
Welcome to Part VIII
دوستان این پارت از فردای پارت قبلی شروع میشه) امروز نتایج آزمونای دیروزو اعلام میکنن. همه از شدت دلشوره میخوان غش کنن🥺معلما بچه ها رو جمع میکنن یه جا و خانم بل استیونز میاد و میگه:خب بچه ها همونطور که میدونین امروز قراره نتایج آزمونتون رو ببینین. بعدش بشکن میزنه و همه برگه های سفیدی که متعلق به دانش آموزا بودن روی هوا شناور میشن و به سمت کسی که بهش تعلق داشتن میرن. برگه ها توی دستای همه فرود میان. و کم کم نوشته هایی ظاهر میشن ^^
هارپی به برگش نگاه میکنه و یه لحظه ناخود اگاه از شدت خوشحالی جیغ میزنه😂و همه برمیگردن نگاش میکنن😂🔫اما وقتی نتایج اونام ظاهر میشه تقریبا همشون از خوشحالی جیغ و هورا میکشن(اونایی که مشخص شد جادو دارن)
نتایج این جوری بود: هارپی=جادوگر نوع جادو=تغییر شکل دهنده ی عقاب🦅 آناکوندا=جادوگر نوع جادو=تغییر شکل دهنده ی مار🐍 مکس=جادوگر نوع جادو=جادوی آتش🔥 تریس=جادوگر نوع جادو=جادوی باد🌪 ادموند=جادوگر نوع جادو=تغییر شکل دهنده ی پگاسوس (پگاسوس همون اسب بالداره یعنی ادموند میتونه هرموقع خواست بهش تبدیل بشه) جکسون=جادوگر نوع جادو=تغییر شکل دهنده ی مار🐍 ^^
(فک نکنید همه جادوگرای توی مدرسه فقط این نوع جادوهایی ک گفتمو دارن؛ اتفاقا اینقد زیادن که سایرنسایو برای همین خیلی بزرگ ساخته شده) و اما این وسط یه سوال به وجود میاد. اونایی که تغییر شکل دهنده به حیوونی مثل مال هارپی و آناکوندا هستن ، دقیقا باید به کدوم کلاس برن؟ خب ، اینم توی برگه ها نوشته شده!(ساعتی ک باید صبحونه بخورن ۸ صبح تا ۹ صبحه) هارپی=ساعت ۹ صبح تا ۱۱ باید سر کلاسای آقای روبرت گاردنر حاضر میشد ، بعدش نیم ساعت میتونستن استراحت کنن و بعد ساعت ۱۱ و نیم تا ۱ و نیم باید میرفت کلاس خانم اریکا آدامز.بعدم زنگ نهار بود که تا ساعت دو و نیم ادامه داشت ، بعدشم باید تا ساعت سه میرفت سر کلاس خانم پاملا جونز و بعدم که کلاس تموم میشد😁آناکوندا=۹ تا ۱۱ کلاس خانم کلارا مورفی ، ۱۱:۳۰ تا ۱۳:۳۰ خانم سوزان هریسون ، ۱۴:۳۰ تا ۱۵ آقای کریستوفر واتسون😊(ضمنا یه چیزی هارپی یه تغییرشکل دهنده عقاب هارپیه واسه همین به این کلاسا میره آناکوندام یه تغییر شکل دهنده مار آناکونداست و برای همین به این کلاسا میره)
و از اونجایی که من خیلی بدجنسم کلاس های جکسون با آناکوندا یکیه چون اونم یه تغییر شکل دهنده ی مار آناکونداست😈(از اینجا اعلام میکنم آماده باشید چون قراره بعد اتفاقای جالب و یه مقدارم غیر منتظره بیفته🙂😈و اونجاست که وقتی میگم من خیلی بدجنسم باورش میکنید😈)آناکوندا وقتی اینو فهمید تمام خوشیش که بخاطر جادو داشتنش به وجود اومده بود از بین رفت😑گفت:همینو کم داشتممممممم!چرااااا آخه من اینقد بدبختمممممم :/ و اوضاع وقتی بدتر میشه که آناکوندا متوجه میشه جکسون داره بهش علامت میده که بیاد! 😐💔
با بدخلقی میره پیشش و به زور سعی داره لبخند بزنه تا اون عکس رو نشون مکس نده🙂😑😂(اینجا قیافش خیلی شبیه جوکر و شرورهایی که در عین خشم لبخند شرورانه ای روی لبشونه شده😂🤕)جکسون گفت:بس کن بابا ترسوندیم فک کردم جوکر زنده شده😐😂آناکوندام در حالی که به زور داره سعی میکنه لبخندشو حفظ کنه با فک بسته گفت:ببخشید که بخاطر جنابعالی قیافم اینجوری میشه😬😬😬😬حالا چیکارم داشتی؟ =/ جکسون گفت:خواستم بگم حتی یه بارم فکر اینکه دیگه از من اطاعت نکنی و هرکاری میگم انجام ندیو نکنی. در غیر این صورت خودت بهتر میدونی چه اتفاقی میفته😊آناکوندا که لبخندش محو شده (تهدید خیلی اعصابشو خورد میکنه) گفت:من حتی یه بارم چنین فکری نکردم!😠😤جکسون گفت:آفرین حالا شدی یه دختر خوب😊الانم برو فعلا کاریت ندارم
آناکوندا همینطور که زیر لب غرغر میکنه میره پیش دوستا و خانوادش که زیر یه درخت توی فضای سبز مدرسه نشستن و دارن حرف میزنن.(تریس داره برای ادموند فال میگیره^^اون یه پیشگوی خیلی خوبه :> مکس هم که اصن تو باغ نی😂داره آب میخوره و از سایه دلچسب درخت که توی این هوای نسبتا گرم خیلی خوفه لذت میبره😂😐هارپیم با چمنا ور میره و به حرفای تریس گوش میکنه) هارپی بلند شد و گفت:آناکوندا چی شده؟ اون چیکارت داشت؟ آناکوندا هم که سعی میکنه قیافه معمولی به خودش بگیره گفت:اِ...هیچی یه کار کوچیک باهام داشت😊تریسم گف:بچه ها فکر کنم دیگه وقتشه واسه خودتون لباس داشته باشین. بعد اندازه های همه رو میپرسه و از توی کیفش نخ و سوزن و پارچه در میاره. بعدم انگشتشو میکنه تو دهنش و درش میاره و به سمت هوا میبره. یکم بعد باد خنکی میوزه و نخ و سوزن خود به خود شروع به دوختن میکنن. تریس بعدش اندازه ها رو با صدای نسبتا بلند میگه و میگه چه نوع لباسی میخواد و پارچه به دوختن ادامه میده ^^ همه از تعجب انگشت به دهن شدن :> آخه کنترل کردن جادو بدون اینکه کلاس رفته باشی یه چیز خیلی خیلی دشواره....اون قطعا یه جادوگر قدرتمنده!🤩

(عکس این اسلاید اون پیرهنه مال همه دختراییه که جادوی تغییر شکل ماری دارن و لباس کناری مال پسرایی که جادوی یخی دارن🙃) فرداش ، یعنی روزی که همه باید میرفتن سر کلاساشون ، صبح به هرکدومشون یه لباس فرم مخصوص مدرسه دادن که بسته به نوع جادوی اونا رنگش متفاوت بود☺(از اونجایی که مدیر مدرسه خیلی به جشن و رقص و اینجور چیزا علاقه داره لباسایی که انتخاب کرده که بیشتر میخورن مال جاهایی مث عروسی باشن تا مدرسه😂)
دخترا و پسرا آماده شدن و صبحونه خوردن و به کلاسشون رفتن. (و حالا از زبون آناکوندا) اولین کلاسم طبقه ی بالاست. کلی پله رو بالا رفتم تا رسیدم بهش. و از شانس گندم دیر رسیدم!اونم به اولین کلاسم!😑و معلم گفت:به به خانم آناکوندا بلاخره تصمیم گرفتند به ما بپیوندند!😐و همه شروع کردن به خندیدن. خیلی لحظه بدی بود.از همه بدترم اون جکسون....بود ک داشت میخندید😑 رفتم سر جام نشستم که اتفاقا جلوی جکسون بود!😐🔫دلم میخواست ج ر ش بدم😤ولی الان وقتش نبود باید به صحبتای معلم گوش میکردم. معلمه برای اولین آزمونمون گفت:خب بچه ها الان باید به یه مار تبدیل بشید. این قدرتیه که شما در اختیارش دارید و باید ازش به بهترین نحو استفاده کنید. چون جادو چیز خطرناکیه!👿اگه به مدت چهار روز از جادوت استفاده نکنی ، فرقیم نمیکنه کی هستی یا کجا هستی ، جادوت مجازاتت میکنه!مجازات هاش هم خیلی متنوع و زیادن...ممکنه باعث بشه به مار تبدیل بشی و تا ابد یه مار بمونی ، یا ممکنه که توی وجودت بمیره و تو تا ابد یه انسان معمولی و بدون جادو بمونی!!!!!!!همه شوکه شدن😧مرده هم گفت:خوبه میبینم که همتون عمق فاجعه رو خوب درک کردین. حالا چشماتونو ببندین و ذهنتونو خالی از هر چیزی کنین. بعد ، مار آناکوندا رو به ذهنتون بیارین...پوستش...فش فش کردنش...رنگ چشماش...گرمی بدنش...جوری باشه که انگار میتونین لمسش کنین! دو نفر بعد از چند دقیقه تونستن به مار تبدیل بشن. و اون دو نفر هم جکسون و آناکوندا بودن!🐍
حالا توی کلاس دوتا مار آناکوندای نر و ماده وجود داشت که خیلی بزرگ بودن!😯یعنی جکسون و آناکوندا در این حد کارشون خوب بود؟معلم تحت تاثیر قرار گرفت و گفت:اینکه بتونین توی جلسه اول تبدیل بشین یه چیز خاصه...شماها حتما جادوگرای قدرتمندی میشین!!!!خیلیا توی جلسه اول نمیتونن...(اینجا با نارضایتی به چند نفر نگاه میکنه که هنوز آدمن و چند نفر که فقط دم در اوردن😂)از اون طرف هارپی هم توی کلاس خودش موفق شد تبدیل به عقاب هارپی بشه ^^ معلم اونم خیلی بهش افتخار کرد و بقیه دانش آموزا دست زدن واسش :} (میدونین کسایی که جادوشون جادوی مار میشه معمولا کسایین که حسودن و جاه طلب و واسه همین هیچکس آناکوندا و جکسون رو تشویق نمیکنه ؛ اما کسایی که جادوی عقاب رو دارن معمولا کسایین که باهوشن و دلسوز ^^) و اما کلاس مکس....
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
بچه ها اکانت جدیدم اینه توی اکانت قبلی دیگه فعالیت ندارم چون تستچی از اکانت قبلیم انداختم بیرون
نلرلل😹😹😹😹😹😹😹😹
😂😂😂😂😂
امممم.....چیزه😓سلم
من هنو داستانتو نخوندم برم از پارت ۱ بخونم😅
تمام چالش هارو هم انجام میدم😆
اشکالی نداره ناناصم💖
بش ^^
نیچی😂
یعنی قشنگ سر این پارت جر خوردم😂
خیلی خوب بودد
مرسی گلم😂❣
خیلی خوب بود ^_^ لباس سبزه خیلی خوشگله! چ: نمی تونم من الان با کامپیوتر وارد تستچی شدم ^_^
میسی ^^💕
عه باش😁
تستت عالیییییییییی بود عزیزممممممممممممم 💋💋💋💋💋💖💖💖💖💖💓💓💓💓💓💓
مرسیییی^^♥️