10 اسلاید صحیح/غلط توسط: Vïσℓεŧ انتشار: 4 سال پیش 101 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
Welcome to Part VIII
دوستان این پارت از فردای پارت قبلی شروع میشه) امروز نتایج آزمونای دیروزو اعلام میکنن. همه از شدت دلشوره میخوان غش کنن🥺معلما بچه ها رو جمع میکنن یه جا و خانم بل استیونز میاد و میگه:خب بچه ها همونطور که میدونین امروز قراره نتایج آزمونتون رو ببینین. بعدش بشکن میزنه و همه برگه های سفیدی که متعلق به دانش آموزا بودن روی هوا شناور میشن و به سمت کسی که بهش تعلق داشتن میرن. برگه ها توی دستای همه فرود میان. و کم کم نوشته هایی ظاهر میشن ^^
هارپی به برگش نگاه میکنه و یه لحظه ناخود اگاه از شدت خوشحالی جیغ میزنه😂و همه برمیگردن نگاش میکنن😂🔫اما وقتی نتایج اونام ظاهر میشه تقریبا همشون از خوشحالی جیغ و هورا میکشن(اونایی که مشخص شد جادو دارن)
نتایج این جوری بود:
هارپی=جادوگر نوع جادو=تغییر شکل دهنده ی عقاب🦅
آناکوندا=جادوگر نوع جادو=تغییر شکل دهنده ی مار🐍
مکس=جادوگر نوع جادو=جادوی آتش🔥
تریس=جادوگر نوع جادو=جادوی باد🌪
ادموند=جادوگر نوع جادو=تغییر شکل دهنده ی پگاسوس (پگاسوس همون اسب بالداره یعنی ادموند میتونه هرموقع خواست بهش تبدیل بشه)
جکسون=جادوگر نوع جادو=تغییر شکل دهنده ی مار🐍 ^^
(فک نکنید همه جادوگرای توی مدرسه فقط این نوع جادوهایی ک گفتمو دارن؛ اتفاقا اینقد زیادن که سایرنسایو برای همین خیلی بزرگ ساخته شده) و اما این وسط یه سوال به وجود میاد. اونایی که تغییر شکل دهنده به حیوونی مثل مال هارپی و آناکوندا هستن ، دقیقا باید به کدوم کلاس برن؟ خب ، اینم توی برگه ها نوشته شده!(ساعتی ک باید صبحونه بخورن ۸ صبح تا ۹ صبحه) هارپی=ساعت ۹ صبح تا ۱۱ باید سر کلاسای آقای روبرت گاردنر حاضر میشد ، بعدش نیم ساعت میتونستن استراحت کنن و بعد ساعت ۱۱ و نیم تا ۱ و نیم باید میرفت کلاس خانم اریکا آدامز.بعدم زنگ نهار بود که تا ساعت دو و نیم ادامه داشت ، بعدشم باید تا ساعت سه میرفت سر کلاس خانم پاملا جونز و بعدم که کلاس تموم میشد😁آناکوندا=۹ تا ۱۱ کلاس خانم کلارا مورفی ، ۱۱:۳۰ تا ۱۳:۳۰ خانم سوزان هریسون ، ۱۴:۳۰ تا ۱۵ آقای کریستوفر واتسون😊(ضمنا یه چیزی هارپی یه تغییرشکل دهنده عقاب هارپیه واسه همین به این کلاسا میره آناکوندام یه تغییر شکل دهنده مار آناکونداست و برای همین به این کلاسا میره)
و از اونجایی که من خیلی بدجنسم کلاس های جکسون با آناکوندا یکیه چون اونم یه تغییر شکل دهنده ی مار آناکونداست😈(از اینجا اعلام میکنم آماده باشید چون قراره بعد اتفاقای جالب و یه مقدارم غیر منتظره بیفته🙂😈و اونجاست که وقتی میگم من خیلی بدجنسم باورش میکنید😈)آناکوندا وقتی اینو فهمید تمام خوشیش که بخاطر جادو داشتنش به وجود اومده بود از بین رفت😑گفت:همینو کم داشتممممممم!چرااااا آخه من اینقد بدبختمممممم :/ و اوضاع وقتی بدتر میشه که آناکوندا متوجه میشه جکسون داره بهش علامت میده که بیاد! 😐💔
با بدخلقی میره پیشش و به زور سعی داره لبخند بزنه تا اون عکس رو نشون مکس نده🙂😑😂(اینجا قیافش خیلی شبیه جوکر و شرورهایی که در عین خشم لبخند شرورانه ای روی لبشونه شده😂🤕)جکسون گفت:بس کن بابا ترسوندیم فک کردم جوکر زنده شده😐😂آناکوندام در حالی که به زور داره سعی میکنه لبخندشو حفظ کنه با فک بسته گفت:ببخشید که بخاطر جنابعالی قیافم اینجوری میشه😬😬😬😬حالا چیکارم داشتی؟ =/ جکسون گفت:خواستم بگم حتی یه بارم فکر اینکه دیگه از من اطاعت نکنی و هرکاری میگم انجام ندیو نکنی. در غیر این صورت خودت بهتر میدونی چه اتفاقی میفته😊آناکوندا که لبخندش محو شده (تهدید خیلی اعصابشو خورد میکنه) گفت:من حتی یه بارم چنین فکری نکردم!😠😤جکسون گفت:آفرین حالا شدی یه دختر خوب😊الانم برو فعلا کاریت ندارم
آناکوندا همینطور که زیر لب غرغر میکنه میره پیش دوستا و خانوادش که زیر یه درخت توی فضای سبز مدرسه نشستن و دارن حرف میزنن.(تریس داره برای ادموند فال میگیره^^اون یه پیشگوی خیلی خوبه :> مکس هم که اصن تو باغ نی😂داره آب میخوره و از سایه دلچسب درخت که توی این هوای نسبتا گرم خیلی خوفه لذت میبره😂😐هارپیم با چمنا ور میره و به حرفای تریس گوش میکنه) هارپی بلند شد و گفت:آناکوندا چی شده؟ اون چیکارت داشت؟ آناکوندا هم که سعی میکنه قیافه معمولی به خودش بگیره گفت:اِ...هیچی یه کار کوچیک باهام داشت😊تریسم گف:بچه ها فکر کنم دیگه وقتشه واسه خودتون لباس داشته باشین. بعد اندازه های همه رو میپرسه و از توی کیفش نخ و سوزن و پارچه در میاره. بعدم انگشتشو میکنه تو دهنش و درش میاره و به سمت هوا میبره. یکم بعد باد خنکی میوزه و نخ و سوزن خود به خود شروع به دوختن میکنن. تریس بعدش اندازه ها رو با صدای نسبتا بلند میگه و میگه چه نوع لباسی میخواد و پارچه به دوختن ادامه میده ^^ همه از تعجب انگشت به دهن شدن :> آخه کنترل کردن جادو بدون اینکه کلاس رفته باشی یه چیز خیلی خیلی دشواره....اون قطعا یه جادوگر قدرتمنده!🤩
(عکس این اسلاید اون پیرهنه مال همه دختراییه که جادوی تغییر شکل ماری دارن و لباس کناری مال پسرایی که جادوی یخی دارن🙃) فرداش ، یعنی روزی که همه باید میرفتن سر کلاساشون ، صبح به هرکدومشون یه لباس فرم مخصوص مدرسه دادن که بسته به نوع جادوی اونا رنگش متفاوت بود☺(از اونجایی که مدیر مدرسه خیلی به جشن و رقص و اینجور چیزا علاقه داره لباسایی که انتخاب کرده که بیشتر میخورن مال جاهایی مث عروسی باشن تا مدرسه😂)
دخترا و پسرا آماده شدن و صبحونه خوردن و به کلاسشون رفتن. (و حالا از زبون آناکوندا) اولین کلاسم طبقه ی بالاست. کلی پله رو بالا رفتم تا رسیدم بهش. و از شانس گندم دیر رسیدم!اونم به اولین کلاسم!😑و معلم گفت:به به خانم آناکوندا بلاخره تصمیم گرفتند به ما بپیوندند!😐و همه شروع کردن به خندیدن. خیلی لحظه بدی بود.از همه بدترم اون جکسون....بود ک داشت میخندید😑 رفتم سر جام نشستم که اتفاقا جلوی جکسون بود!😐🔫دلم میخواست ج ر ش بدم😤ولی الان وقتش نبود باید به صحبتای معلم گوش میکردم. معلمه برای اولین آزمونمون گفت:خب بچه ها الان باید به یه مار تبدیل بشید. این قدرتیه که شما در اختیارش دارید و باید ازش به بهترین نحو استفاده کنید. چون جادو چیز خطرناکیه!👿اگه به مدت چهار روز از جادوت استفاده نکنی ، فرقیم نمیکنه کی هستی یا کجا هستی ، جادوت مجازاتت میکنه!مجازات هاش هم خیلی متنوع و زیادن...ممکنه باعث بشه به مار تبدیل بشی و تا ابد یه مار بمونی ، یا ممکنه که توی وجودت بمیره و تو تا ابد یه انسان معمولی و بدون جادو بمونی!!!!!!!همه شوکه شدن😧مرده هم گفت:خوبه میبینم که همتون عمق فاجعه رو خوب درک کردین. حالا چشماتونو ببندین و ذهنتونو خالی از هر چیزی کنین. بعد ، مار آناکوندا رو به ذهنتون بیارین...پوستش...فش فش کردنش...رنگ چشماش...گرمی بدنش...جوری باشه که انگار میتونین لمسش کنین! دو نفر بعد از چند دقیقه تونستن به مار تبدیل بشن. و اون دو نفر هم جکسون و آناکوندا بودن!🐍
حالا توی کلاس دوتا مار آناکوندای نر و ماده وجود داشت که خیلی بزرگ بودن!😯یعنی جکسون و آناکوندا در این حد کارشون خوب بود؟معلم تحت تاثیر قرار گرفت و گفت:اینکه بتونین توی جلسه اول تبدیل بشین یه چیز خاصه...شماها حتما جادوگرای قدرتمندی میشین!!!!خیلیا توی جلسه اول نمیتونن...(اینجا با نارضایتی به چند نفر نگاه میکنه که هنوز آدمن و چند نفر که فقط دم در اوردن😂)از اون طرف هارپی هم توی کلاس خودش موفق شد تبدیل به عقاب هارپی بشه ^^ معلم اونم خیلی بهش افتخار کرد و بقیه دانش آموزا دست زدن واسش :} (میدونین کسایی که جادوشون جادوی مار میشه معمولا کسایین که حسودن و جاه طلب و واسه همین هیچکس آناکوندا و جکسون رو تشویق نمیکنه ؛ اما کسایی که جادوی عقاب رو دارن معمولا کسایین که باهوشن و دلسوز ^^) و اما کلاس مکس....
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
بچه ها اکانت جدیدم اینه توی اکانت قبلی دیگه فعالیت ندارم چون تستچی از اکانت قبلیم انداختم بیرون
نلرلل😹😹😹😹😹😹😹😹
😂😂😂😂😂
امممم.....چیزه😓سلم
من هنو داستانتو نخوندم برم از پارت ۱ بخونم😅
تمام چالش هارو هم انجام میدم😆
اشکالی نداره ناناصم💖
بش ^^
نیچی😂
یعنی قشنگ سر این پارت جر خوردم😂
خیلی خوب بودد
مرسی گلم😂❣
خیلی خوب بود ^_^ لباس سبزه خیلی خوشگله! چ: نمی تونم من الان با کامپیوتر وارد تستچی شدم ^_^
میسی ^^💕
عه باش😁
تستت عالیییییییییی بود عزیزممممممممممممم 💋💋💋💋💋💖💖💖💖💖💓💓💓💓💓💓
مرسیییی^^♥️