
چرا اینجا باید یچیز بنویسیم😐💔
از زبون ا/ت : موقع شام جین با حرص به جانگ کوک نگاه میکرد و جانگ کوک هم شیطنت از چشاش میریخت. شوگا هم همش به من و جیهوپ نگاه میکرد و هر از گاهی آزمون بازجویی میکرد و میگفت اگه بگید کدومتون بودید کاریتون ندارم ولی ما خودمونو لو نمیدادیم شوگا هم حرص میخورد ما میخندیدیم( بیچاره هیونگ لاین خدایی چی میکشن از مکنه لاینا😂) شام رو که خوردیم جیمین و تهیونگ سفره رو جمع کردن و جانگ کوک هم ظرفا میشست. منم بخاطر شوگا که یدفعه نیاد ازم اعتراف بگیره رو اُپن نزدیک جانگ کوک نشسته بودم. تنها کسی که خیلی بهش اعتماد داشتم جانگ کوک بود. درسته چون موقع اون اتفاق بچه بودم ولی خب باز یه چیزایی یادم میومد و منم فکر میکردم که جانگ کوک برادر بزرگترم باشه. تو همین فکرا بودم که گفت جانگ کوک : میترسی حالا که نگفتین کی رو شوگا اب ریخته بیاد برای انتقام روی توهم بریزه؟😂 ا/ت : اره راستش من اب رو ریختم ولی خب جیهوپ بطریش رو داد پس شریک جرمیم😁 جانگ کوک : عههههه خب حالا که گفتی منم قول نمیدم که شوگا نگماااا😁 ا/ت : یاااااا من چون بهت اعتماد دارم گفتم🥺 جانگ کوک : باشه حالا چشاتو اونجوری نکن از اپن هم بیا پایین شکست ظرفا هم تموم شد باهات میام خیالت راحت😁 ولی چرا بهم اعتماد داری؟ ا/ت : چون ....خب.... یه چیزایی از چهره داداشم یادم میاد و جدا از چهره اسم اونم جانگ کوک بود. جانگ کوک: عجب. خب تموم شد ماهم بریم پیش بقیه فیلم ببینیم این فیلمه قشنگه. ا/ت : بریم بریم از زبون شوگا : داشتیم فیلم نگاه میکردیم جالب بودش ولی جدا از اون خیلی به فکر انتقام از ا/ت و جیهوپم پسسسس میرم اب بخورم رو اونا هم خالی کنم😁 از زبون جیهوپ : وسطای فیلم یدفعه شوگا بلند شد نمیدونم چرا اینجوری کرد چون فیلم مورد علاقشون بود. بیخیال حتما زود برمیگرده. قسمت های حساس فیلم بود پس بیخیال شوگا شدم و فیلم رو دیدم که یدفعه کل تنم خیس اب یخ شد🥶 از زبون نویسنده : شوگا رفت اشپز خونه که به ظاهر اب بخوره ولی بطری بزرگ اب سرد رو برداشت و نصفش رو جیهوپ و نصف دیگش رو روی جانگ کوک خالی کرد. جانگ کوک : عههههه هیووووووونگ حالا خوبه این دوتا شریک جرمن جیهوپ هیچی چرا رو من اب ریختی رو ا/ت نریختیییییی😬😬 جیهوپ : هیوووونگ منه مظلوووووم😬 من بطری رو دادم به ا/ت و اون اب ریخت روووووت😬 بعدم اب ولرم بود توچرا اب یخ رو رومون خالی کردی😬 شوگا : اولا ا/ت از شماها کوچیک تره بعدم اون زخمیه شماها سالمین بعدم چون که جانگ کوک از ا/ت دفاع میکرد روش اب ریختم اینم که چرا اب یخ ریختمو نمیدونم ولی حال داد😁 جانگ کوک رو به جین : مامااااان ببین با ما چیکار میکنه نمیخوای ازم دفاع کنیییییی؟🥺🥺🥺 جین: کوفت مامان وایسا ببینممممم🤬 نامجون : فرار کنید تو اتاق آمنه ولی قفلش کنیداااا😂 جین : بهت میگم وایسااااااا🤬 از زبون جانگ کوک : باز به جین گفتم مامان و اونم با دمپایی افتاد دنبالم رو به ا/ت گفتم توهم فرار کن و رفتیم تو اتاق و در رو قفل کردیم ولی جین باز پشت در بود و میگفت در رو باز کنیم ولی اینکارو نمیکردیم😁
از زبون جانگ کوک: دوباره رفتیم سراغ لپ تاپ و میخواستیم ادامه فیلمو ببینیم که یادم افتاد گوشی ا/ت رو بهش ندادم. جانگ کوک : یدقیقه وایسا الان میام. از زبون ا/ت : جانگ کوک پاشد و رفت پیش کیفش و داخلش رو گشت و وقتی یه کارتن رو پیدا کرد اومد پیشم و بهم دادش. ا/ت : این چیه؟ جانگ کوک : منظورت چیه؟ گوشیه دیگه قولشو داده بودم. ا/ت : اما اخه اینجوری شرمندت میشم من اونقدر هم پول ندارم که همش رو بهت برگردونم😓 جانگ کوک : نه بابا این چه حرفیه جدا از اینکه شاید ما همون خانواده باشیم باز تو یه آرمی هستی و خب ماهم میتونیم ازتون محافظت کنیم. ا/ت : بازم ممنون😊 جانگ کوک : خواهش میکنم حالا بده سیم کارتش رو بندازم ببین میتونی با پدر مادرت تماس بگیری ا/ت : باش جانگ کوک : خب بیا سیم کارتشم انداختم راستی ازش خوشت میاد؟ ا/ت ارههه خیلی خوبه کههه. خب صبر کن داره بوق میخوره😍 تلفن: شماره مورد نظر در دسترس نمیباشد لطفا بعدا تماس بگیرید. ( چیه خب نمیدونم تلفنای کره ای هم اینو میگن یا نه😂) ا/ت : یعنی چی😢 بزا پیام میدم😢 اگه جواب ندادن چی😢 اگه نشناختن چی😢 اگه فراموشم کرده باشن چییی😢 جانگ کوک : هی هی هی آروم باش مطمئنم هنوزم نگران و به فکرتن آروم باش و فقط بهشون یه پیام بده تا خودشون بهت زنگ بزنن ا/ت : باشه ولی اگه گفتن تو کجایی و پیش کی هستی بهشون چی بگم؟ جانگ کوک : خب بهشون بگو که یکی پیدات کرده و تو خونش رات داده و بهت کمک کرده ا/ت: اگه بگن اون کیه چی؟ جانگ کوک : نمیدونم😓 ا/ت: خب نوشتم * سلام مامان بابا من ا/ت هستم حالم خوبه و توی جای امن هستم نگرانم نباشین امیدوارم زود تر همو پیدا کنیم.* (پیامی که نوشته) جانگ کوک : خوبه بفرست ا/ت : فرستادمممم😃
جانگ کوک : خب حالا تا جواب بدن شاید خیلی طول بکشه میخوای ادامه فیلم رو ببینیم؟ ا/ت : باش ببینیم ولی توهم حواست به گوشی باشه پیام دادن بی جواب نمونن جانگ کوک : باشه هندزفری رو از کنارت بده حواسم به گوشیت هم هست😁 از زبون تهیونگ : فیلم تموم شد ولی بازم تلویزیون روشن بود و شبکه هاشو هی عوض میکردیم. یاد جانگ کوک افتادم امیدوارم ا/ت همون خواهر/برادر گمشدش باشه دیگه واقعا نمیتونیم درد کشیدن و سوختن جانگ کوک توی عذاب وجدانی که داره رو ببینیم و سرزنش هایی رو که به خودش میکنه رو بشنویم. باید فردا دیگه بریم برای آزمایش این اولین آرزویی بود که از ته دلم دارم. نامجون : تهیونگ به چی فکر میکنی؟ تهیونگ : میگم هیونگ فردا وقتمون آزاده؟ نامجون : اره زیاد کار نداریم چطور؟ جیمین : داشتی به اینکه جانگ کوک و ا/ت رو ببریم ازمایش بدن فکر میکردی؟ تهیونگ : دقیقاااا جین : خب میگم جیهوپ : هیونگ تروخدا اخه مگه تو منطقی بودی قبلا که الان کلا فاز منطق برت داشته؟😐 جین : میخواستم بگم بریم بخوابیم که فردا بریم بیمارستان😐 جیهوپ : اها خب باش😁 شوگا : شب همتون بخیییییر بقیه : شب توهم بخییییییر ( همه رفتن خوابیدن ولی تو و جانگ کوک هنوزم داشتین فیلم میدیدین) جانگ کوک : بنظرت خوابیدن؟ ا/ت : اره فکر کنم. صداشون نمیاد. جانگ کوک : پس یه لحظه وایسا برم خوراکی بیارم الان میام😁 ا/ت : باش😁 از زبون ا/ت : وقتی جانگ کوک از اتاق رفت بیرون به گوشیم نگاه کردم و بغض کردم. دلم خیلی براشون تنگ شده بود. واییی بیچاره بیلی احتمالا خودشو به در و دیوار زده تا بتونه بهم یه پیامم بده😓 احساس میکنم ادم خیلی بدیم😓 اگه مواظب بودم اینجوری نمیشد😓 نگاهم رو از گوشی گرفتم و اشکام رو پاک کردم و منتظر موندم جانگ کوک خوراکی هارو بیاره و ادامه فیلم رو ببینیم.
از زبون جانگ کوک : اتاق اومدم بیرون و دیدم همه خوابیدن. رفتم تو اشپز خونه و داشتم از کابینت بالایی خوراکی بر میداشتم که حس کردم یکی پیشمه. در کابینت رو بستم و یدفعه جین هیونگ رو دیدم که داره بهم نگاه میکنه.جانگ کوک : هیونگ مگه نخوابیدین؟ جین : بقیه خوابن. ببین جانگ کوک باید یچیز بهت بگم جانگ کوک : باشه هیونگ ببخشید دیگه بهت مامان نمیگم🥺 جین : اصلا کاری با مامان گفتنت ندارم😂 خواستم بگم که فردا صبحونه نخورین جانگ کوک : چرا؟ جین : فردا میخوایم بریم آزمایش بدین دیگه😁 جانگ کوک : مرسی هیوووووونگ😍 ( جانگ کوک بغلش میکنه ) جین : خیلی خب باشه له شدم😬 جانگ کوک : شبت بخیر ماماااان😁 جین: (تو دلش) اخه کی به من گفت هیونگ اینا بشم🥲 (جین رفت تو اتاقش و جانگ کوک هم اومد تو اتاقش) جانگ کوک: خب اومدممم. راستی جواب ندادن؟ ا/ت : نه هنوز😓 جانگ کوک: عیبی نداره حتما ندیدن یا گوشیشون شارژ نداشت به هر حال اخرش جواب میدن. الان خودتو ناراحت نکن بیا خوراکی هارو بخوریم😁 ا/ت : باشه ولی از اشپز خونه صدای حرف زدن میومد با کسی داشتی حرف میزدی؟ جانگ کوک : اره جین هیونگ بود میگفت که فردا بریم برای آزمایش. ا/ت : عجب. بیا فعلا خوراکی رو باز کن گشنم شده😂 جانگ کوک : منم😂( از زبون نویسنده : بعد از فیلم مثل دیشب جانگ کوک رو کاناپه خوابید و ا/ت هم تو اتاق جانگ کوک خوابید.) فردا صبح از زبون جانگ کوک :
از خواب بیدار شدم دیدم هنوز همه خوابن. رفتم دست و صورتمو شستم. ساعت رو نگاه کردم، ساعت ۶ بود. هر کاری کردم خوابم نمیبرد. گوشیم رو برداشتم و همینجوری تو برنامه ها میگشتم و دوباره چشم به ساعت افتاد. ساعت ۷ بود با اینکه ساعت۸ باید میرفتیم برای آزمایش ولی همه خواب بودن پسسسس از اینکه ا/ت پایه کرم ریختنه رفتم بیدارش کردم😁 از زبون ا/ت : شب تو اتاق جانگ کوک خوابیدم. صبح خود جانگ کوک اومد بیدارم کرد. جانگ کوک : ا/ت بیدار شو دیگه ا/ت : ساعت چنده؟ بقیه بیدارن؟ جانگ کوک : ساعت هفت و ده دقیقس یعنی ۱۰ دیقس که دارم بیدارت میکنم😐 کسی هم بیدار نیست ا/ت : ببخشید دیشب خیلی خسته بودم🤕 جانگ کوک : عیبی نداره. حالا میگم دوست داری بازم کرم بریزیم؟؟😁 ا/ت : ارهههههه صبر کن دست و صورتمو بشورم بیام😁 جانگ کوک : باش منتظرتم😁 (یکم بعد) ا/ت : خب اول بریم سراغ کی؟ جانگ کوک : بریم اتاق جیمین و جیهوپ😁 از زبون ا/ت : رفتیم تو اتاق. در رو بستیم که صدا بیرون نره بعدش باهم یه داد بلند زدیم و جیمین و جیهوپ یدفعه از خواب پریدن. فرار کردیم تو اتاق جین و وقتی اومدیم تو اتاقش باهم قلقلکش دادیم و با عصبانیت که بیدار شد سریع رفتیم تو اتاق تهیونگ. تهیونگ بالشش رو جوری بغل کرده بود که انگار میخواد فرار کنه😂 بالشش رو از دستش کشیدیم و باهم با بالش زدیمش. وقتی بیدار شد رفتیم اتاق نامجون و جانگ کوک دستش خورد به مجسمه نامجون و افتاد شکست و نامجون با صدای همون از خواب پرید. رفتیم اتاق شوگا و دوباره روش اب ریختیم و اونم بیدار شد. بعدش رفتیم تو اتاق و در رو قفل کردیم. پنج دقیقه بعد از اتاق اومدیم بیرون و دیدیم همه تو ی هالن و با عصبانیت دارن نگامون میکنن. شوگا : شریک جرم هستین نه؟ جانگ کوک : اره😂 نامجون : پس ا/ت با تو کار نداریم تازه بخیه زدی😁 جانگ کوک : نگین که قلقلک میدین😢 جیمین : درست حدس زدی😎 جانگ کوک: هیونگای قشنگممممممم🥺 شوگا : کوفت هیونگ😑 جین : (به ساعت نگاه میکنه) وقت نداریم داره دیر میشه بمونه برا بعدا. جانگ کوک : 😎 (نامجون بهش چشم غره میره)
جین : برین دست و صورتتونو بشورین تا اون موقع یه صبحونه درست کنم بخوریم. جانگ کوک : اما ما که نباید بخوریم شوگا : شماهارو نگفت که مارو گفت جانگ کوک : ای کوفتتون بشه منم گشنمه😢 جیهوپ : به به با چه لذتی بخوریمممم😁 جانگ کوک : از دماغتون بیاد😢 ا/ت توهم گشنته؟ ا/ت : اره😅 جیمین : پس ماهم نمیخوریم ا/ت : چرا؟ بخورین خب نامجون : نه از فقط میخواستیم از حرص جانگ کوک بخوریم😂 جانگ کوک : منه مظلووووم🥺 جیهوپ : مظلومی که اینجوری از خواب بیدارمون میکنی؟😐 جانگ کوک : حالا اون فررررق داره همه چی که یکی نییییست😅 جین : باشه تو مظلوم جماعت فعلا برین لباساتونو عوض کنین دیگه واقعا بریم جانگ کوک : باشه مامااااان😁 جین : حواستون به من باشه وگرنه یه وقت دیدین ماهیتابه زدم تو سرش😑 نامجون : هی جین به ارامش مثلث داشته باش نه چیز یعنیی جین : باشه باشه. من میرم تو افق مححححححو شم🥲 خدایا اخه کی گفت من هیونگ اینا باشم🥲جیهوپ : خدا بهت صبر بده🥲 الانم بس کنین شماهم برین حاضر شین. از زبون ا/ت : وقتی حاضر شدیم اومدم دیدم همشون ماسک و کلاه دارن تعجب خاصی نکردم چون باز اونا معروف بودن.سوار ماشین شدیم و به بیمارستان رسیدیم اونجا رفتیم به یه بخشی و از اون ظرفا دادن که توش گرده. بازش کردن و زدن به داخل دهنمون و یه جای دیگه هم یکم خون ازمون گرفتن و گفتن که جواب تا چند ساعت دیگه میاد و گفتن که شمارتون رو بدین. منم شمارم رو گفتم از بیمارستان رفتیم بیرون. چون ازم خون رفته بود و هیچی هم نخورده بودم حالم بد بود و ضعف کرده بودم.
جانگ کوک : ا/ت حالت خوبه؟ ا/ت : اره فقط ضعف کردم جیمین : میرم یه پیتزا بگیرم بیارم تو ماشین بخوریم جین : احیانا غذای بیرون ناسالم نیست؟ شوگا : جیییییین😐 جیمین : باشه برا تو نمیگیرم😂 جین : خب حالا ببخشید😐 جانگ کوک : چندتا بگیریااااا (بعد از اینکه پیتزا رو خوردن) جین : خوشمزه بود کاش بیشتر میگرفتی جیمین : مگه غذای بیرون ناسالم نبود؟😂 جین : غلط کردم خیلی خوشمزس😂 تهیونگ : بنظرتون کی جواب میاد؟ ا/ت : دکتره گفتش که چند ساعت یا شاید فردا جواب بیاد جانگ کوک : اییییشش چقد طول میکشههه😑 (نامجون شروع کرد به توضیح دادن از و دی ان ای و اینا که چون ازشون چیزی نمیدونم اینجوری نوشتم کرد😅) جیهوپ : باشه باشه یه پا دکتر شدیم فقط بسه😑 شوگا : تباه شدی کاش دکتر میشدی😐 تهیونگ : نه بابا دکتر میشد به جای آمپول سرم میزد به طرف و فلجش میکرد بد بختو😂 جین : بعد فکر کن بره سر عمل که به جراح کمک کنه بعد چاقو دادنی اشتباه خودش چاقو رو میکرد تو دل و روده طرف و میکشتش😂 جانگ کوک : الفاتحه😂 ا/ت : اطلاعات چقد زیاده. چقد کتاب خوندی؟ نامجون : خداروشکر یکی طرفم رو گرفت. خب من کتابایی از زیست شناسی و شیمی و طبیعت و فضا و اینا خوندم. تو چی؟ ا/ت : خب من کتابای هندسه و شیمی و فیزیک و گسسته اینا رو خوندم و با کتاب زبون های انگلیسی و کره ای و فارسی رو یاد گرفتم البته کتاب ایتالیایی و ژاپنی و فرانسوی رو تا نصفه خوندم جانگ کوک : با وجود سن کمت چقد کتاب خوندیییی ا/ت : بخاطر بیماری که داشتم تو خونه میموندم و این کتابارو خوندم از زبون ا/ت : تو ماشین داشتیم درباره زبان های کشور ها حرف میزدیم که یهو...
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی
عالی بود❤️
چالش:من از این جور آهنگ ها زیاد دارم اگه خواستی برات بفرستم😁😐
عالی بود 🍓
ج چ : من هنوز شادم 😐✊
اوک کیبورد عزیزم فقط وضعیت منو لو نده 😐✊
مرسی که چالش رو انجام دادی😂❤
مرسی ادامه بده
چشم حتما ممنون که داستان رو خوندی😍❤
من عاشقتم میشه کنارم نمونی 😑
مرسی که چالش رو انجام دادی😂❤
چالش:من و تو را به شکل آرمی ها ذره ای نسبت به بی تی اس به اجرای آهنگ لایف گوز آن از بی تی اس به اجرای آهنگ لایف گوز آن از بی تی اس😂😂😂😂🤣🤣🤣🤣
زیاد شد اونم چرت و پرت😂😂😂😂
مرسی که چالش رو انجام دادی😂❤