابی بود، لی لی و جمیز یک هفته سر اینکه چشماش به کی رفته بحث میکردن. لی لی در اون لحظه ارزو کرد کاشکی همیشه همینطوری بمونه، خندیدن های هری، عین جغد زل زدن های هانا، غرغر کردن های جیمز، بعد از چن دقیقه داشت از اتاق بیرون میرفت که جیمز در حالی که بغذ گلو شو گرفته بود بهش گفت:اون اینجاس
لی لی در حالی که هانا رو چنگ زده بود اون رو تو گهواره ی هری گذاشت و جیمز و خیلی محکم بغل کرد و بهش گفت: اون خیلی قویه جیمز در حالی که داشت اروم اشک میریخت گفت: میدونم. صدای شکستن در اومد لی لی خیلی سریع گفت: مراقب باش جیمز هم چوبش رو چنگ زد و بیرون دوید لی لی درو بست و به هری گفت: هری، مامان دوستتون داره، بابا دوستتون داره، هری مراقب خواهرت باش و وقتی که لی لی این حرف هارا میزد صدای طلسم های مختلفی شنیده میشد صدای طلسم مرگ رو شنید و فهمید که دوئتشون خیلی طول نکشیده. در حال که داشت جلوی گریشو میگرفت گفت هری در امان باشید و این اخرین حرفی بود لی لی زد
تموم شد امیدوارم خوشتون اومده باشه🖇🤍
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عع ببخشید اشتباهی به تو گفتم میخواستم به یکی دیگه بگم
اقا حالا یه اشتباهی شد رولینگ از دهنش در رفت که منو و هری با هم خواهر برادریم 😂همه دارن دوستانمون و مینویسن 🤣ولی باحال بود دستت درد نکنه 😘😘😘😘😘😘😘
😂😂😂
مرسی که خوندی💗
عالی بود😘
💖💖💖💖💖💖💖
خیلی خوب بود پارت بعد بزار
ممنون💖
پارت بعد هم نوشتم داره برسی میشه
ممنون که نظر دادی🌸
خوب بود ❤
ممنون که نظر دادی💖