
دوستان برگشتم با پارت ۶ ، اگه پارت ۱و ۲و۳و۴و۵ رو ندیدید برید ببینید چون بهم ربط داره، ببخشید اگه با تاخیر گذاشتم، این پارت به نظر خودم خیلی هیجانی و عاشقانه تر پارت های قبلی هست پس از دستش ندید . کامنت یا نظر یادتون نره. چون به من با کامنتاتون انرژی میدید و باعث میشع پارت های بعدی رو با کیفت بهتر درست کنم امیدوارم خوشتون بیاد❤
گفتم:(( تو هاک ماثی من مطمعانم.)) گابریل گفت:(( آفرین حدست درست بود.))گفتم:(( نه من هویتت رو میگم نه تو اینجوری هم هویت تو فاش نمیشه هم هویت من .)) گابریل گفت:(( اشتباه نکن خانم کوچلو تو بدون هیچ مدرکی داری این حرفو میزنی و هیچکس حرفت رو باور نمیکنه.))گفتم:(( مگه تو مدرک داری؟!))گفت:((معلومه که دارم.)) بعد فیلمی که قش کردم رو پلی کردگفتم:(( تو هاک ماثی من مطمعانم.)) گابریل گفت:(( آفرین حدست درست بود.))گفتم:(( نه من هویتت رو میگم نه تو اینجوری هم هویت تو فاش نمیشه هم هویت من .)) گابریل گفت:(( اشتباه نکن خانم کوچلو تو بدون هیچ مدرکی داری این حرفو میزنی و هیچکس حرفت رو باور نمیکنه.))گفتم:(( مگه تو مدرک داری؟!))گفت:((معلومه که دارم.)) بعد فیلمی که قش کردم رو پلی کرد
وگفت:((انتخاب باخودته،تافردا بهت وقت میدم یا از آدرین میگذری یا از معجزه آسات.))ده دقیقه بعد از بیمارستان مرخص شدم و اومدم خونه. خیلی گریه کردم. بعد از اینکه ۱ ساعت داشتم گریه میکردم، تیکی گفت:((مرینت تو که نمی خوای معجزه آسات رو بدی میخوای؟))گفتم:((تیکی این شرطی که گابریل مثل اینکه بهت بگن مادرتو ازت بگیرم یا پدرتوو.))
تیکی گفت:((مرینت تو، تو بدترین موقعیت ها بهترین تصمیم رو گرفتی، ولی یه چیز رو به خاطر بسپار اگه معجزه گرت را بدی هاک ماث به معنی این نیست که یه چیز رو دادی، به معنی اینه که امنیت پاریس رو دادی، منو دادی،همه ی معجزه گر هارا دادی.....)) هنوز حرف تیکی تموم نشده بود که گفتم:((آره میدونم تیکی، ولی اگه مدرسه ام رو عوض کنم و دیگه کاری به کار آدرین نداشته باشم هم فقط یه چیز رو از دست ندادم، آلیا، دخترا، دوستام، عشق، آرزوم، زندگیم و همه چیزمو، وفقط و فقط یه چیز رو به دست میارم اونم تنهایی برای همیشه، تیکی خودت میدونی که من بدون آدرین میمرممم.))
تیکی زبونش بند اومد، ومن شروع کردم به گریه کردن، بعد از ۲۰ دقیقه که گریه کردم تیکی گفت:((مرینت این قضیه رو باید به آدرین بگی.))گفتم:(( حق باتوعههه.)) سریع رفتم گوشی رو بداشتم و زنگ زدم و باهاش بعد از ظهر ، جای همیشگی( جایی که قش کردم) قرار گذاشتم. من تا ساعت ۴ گریه کردم و بعد تبدیل شدم به لیدی باگ و رفتم اونجا. مثل همیشه کت نوایر زودتر من رسیده بود اونجا، کت نوایر گفت:(( سلام بانوی من، پکری چیزی شده؟)) ۱۰ دقیقه مکث کردم، گلوم توش یه بغض بزرگ بود نتونستم خودمو کنترل کنم بقلش کردم و گریه کردم تو بقلش.
کت نوایر خیلی کنجکاو شده بود که بفهمه چی شده، سریع گریه ام رو قطع کردم و قضیه رو بهش گفتن و بعد از اینکه بهش گفتم، گفت:(( چی شوخی میکنی نه؟ امکان نداره!،بگو شوخی میکنی.))گفتم:(( کت نوایر، ببخشید که اینو میگم ولی شوخی نیست، خودمم باور نمیکنم ولی واقعیت هست.))کت نوایر گفت:(( لیدی باگ خیلی قشنگ داری بازی میکنی تو باید بازیگر میشدی.)) گفتم:(( کت نوایر تو به من اعتماد نداری؟)) میدونم که باور کردنش برای کت نوایر خیلی سخته و حتی این قضیه براش خیلی سخت منه. بقیه دستان از زبان کت نوایر هست.
من باور نمیکنم، مثل کاووسه خداکنه کاووس باشه، من به لیدی باگ اعتماد داری برای همین گفتم:((لیدی باگ خودتتم میدونی که من چقدر بهت اعتماد دارم، ولی من باید با پدرم حرف بزنم نه برای اینکه بفهمم تو داری دروغ میگی یاراست نه، به خاطر اینکه ببینم چرا اینکار رو داره با من میکنه، چرا دوست داره من نابود شم.))بقیه داستان از زبان مرینت هست.
گفتم:(( حق داری، باشه بیا بریم پیش بابات و باهاش حرف بزنیم.)) رفتیم خونه ی آدرین، مثل همیشه ناتالی نذاشت بریم داخل و مجبور شدیم که از پنجره بریم داخل، تو اتاقش نبود، کت نوایر گفت:(( امکان نداره!)) گفتم::(( حتما یه اتاق مخفی داره.)) کت نوایر گفت:(( آره، اینم جزو چیزایی هست که من نمیدونم، خیلی چیز های دیگه ای هم هست که نمیدونم.)) گفتم:(( بیا پیداش کنیم.)) کت نوایردستم رو گرفت و گفت:(( حتما باید دست بزنیم به عکس مادرم، من کتاب افزایش قدرتمون رو از زیر اونجا پیدا کردم.)) من و کت نوایر دست زدیم به عکس ولی نشد، دوباره زدیگ بهو زیر پامون خالی شد، گابریل یا هاک ماث اونجا بود و هاک ماث گفت:(( شما اینجا چیکار میکنید؟!))
کت نوایر گفت:(( پدر شما هاک ماث هستید یعنی من این همه وقت داشتم با پدرم میجنگیدم!)) هاک ماث گفت:(( من هر کاری کردم برای مادرت کردم، آدرین معجزه گرت رو بده تا مادرت رو بگردونم پیش خودمون.)) گفتم:(( نه، آدرین این کارو نکن.)) کت نوایر گفت:(( پدر شما چرا برای مرینت شرط گذاشتید، خودتون میدونید که من بدون مرینت نابود میشم.))هاک ماث گفت:(( آدرین من هر کاری که تو زندگیم کردم فقط و فقط برای تو و مادرت کردم، تو با مرینت خوش بخت نمیشی.)) کت نوایر گفت:((من با مرینت خوش بخت ترینم.)) هاک ماث گفت:(( آدرین من خیر و صلاح تو رو میخوام و من باید بگم که تو با مرینت خوشبخت میشی یا نه، و مرینت باید بین شرط هایی که گفتم انتخاب کنه وگرنه هویتش رو به همه میگم ومدرکم دارم.))
کت نوایر گفت:(( اگه هویتش رو لو بدی هویتت رو لو میدیم.)) هاک ماث گفت:(( تو این کار رو نمیکنی و مرینتم به خاطر تو این کار رو نمیکنه.)) کت نوایر گفت:(( ولی تو این کار رو میکنی؟!))هاک ماث گفت:((آدرین من برای خیر و صلاح تو هر کاری میکنم.)) کت نوایر گفت:(( پدر داری اشتباه فکر میکنی.)) هاک ماث گفت:(( اونی که اشتباه فکر میکنه تویی آدرین، از خونه ی من برید بیرون و انقدر وقت منو نگیرید، فردا میبینمت مرینت، انتخاب با خودته.))
کت نوایر گفت:(( کلرکلیزم.)) بقیه داستان از زبان آدرین هست. من یه لحظه کنترل خودمو از دست دادم ومیخواستم از کلر کلیزم استفاده کنم رو بابام که مرینت سریع اومد جلوی بابام و دستم خورد به مرینت و مرینت پودر شد گفتم:(( نهههه مرینت، من مرینتو کشتممم، نهههه.))
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
شاید بگی که من چرا باید بیام تو تستچی بزنم هلیا بعدش با یک دختر که شاید خودش هم نباش اون حرف ها را بزنم ولی اگه خودش هستی بگو و هم جنین اگه خودش نیسی بگو مریم بهادری
خیلی خوبه دستت درد نکنه
بعدش رو زود تر بزار لطفا
سلام من تمام داستان های میراکلس داخل سایت تستچی رو دنبال میکنم خودمم که نویسندهmiraculusهستم
به نظرم داستانت قشنگه اما یکم قابل پیش بینیه مثلاً من الان میدونم مرینت رو برمیگردونی ولی اگه بر نرگردونی یه داستان هیجانی خواهی که یه افرین گنده از من میگیری
مثلاً خودمم وقتی گابریل رو کشتم همه انتظار داشتم برگرده ولی بر گشتی در کار نخواهد بود
در کل خوبه منتظر بعدی هستم
سلام
من تمام تست های تورو انجام دادم(میراکلس) ببین توی یه تست یه نفر میگه که تست های میراکلسی رو حذف کنیم ولی بعزیا موافق نیست یکیش خودم
لطفا برو اون تو نظرتو بگو میگن عدم تیید کنیمش
اسمش ایده های تستچی هستش
برای چی اینقدر گریه دارش میکنی ؟ نمیشد معمولی باشه؟
لطفا زود بعدی رو بزار . عالی
باش سعیم رو میکنم. ممنون که نظر دادی خوش حالم که دوست داشتی❤
وایییی بهم حق بده که داستانتو بردارم. این داستان خرف نداره. عاشق این دستانم. لطفا زود بعدی روبذار .
خوش حالم که این همه دوست داری داستانمو، ولی دلیل نمیشه هر کی داستان رو دوست داره کپی کنه. باشه سعیم رو میکنم .
خوب بود عالی زود بزار قسمت اخر
بدو بزار بعدی رو تورو خدااااااااااااا??????
باشه سعیم رو میکنم، ممنون که نظر دادی
ببخشید اگه بعضی جاهاش تکراری نوشته شده یابد شده، من این قسمت رو باعجله نوشتم
نگاه بزنم رو هلیا. پروفایلم میاد از ۱ تا ۶ هست توش
یا بزن میراکس۱ تو جستجو ها
زود تر پارت بعدی رو بزار نفسم بالا نمیاد چرا کت نوار دستش به مرینت خوردچرا???
سلام. ممنون که نظر دادی. باشه سعیم رو میکنم هر چه سریع تر پارت بعدی رو بذارم. و برای اینکه کت نوایر از کلکیزم استفاده کرد که پدرش رو نابود کنه ولی لیدی باگ یا مرینت اومد جلوش و کت نوایر بجای پدرش اون رو نابود کردددد.