سلام دوستان هلیا هستم امیدوارم از داستانم خوشتون بیاد
روزی روزگاری در کشوری یک دختری به نام نل زندگی میکرد نل مادرش رو از دست داده بود وقتی بچه بود و با پدرش زندگی میکرد
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
0 لایک
هلیا جوت موضوع داستانت قشنگ بود اما داستانت کامل نیست خیلی یهویی رفتی دو ماه بعد چهار ماه بعد فرت باباش مرد داستان رو هل هلی تموم کردی اگه اینو به سه تا پارت تقسیم میکردی با جزئیات بیشتر شاید مخاطب بیشتری داشت الته من در حدی نیستم ایراد بگیرم فقط نظرم رو گفتم