
ببخشید خیلی دیر شد چون سرم خیلی وقته بد جور درد میکنه بازم ببخشید🥲🥺
از زبون ا/ت : یهو گوشیم زنگ خورد شماره ناشناس بود پس فکر اینکه برای بیمارستان باشه رو کردم و جواب دادم و دیدم اره بیمارستانه. میخواستم جواب بوم که جانگ کوک با عجله گفت بذارش روی بلند گو ا/ت : باش. منشی : سلام ا/ت هستید؟ ا/ت : بله خودم هستم منشی : تبریک میگم نتیجه آزمایش اومده میتونین بیاین بگیرینش ا/ت : چشم میایم ممنونم خداحافظ ا/ت : چرا کفت تبریک میگم مگه لاتاری برنده شدم؟😐 جانگ کوک : لاتاری به ذهنت اومد ولی اینکه از یه خانواده هستیم به ذهنت نیومد؟😐 جین : چه پوکر در پوکری شدین خو بریم دیگههه جیمین : هیونگ انقد حرص نخووور سکته میکنی میگفتی رو دستمونااا جین : من غلط بکنم سکته بکنم که بیوفتم دست کی اونم شما هاااا😐 جیهوپ : بریم اخرش؟😐 تهیونگ : بریم بریم. از زبون ا/ت( یجورایی خوشحال بودم و یجورایی نگران و یجورایی هم ترسیده بودم که اگه خانواده واقعیم جانگ کوک باشه باید به خانواده ای که بزرگم کردن چی بگم و چجوری تشکر کنم چون به عنوان فرزند خونده هیچی واسم کم نذاشته بودن. یعنی اگه بهشون بگم شما خانواده واقعیم نیستین ناراحت میشن؟ اره شاید خب پس میگم چرا منی که بچه واقعیتون نیستم رو بزرگ کردید؟ نه نه اینجوری شبیه طلبکار میشم پس میگم بابت همه چیز ازتون ممنونم ولی من خانواده واقعیم رو پیدا کردم. خب اینجوری خوبه ولی چرا دارم انقد تند میرم شاید اصلا خانواده واقعیمم نباشن اووووووفففف اصلا ببین خانوادتن بعد اینجوری غرق فکر شو😑 همینجوری خود درگیری کردم تا اینکه رسیدیم به بیمارستان و واردش شدیم.
از زبون جانگ کوک : تو ماشین به ا/ت نگاه کردم انگاری با خودش دعوا داشت. نمیدونم شاید داشت فکر میکرد که اگه خانواده واقعیش من باشم چی به خانواده ای که بزرگش کردن چی بگه. بیرونو نگاه کردم که دیدم رسیدیم به بیمارستان. هممون پیاده شدیم و وارد بیمارستان شدیم. به طبقه دوم بخش آزمایش اینا رفتیم و وارد اتاق دکتر اون بخش شدیم. بقیه پسرا بیرون منتظر موندن و من و ا/ت داخل اتاق رفتیم. دکتر رو دیدم که داشت به ازمایش من و ا/ت نگاه میکرد و یکم بعد سرش رو بالا گرفت و به ما نگاه کرد. دکتر : خب خبر خوبی دارم و امیدوارم خبری باشه که انتظارش رو داشتین (ا/ت و جانگ کوک با اضطراب به دکتر نگاه میکردن) دکتر : خب طبق آزمایشات دی ان ای نتیجه ۹۸ درصد شبیه هم بود که این یعنی شما ها از یه خانواده هستید. جانگ کوک : ا... این یعنی ا/ت خواهرم/برادرمه؟ دکتر : درسته (ا/ت و جانگ کوک به هم نگاه کردن و بغضشون گرفت و گریه ای از خوشحالی کردن و هم رو بغل کردن) دکتر : خوشحالم که تونستین هم رو پیدا کنین ا/ت : ممنونیم (بیرون اتاق از زبون بقیه اعضا) شوگا : چقد طول میکشههههههه نامجون : هیونگ یکم دیگه صبر کن شاید بیان تهیونگ: امیدوارم واقعا خانواده باشن اگه نباشن اوضاع جانگ کوک خیلی بد میشه و دوباره شروع میکنه با سرزنش کردن خودش جیهوپ : نگا کنین اومدننننن
نامجون : چیشد جواب چیشد؟ چرا دارین گریه میکنین؟ ا/ت : ما یه خانواده هستیم🥺 همه اعضا : جاناااااااااا جیمین : خداروشکر که همو پیدا کردین😍 جین : خببب حالا کجا جشن بگیریم؟😁 ا/ت : اگه بیرون باشه خطر ناک نیست؟ جانگ کوک: خطر چی؟ ا/ت : اینکه شماهارو بشناسن. بهتره یه جشن کوچیک توی خونه تهیونگ: راست میگی ولی باز هرجور که راحتین جانگ کوک : هم اتاقی باشیم یا دوست داری یه اتاق فقط برای خودت داشته باشی؟ ا/ت : هم اتاقی باشیم😁 جانگ کوک : باشه پس بریم وسایل بگیریم برات بیاریم تو اتاق خودمون😁 ا/ت : ولی مگه لایو هارو توی اتاق خودتون نمیذارین؟ شوگا : اره چطور مگه؟ ا/ت : خب به اینکه جانگ کوک خواهر/برادر داره شک نمیکنن؟ جانگ کوک : به پی دی نیم میگم ماجرا رو که اینو بگیم که خواهر/برادر دارم رو بگیم یا نه ولی جدا از اینا ما خونه دیگه داریم که لایو هارو اونجا میزاریم نگران نباش اگه هم بفهمن میگم که خواهر/برادرمی
/ت : خب پس خطری نداره نامجون : چرا انقد نگران اینی که با فاش شدن تو ما تو خطر بیوفتیم؟ ا/ت : چون نمیخوام براتون شایعه درست شه و هیتر ها بیشتر بهتون هیت بدن شوگا : نگران نباش اونا هر چقدر هم هیت بدن بازم کسایی میمونن که بازم دوسمون داشته باشن. راستی گفته بودی که توهم آرمی هستی؟ ا/ت : ارهههه😁 شوگا : دیگه طرفدار کدوم گروها هستی؟ ا/ت : میشه گفت مولتی فنم چون طرفدار بیشتر گروه ها هستم تهیونگ: تو ارمی هستی ولی چرا وقتی که مارو دیدی اونقدرا هم ذوق نکردی؟ ا/ت : جدا از اینکه خجالتی ام اون موقع حالمم زیاد خوب نبود و ترسیده بودم وگرنه اگه حالت عادیم بود با جیغ خوشحالیم دکترا منو با همون حالم مینداختن بیرون😅 جین : پس خوبه جیغ نزدی😂 ا/ت : دقیقا😂 ولی جدا از اون بعد از اینکه اومدم خونتون و اینا از ته دلم بد جور ذوق کرده بودم😁 جیهوپ : برگردیم خونه؟ نامجون : اره بریم خسته شدم شما هم خسته شدین؟ همه : خیلییییی جیهوپ : پس بریم خونه غذا و کیک سفارش میدم جشن بگیریم شبم بریم شهر بازی😁 جین : از همین الان میگم من ترن هوایی سوار نمییشمممم جدمم بیارین جلو چشم من ترن برو نیستمممم جانگ کوک : مامان با من خودم به زور میارمش😁😂 جین : مرض و مامان اینجا بیمارستانه ادم نشته بریم تو ماشین میدونم چیکارت کنم😑
(تو ماشین تو راه خونه) جانگ کوک : مامان میخواستی چیکارم کنی؟ عههه نگا کن خیلی باهم فاصله داریم دستت به من نمیرسه کهه😂 جین : صبر کن (دستش رو دراز میکنه و جانگ کوک رو محکم بشنوم میگیره و ول نمیکنه) (اینجا واقعا خودمم دردم گرفت درد بشگون از درد تیر خوردنم بدتره🥲😂) جانگ کوک : ببخشید هیونگ ببخشید هیونگ هیونگمی آااااخ بببخشییید جین : اخیییش دلم آروم گرفت😌 جانگ کوک : خیلی نامردی🥺 جین : مظلوم بازی درنیاد ما خوب اون روی شیطنتت رو میشناسیمممم چون خیلی زخم خورده ایممم جانگ کوک : هعععی🥲🔪 همه اعضا : مرررض😂 (توی خونه) جیهوپ: خخخبب بگین ببینم برای جشن چی سفارش بدمممم؟؟ (راستش اطلاعات زیادی از غذا های کره ای ندارم اگه اشتباهی چیزی گفتم ببخشید 😅)تهیونگ : کیمچی خوبه؟ همه اعضا : اره خوبهه شوگا : ا/ت تو چی دوست داری؟ ا/ت : راستش من غذای کره ای نخوردم برام فرقی نداره هر چی شما بگیرین منم میخورم جیهوپ: باشه پس کیمچی و سوشی سفارش میدم یه پیتزا هم سفارش میدم که اگه دوسشون نداشتی پیتزا بخوری ا/ت : ممنونم
این پارت تموم شد شاید انتظارش رو نداشتید چون من همه اسلاید هارو پر میکردم ولی واقعا ببخشید سرم بد جور درد میکنه نمیتونم زیاد گوشی بگیرم ببخشید اگه کوتاه و دیر شد واقعا معذرت میخوام🥺🤕
شاید پارت های بعد هم کوتاه و خلاصه بنویسم و زود داستان رو تموم کنم چون واقعا سر درد امونم نمیده و بازم ببخشید🤕
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
تروخدا پارتتتتت هشتتتتتتتت؟؟؟
خب بی زحمت پاررتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت بععععععععععععععععععععععععددددددددددددددددددددددددددد
عالی بود😍
ممنون😍
عالی بود😍
مرسی😍❤
عععررر بالخره پارت جدید اومد
عالییی بود
امیدوارم زود تر خوب شی😁💜💜
مرسی قشنگم😍❤
ممنون ادامه بده
ممنون😍❤
داستانت فوق العاده عالی بود😍😍
خوشحال میشم به داستان های منم سر بزنی ونظرتو دربارش بهم بگی🙏🙏
ممنونم😍 چشم حتما سر میزنم❤