
قسمت چهارم 💓💓
-برو آماده شو باید بریم +باشه ، رفتم ی دامن و نیم تنه از کمدم برداشتم(چه گیری به نیم تنه داده🤦♀) پوشیدم با ی جفت کفش پاشنه بلند رژ قرمز جیغ زدم و خط چشم کشیدم با کرم پودر هم پف زیر چشمم رو پوشوندم بعد موهامو شونه کردم ی مدل بهش دادم و ی کیف هم برداشتم گوشیمو گذاشتم توش و رفتم دم اتاق جونگکوک +من امادم -وایسا منم الان میام +باشه بعد جونگکوک هم آمد لباس خیلی شیک پوشیده خیلی خوشتیپ بود -خوشگل شدی +مرسی تو هم -مرسی،بریم دنبال دوست پسرت و بریم بار که بقیه اونجا منتظرن +باشه، از خونه رفتیم بیرون سوار ماشین جونگکوک شدم اونم سوار شد راه افتادیم بعد ی ی بیست دقیقه به خونه تهیونگ رسیدیم اونو هم سوار کردیم ^سلام پرنسسم +سلام بعد از حدودا ی ساعت رسیدیم به اون بار معروفی که جونگکوک گفته بود رفتیم داخل نامجون ریتا لونا و رامیونگ (اسم دوست دختر نامجونه) دور ی میز نشسته بودن و منتظر بودن رفتیم نشستیم یکم بعد قبلا از اینکه کاری بکنیم نامجون و رامیونگ پاشدن که برن +کجا نامجونا *برای رامیونگ ی مشکل پیش آمده می برمش خونه +برمیگردی *نه خودمم خسته ام خیلی +اوکی فعلا
بعد از رفتن اونا +چرا چیزی نمی خوریم -گارسون لطفا ۵ لیوان وی*سک*ی بیار یکم بعد آوردن من همون اول همه رو ی نفس خوردم و مست شدم🤦♀ بقیه هم کم کم همه مست شدن (علامت صحبت # ریتا،علامت صحبت & لونا) #بیاید ی بازی بکنیم +چه بازی ای #خوب ببین من یکسری جمله میگم هر کدوم آره بود یکی از انگشت هاتون رو میارید پایین &اوکی شروع کن #هر کسی تو بچگی عاشق شده ی انگشتش رو بیاره پایین، من آوردم پایین، جونگکوک هم آورد پایین #خوب بعدی هر کسی تاحالا مست شده و اعتراف کرده انگشتش رو بیاره پایین،ریتا آورد،لونا آورد پایین،جونگکوک آورد پایین،تهیونگ هم آورد پایین(آخه وقتی مست بوده به شما اعتراف کرده) ذهنم درگیر این شد که جونگکوک به کی اعتراف کردی یعنی بعد از من عاشق کسی شده من شاید بعد از اون کلی قرار گذاشته باشم اما همه یا از سر اجبار پدرم بود یا بخاطر این بوده که تنها نباشم و عاشق هیچکدوم نبودم با حرف ریتا از فکر آمدم بیرون #کی تاحالا گریه نکرده،تنها کسی که دستش رو آورد پایین جونگکوک بود نمیدونم چرا ولی اون پسر سر سختی بود حتی بخاطر مرگ مادرش هم گریه نکرد حتما تا الان هم گریه نکرده #کی تاحالا یکی از نزدیکانش رو از دست داد،من جونگکوک و لونا دستم هامون رو آوردیم پایین، خلاصه از این سوال های چرت و پرت پرسید تا رسید به آخری #تو این جمع کسی هست که عاشقش باشی،من جونگکوک تهیونگ و لونا انگشت هامون رو بردیم پایین
وایسا نکن لونا و جونگکوک عشق همن وایی نه لطفا اینجوری نباشه ا/ت به این چیزا فکر نکن دیگه تو خودت دوست پسر داری خیلی هم دوستش داری( خودت گول بزنی مارو که نمی توانی گول بزنی پرنسس) یکم بعد جلوی چشمام سیاه شد و دیگه چیزی نفهمیدم وقتی وشمام رو باز کردم تو اتاقم روی تخت بودم بلند شدم دوش گرفتم و ی بولیز و شورتک برداشتم و پوشیدم ماهمو جمع کردم بالا خط چشم کشیدم و برق لب زدم یکم هم رژ گونه ی جفت کفش اسپرت برداشتم و پوشیدم ی کیف کوچیک هم برداشتم رفتم سراغ جونگکوک تو اتاقش بود داشت موهاشو درست میکرد +یااا جونگکوکا دیشب چه اتفاقی افتاد -ببسن بهت میگم بهت یاد ندادن سلام کنی راست میگن +باشه شوخی نکن لطفا بگو -باش،دیشب بیهوش شدی من آوردمت خونه +مطمئن باشم فقط همین بوده -اره +باشه پس فعلا
بعد از شام رفتم داخل اتاقم نشسته بودم موهامو شونه می کردم که یکی در زد +بیا داخل، جونگکوک بود تعجب کردم مشخص بود مسته رفتم و جلوش با فاصله ی کم ایستادم +چرا مست کردی،برو داخل اتاقت و استراحت کن من به اجوما میگم فردا برات سوپ خماری درست کنه -من که مست نکردم لازم نیست تو برام کاری بکنی فقط جواب سوالمو بده +از بو هم نفهمم از سر وضعت میشه فهمید بگو سوالاتو -اون پسره رو دوست داری +کدوم -همون کیم تهیونگ +یا به تو چه -میگم اون پسره رو دوست داری یا نه جواب بده(با داد)+آره بعد آمد با قدم های بلند هی نزدیکم میشد من می رفتم عقب تا به دیوار برخورد کردم خواستم هولش (فکنم اینجوری نوشته میشه اگه اشتباه بود به بزرگی خودتون ببخشید😂) بدم که دستامو گرفت و بالای سرم به دیوار پین کرد نزدیک صورتم شد جوری که نفس هاشو روی گونه ام حس می کردم - ی بار دیگه می پرسم دوستش داری(با داد) ترس بزرگی تمام وجودمو فرا گرفت تاحالا آنقدر عصبانی ندیده بودمش پس منم حقیقت رو بهش گفتم -زود باش جواب بده +ن......نننههه بعد تو چشمام نگاه کرد ا/ت بس کن هولش بده عقب نگذار بهت نزدیک بشه کلی دستامو تکون دادم اما فایدهای نداشت مثل اینکه من بی جون شده بودم و اون مثل ی غول زور داشت نمیدونم چرا اینجوری شده بود من از جونگکوک قوی تر ها رو توی مسابقات شکست داده بودم پس چرا نمی توانم اونو هول بدم پس از ی مدت نگاهش رو از چشام برداشت و به لبم خیره شد قصد هدفش رو فهمیده بودم اما نمی توانستم کاری بکنم با تمام توانم داشت سعی می کردم اما نه شاید تمام توان نبود خلاصه به خودم آمدم
امیدوارم لذت برده باشید غلط املایی بود ببخشید کامنت بگذار حتما و اگه دوست داشتی لایک کن برو بعدی چالش داریم
شوگا عشقت باشه ولی بمیره یا هوپی پدرت؟ راستی درمورد اسمم خیلی سوال کرده بودید گفتم جواب بدم من اسم شناسنامه ام لیساست و دوستان بهم میگن لیسا ولی خانواده ترنم صدام می کنم شما هر کدوم رو که داشتین صدام کنین
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود
انتخابش برام سخته
😉😌🥰❤️💖
عالی بود
انتخابش برام سخته
❤️❤️💖💖
خب خب nice
جواب چالش انتخاب واسم سخته 😭😭
مرسی گلم❤️❤️❤️