پارت پنننننججججججج😐😁
از زبون ا/ت : اون شب کلا از شباهت هایی که داشتیم حرف میزدیم که دیدیم داره صبح میشه. رفتیم که بخوابیم ولی من گفتم که رو کاناپه میخوابم ولی کوک اسرار کرد و خودش رو کاناپه خوابید و منم تو اتاقش. دراز کشیدم و یکم احساس درد توی زخمم کردم ولی در عوضش زود خوابم برد و زیاد چیزی حس نکردم.
صبح شده بود و صدای جین رو میشینیدم که میگفت صبحونه حاضره ولی کامل بیدار نشده بودم و تو خواب و بیداری بودم ولی بعدش خونه ساکت شد و منم از خستگی که دیشب داشتم و هنوز داشتمش خوابم برد. از زبون جانگ کوک : صبح با صدای جین که میگفت بیایم صبحونه بخوریم بیدار شدم و رفتم دست و صورتم و شستم و دیدم بقیه اعضا هم نشستن میگن که ا/ت رو برو بیدار کن پس رفتم سمت اتاقم که بیدارش کنم. اول در زدم گفتم شاید خب بیدار باشه ولی صدایی نیومد. در رو باز کردم و رفتم تو اتاق و نگاهش کردم. خیلی خوب خوابیده بود. نگاه کردن بهش منو یاد خواهر/برادر کوچیکم میندازه. امیدوارم که خودش باشه. اومد نزدیک تر و به چهرش خیره شدم. یکم گذشت که صدای نامجون اومد. اومدم بیدارش کنم که دیدم یدفعه خودش پاشد و نفس نفس میزد و با حالت گیجی به اطراف نگاه میکرد و بعدش سرش رو انداخت پایین و بغض کرد. جانگ کوک : حالت خوبه؟ ا/ت : اره خوبم فق..ط یه کابوس بود. (اشکات درومد و آروم گریه کردی) جانگ کوک : هی عیبی نداره نگران نباش فقط یه خواب بود. (بغلت کرده و نوازشت میکنه) جانگ کوک : آروم باش عیبی نداره ما کنارت هستیم ا/ت : ممنونم حالم خوبه جین : (با داد) اومدیییین؟؟؟ جانگ کوک : اره الان میمیاییییم. پاشو اشکات رو پاک کن بریم صبحونه بخوریم جین منو کشت😬 ا/ت : باشه
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
22 لایک
بازدید شد ۵۰ پارت بعد بزار
چشم 😁😁😁😁
الان گذاشتم تو بررسیه😁
بازدید ها خیلیییی اومده پایین میخواستم بگم تا صد تا نشه پارت بعد رو نمینویسم ولی خب صد تا زیاده پس وقتی که بازدید ها پنجاه تا بشه پارت بعد رو مینویسم
پارت بعدی کو من منتظرم
نوشتم تو بررسیه😁