
سلام دوستان گلم امیدوارم خوب باشید و در کنار خانواده هاتون سلامت باشید و برای خودتون زندگی کنید .
(دوستان قصر آدرین و مرینت ۳۰۰ تا خدمتکار داره و یک هوش مصنوعی به اسم ایدث و قصرشون خیلی مجهز و پیشرفته هستش ۱۰۰ تا خدمتکار داره ۱۰۰تا نگهبان و ۱۰ تا فرمانده نگهبانان و ۹۰ تا هم نفر که میراکلس دارن و در حال آم زش دیدن هستند و سیستم دفاعی قصر دارای تیربار و بمباران و توپ های بسیار قوی هست که میتونه ۳۰۰ نقطه رو همزمان قصر نابود کنه تیر بار و بمباران دست ایدث هست و اون کنترولشون میکنه و با دستور آدرین و مرینت از حالت های ۱ و ۲ و ۳ منتقل میکنه )قصرشون خیلی خیلی بزرگ هست و اتاق های زیادی داره
بریم سراغ داستان ...... از زبان مرینت : صبح بیدار شدم و رفتم پیش آدریانوس که دیدم آسان روی شکم آدریانوس خوابیده و خیلی ناز بودن که آسان بیدار شد آسان : سلام ملکه مربنت : نمیخواد رسمی باشی همون مرینت صدام کن آسان : باشه ،آدریانوس تازه خوابیده چون صبح بیدار شد و گریه کرد اما من باهاش بازی کردم و خوابید اشکالی که نداره؟ مرینت : خیلی هم خوب انگار خوب با هم جور شدینا 😂 آسان : آره مرینت : میخواستم بیشتر در مورد قدرت هات بدونم میتونی بهم بگی ؟ آسان : حتما همانطور که میدونید زره آدریانوس یکشنل با رنگ قرمز داره و زره اش یک کلاهخود با رنگ نقره ای و یک نیزه ۳ شاخه با رنگ طلایی و رنگ زره اش نقره ای و طلایی و با نیزه میتونه رعد و برق رو کنترل کنه و همچنین آب و هوا رو و اگه نیزه رو پرت کنه میزه دوباره برمیگرده و ابر قدرتش یک صاعقه خیلی قدرتمند که در طول تاریخ بزرگترین هاشه و یکی از قدرت مهمش عمر ابدیت که اون یکچیز خالص دنیا رو داره که از سنگ های ابدیت جعبه ی مادر قویتره و قدرت های اون ها در برابرش هیچ هستند و یکی دیگه اون وقتی تبدیل بشه میتونه تا برد ۵ کیلومتر جلو ترش رو ببینه ولی تمرکز زیادی میخواد و باید تلاش کنه و من موقعی که تبدیل بشه میتونم کارهاش رو ببینم و باهاش حرف بزنم به سنش بستگی نداره و از معجون هم نمیخواد بخوره چون اون ابدیتی
اگر بزرگ بشه فکر نکنم بتونید اونو شکست بدید چون خیلی قدرتمند هستش . مرینت : آره دیگه پسر خودمه آسان از آینده اش چیزی میدونی ؟ آسان : خیر هیچ کسی از آینده خبر نداره ولی آدریانوس میتونه ببینه ولی نمیتونه به کسی بگه چون آینده غیر قابل تغییره و اون آینده میشه گذشته خود ما و اگه گذشته رو دست کاری کنی رودخانه زندگی منشعب میشه
بعد از چند دقیقه مرینت رفت پیش بقیه و اونها هم بیدار شده بودن آدرین : سلام مرینت کجا بودی ؟ مرینت : داشتم با آسان در مورد قدرت های میراکلسش حرف میزدیم آدرین : خوبه امروز بریم بیرون؟ مرینت : آره بیریم جایی که خبرنگار نباشه بنظرت بریم طاق پیروزی ؟ آدرین : باشه الان به راننده میگم تا ماشین رو آماده کنه مرینت : باشه پس برمآماده بشم و آدریانوس رو بیارم آدرین : منم برم آماده شم بعد از ده دقیقه که لباس پوشیدن و کالسکه رو در ماشین گذاشتن راه افتادن و همه مردم دم در قصر بودن مرینت : اینها اومدن برای تظارات ؟ راننده: نه اومدن برای تشکر از شما آدرین : دست تکون بده 👋👋👋 مرینت : باشه👋👋👋 که نادیا اومد سمت ما و تا آدریانوس رو دید گفت پس شاهزاده ایشونه ؟؟ مرینت : نه شاه بعدی ایشونه نادیا : چه جالب خیلی خوشگل هستن مثل خودتون چشم های آبی و موهای طلایی داره و اسم پادشاه رم باستان چه عالی مرینت : ممنون از توصیف خوبت ما بریم نادیا: باشه
وقتی رسیدیم به طاق پیروزی هیچ کس نبود و فقط ما بودیم که یک پیرمردی و پیرزن اومد سمت ما و دیدیم که اون استاد فو و ماریا بودن و استاد گفت پس نگهبان ما ملکه شده؟😁 مرینت : استاد این امکان نداره شما حافظه اتون رو از دست دادید فو : تازهبرگشته چون بچه شما باعث شد تا حافظه من برگرده آدرین : چه خوب ولی چجوری ؟ فو : پادشاه بعدی خیلی قدرتمند هست که اون بچه شماست و کوامی قوی داره به اسم آسان آدریانوس جان تازه ای به جهان داده و درخت ابدیت شکوفا شده و میوه های زیادی تشکیل داده که یکی از اون میوه ها برگشت حافظه است اون قدرت های زیادی به همراه داره و در مرتبه بالایی قرار داره به آسمون نگاه کنید دیگه پاریس آلوده نیست آدرین : آره درست میگید بیاید در قصر ما زندگی کنید شما استاد ما بودید و ما در گردن شما حق داریم پس بیاید فو : حتما ماریا تو که مشکلی نداری ؟ ماریا: نه هر جا که ع ش ق م بره منم میام حتی اگه فرار کنی دنبالت میام مرینت : چه زوج جالبی آدرین : آره ، شاید بخواید یکرفیق قدیمی رو ببینید استاد ؟ فو : راستش آره دلم خیلی براش تنگ شده آدرین :الان به نینو میگم بیاد داخل قصر ویز رو هم میاره
موقعی که رسیدند به قصر ......... فو : سلام نینو منو که میشناسی؟ نینو : مگه میشه شما رو نشناسم شما استاد ما هستید نگهبان اصلی چجوری حافظه اتون برگشت فو : داستانش طولانی ، ویز اینجاست ؟ نینو : آره ویز بیا استاد فو اینجاست ویز : سلام استاد خیلی خوشحالم که حافظتون برگشته دلم خیلی براتون تنگ شده بود و ویز رفت بغل فو و گریه میکردند که از هم جدا شدن نینو : چه لحظه دل انگیزی 🥺🥺 مرینت : آره خیلی احساسی مثل فیلم ها 🥺 آدرین : آره دل همه میلرزه دو دوست بعد از مدت ها مادمازل : بفرمایید جناب فو و ماریا اتاق هاتون آمادست از این طرف ماریا : حتما خب دوستان داستانمون هم تموم شد اما بزنید صفحه بعد 👉👉👉👉👉👈🏻👈🏻
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عاااااالی بود داداش
لایک کردم
ممنون لطفداری
خیلی خیلی عالی بود💖💖
لایک کردم:لایک
ممنون
سلام دوستان امیدوارم دوست داشته باشید و لذت ببرید 🙂