
سلام 👋👋امیدوارم که خوب و عالی باشین گوگولی مگولام
علامت ا.ت(+)بقیه رو اسم مینویسم (بچه ها چرا وقتی من بالای تست میگم نمی خوام شیپ کنم چرا متوجه نمی شید خو من میخوام در مواقع مخطلف عکس از هر دو چهره بذارم باید یه مدل یا یه بازیگر باشه که عکس های زیادی ازش باشه یانه ؟

با یه جیغ خفه از خواب بلند شدی +اه بازم همون کابوس همیشگی😡نگاهی به ساعت انداختی ۶ صبح +بهتره برم واسه امروز ضهر غذا درست کنم یونگ که سرکاره منم باید برم دونبال کار (یونگ دوست صمیمیته) بلند شدی رفتی واسه ناهار پاستا درست کردی وقتی کارت تموم شد غذا رو گذاشتی تو یخچال صبحونه رو آماده کردی و چیدی رو میز به سمت اتاق خواب خودت و یونگ رفتی تا یونگ رو بیدار کنی +یونگ ..یونگ پاشو خابالو خانم یونگ[اهههههه ای بابا نمی زاری یکم از این خواب لذت ببرم تا صبح نشتم فرم پر کردم😐 +پاشو پاشو الان دیرت میشه یونگ[فقط ده دقیقه دیگه] +اااافففف باشه ولی بعدش بیا صبحونه لخور و اماده شو یونگ[اووووم] بعدش رفتی تا آماده بشی چون میدونستی ده دقیقه ی یونگ همون نیم ساعت خودمونه کمدو باز کردی یه دامن کوتاه مربع مربع زرد و سیاه برداشتی و یه نیم نته ی مشکی (عکس اسلاید لباس ا.ت) موهات رو دم اسبی بستی و یه کیف مشکی کوچولو برداشتی واسایلت رو توش گذاشتی+خوب اینم از این منکه آمادم بریم ببینیم مادمازل یونگ چیکار کرده رفتی بالا سر تخت و یه نگاه به ساعت کردی +یونگ یونگ پاشو دیرمون شدددددد😨😨 یونگ مثل برق گرفته ها بلند شد و توی ۱۰ دقیقه حاضر شد بعد اومد و یه نگاه به ساعت انداخت یونگ[خیلی بد جنسی ا.ت] +میدونم بدو صبحونه بخوریم بدو بعد خوردن صبحونه از یونگ خدا حافظی کردی و راه افتادی +خوب اول باید برم کافی نتی و از روزنومم کپی بگیرم بعدش میرم به همه ی کمپانی ها سر میزنم ببینم طراح لباس نیاز ندارن بعد همون طوری که داشتی میرفتی به کمپانی وای جی از جلوی کمپانی بیگ هیت گذشتی که چشمت به یه کاغذ افتاد که نوشته بود(به یک طراح لباس نیاز داریم)با کلی زوق وارد کمپانی شدی روبه منشی صاحب کمپانی گفتی +سلام من واسه آگهی تون اومدم منشی[اهان بله دونبالم بیاین] بعد وارد یه اتاق کنفرانس شدین

اتاق کنفرانس👆👆
روری میز کنفرانس پر بود از میوه و نوشیدنی کیک منشی[لطفا از خودتون پزیرایی کنید تا آقای پی دی نیم بیاد] +باشه مرسی نگاهی به میز کردی چون تازه صبحونه خورده بودی داشتی دنبال یه آبمیوه میگشتی که دیدی نصف میز شیر موزه +خوبه پس یه چیر موز میخورم بعد یه شیر موز برداشتی و لم دادی به صندلی و شروع به خوردن شیر موز کردی بعد ده چند دقیقه یه پسر اومد تو همین که چشمش به تو افتاد کوک[آیییی دزد چرا داری شیر موز منو میخوری؟] تو هم از این که بهت گفته بود دزد عصبانی شدی و کل شیرموزو رو سر کوک خالی کردی +دزد؟ خودت دزدی کوک[نکنم چی میشه؟] تو هم گوش کوک رو گرفتی و گفتی+اینجوری میشه(دوستان ا.ت با این که خیلی مهربون و آروم ولی اگه عصبانی بشه هر کاری ازش برمیاد راستی اون آرمیه) همون موقع نامجون اومد تو اتاق[عهههه کوکی دادی چیکار میکنی؟] +داره کتک میخوره🤣 کوک[ولم کن آی گوش نازنینم] +به من میگی دزد بگو غلط کردم زووود نامجون[🤣🤣🤣کی فکرشو میکرد گلدن مکنه ی طلایی کتک خوردنم بلد باشه] کوک[نامرد بیا کمکم کنننن]نامجون پخش زمین شده بود و داشت میخندید کوک[عهههه باشه غلط کردم ولم کن ] گوشش رو یه پیچ دیگه دادی و ولش کردی اونم همه ی شیر موز ها رو برداشت و رفت +اه اه سد صبحی اعصابمو بهم ریخت ولی کاش باهاش یه سلفی میگرفتما☹
خب اینو هم بگم که شخصیت یونگ عاجی حنامه😍😍
دخترا بد خراب کردم قرار بود ا.ت بشه معلم رقص ولی شد طراح🤣🤣
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
🍜🍜عالی عالی بود آجی جون به تست های من هم سر بزن🍜🍜
با سلام به طرفدار داستان عشق،نفرت،غم کابوس
اطلاع داده می شود که پارت ۳ اومده است