سلام مجدد دوستان عزیز من یه عذر خواهی بابت غلط املایی در پارت قبلی بدهکارم و واقعا معذرت میخوام چون یه مشکلی برای کیبوردم پیش اومده بود اینجوری شد
یه دفعه چشمم خورد به مجسمه ی بیل سایفرکسی که توی ناامیدی میتونه امیدت باشه اما در عوض روحی که داری اما... اما این بیل سافری نیست که دنیا رو داشت داغون میکرد این ناامیده و اشک تو چشماشه اون بیل سایفر مغرور بود که زرد بود و هیچوقت گره نمیکر این یکی دیگه کیه؟
خوب برمیگردیم پیش دیپر: اشک تو چشمام فراوون بود نمیدونستم به عمو فورد و استن زنگ بزنم یا نه اما یه دفعه یه صدا اومد که میگفت: خب خب دیپر پاینز ما رو نگا تو غم و خشم اندوه گین و عصبانی گیر کردی و کلمات لعنتی که بیرون میریزی، باور نکردنین، من همون خوابی ام که گفت زود میام پیشت
تعجب کردم گوشام رو گرفتم و من هم از خونه رفتم بیرون، رفتم و رفتم تا به نزدیکیای جنگل رسیدم اما جنگل لوسانجلس نه، جنگل طرف دریا رو برای فرار انتخاب کردم که اونجا چشمم به.....
مجسمه ی بیل سایفر که تقریبا داشت جهان رو نابود میگرد افتاد اون دستش رو دراز کرده بود و همونجوری موقع قرارداد خشک شده بود که یه دفعه همون صدا بازم اومد
ایندفعه صدا میگفت: اون پسر مو زردی که تو خواب میدیدی من بودم بیل سایفر کسی که دوست دا ه بهت کمک کنه، میخواستم داد بزنم که من با تو قرار داد نمیبندم اما یه لحظه به یاد میبل افتادم که الان کجاست و داره چیکار میکنه و...
و بدون اینکه چیزی بگم و جواب بیل رو بدک دستم رو گذاشتم تو دست خشک شده ی مجسمش بعد از این کار بدنم درد گرفت حالم به هم خورد چشمام رو بستم و بیل بهم گفت پس میخوای باهام قرارداد ببندی، گفتم اره اما سه تا درخواست ازت دارم
۱_بهم خیانت نکنی ۲_بهم دروغ نگی۳_از دستوراتم پیروی کنی تا به خواسته هام برسم
خوب بر میگردیم سراغ میبل: مجسمه ی بیل دستش رو به سمت منه.. یه دفعه صدایی اومد که میگفت باهام بیا میبل من برادر جدیدت میشم تا به خواسته هات برسی.. بدنم زخم بود نمیتونستم راه برم اما یه لحظه یاد پدر و مادرم افتادم و بدون اینکه جوابش رو بدم دستم رو توی دستش گذاشتم و گفتم من با تو قرارداد میبندم ویل اما عوضش خواسته هام رو برآورده کن که انتقامم رو بگیرم
یه دفعه بدنم درد گرفت حالم بد شد و چشمام رو بستم و همون پسر ناامید تو خوابم رو دیدم که بهم گفت اسم من ویل سایفر هست و یکی از احساسات بیل هستم و بهم یه الماس آبی شبیه همونی که توی سینه اش بود رو داد ناگهان صدای ترقی شنیدم و وقتی اون الماس رو تو دستم نگه داشتم رنگ چشمام عوض شد لباسام تغییر کرد و ویل جلوم تعظیمکرد و گفت من از این به بعد جونم رو فدات میکنم تا بتونی انتقامت رو بگیری سرورم
ممنون که تا اینجا همراهیم کردید و امیدوارم راضی باشید از داستان
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خوب بود?? فقط چقدر زمان میبره تا تستهاتون تایید بشن؟?
1 روز
البته، اگه بخواد طول بکشه، ۳'۴ روز
البته برا من فقط یه بار پیش اومد??
2 روز
عالیییییییییی???????❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️