10 اسلاید صحیح/غلط توسط: ♡ وی ♡ انتشار: 4 سال پیش 4,213 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام اینم یه داستان گوگولیه دیگه اگه روی پرفایلم بزنین توی کامنت ها بقیه ی داستان هام هم میبینید 😊
خب با سلام 😁 عکس بالا شما هستین اسمتون جیا هست و ۱۸ سالتونه و قرار توی یه مدرسه ی معروف انتقالی بگیرید و داستان از همینجا شروع میشه شخصیت شما یه دختر خجالتی و زیبا و کمی خفن هستین خب بریم سراغ داستانمون 🔥
از زبون تو : امروز قراره انتقالی بگیرم و به یه مدرسه ی دیگه برم که شنیدم خیلی معروف و باکلاسه لباس های مدرسم رو پوشیدم و حرکت کردم به مدرسه ( نیم ساعت بعد ) وارد مدرسه شدم و رفتم از میدیر مدرسه پرسیدم که کلاس من کدومه اونم گفت : کلاس شماره ی ۱۰ و معلمتون اقای چانگ سو هستن من : باشه ممنون رفتم و در شماره ی ۱۰ رو پیدا کردم در زدم و وارد کلاس شدم به همه سلام دادم معلم : تو همون دختری هستی که انتقالی به مدرسه ی ما داره من : بله خودم هستم و مدیر گفت که اینجا بیام معلم : بزار به دفترم نگاه کنم .... شما نام جیا هستین ؟ من : بله معلم : پس شما توی کلاس من هستین .... خوش اومدین من : ممنون معلم : میتونی اونجا بشینین من : ممنون ... چشم رفتم نشستم و کنار یه پسر خیلی خوشتیپ نشستم خودش رو معرفی کرد و گفت : من جئون جانگ کوک هستم میتوتی منو کوک یا جانگ کوک صدا کنی من : با اشنایتون خوشبختم من هم نام جیا هستم و میتونین منو جیا صدا کنین جانگ کوک : خوشبختم
یک ساعت بعد از کلاس : داشتم میرفتم که یه دختر خوشگل پرید جلوم و گفت : سلام ... من ورونیکا هستم من : خوشبختم 😊 ورونیکا : همچنین میخوای با هم بریم بیرون ؟ من : بریم بعد رفتیم و زنگ خورد و باهم با خنده وارد کلاس شدیم رفتم نشستم کنار جانگ کوک نشستم و ورونیکا هم بقل من توی نیمکت دیگه نشسته بود دوباره زنگ خورد و متوجه ی نگاه کسی به خودم شدم مدرسه که تموم شد ورونیکا پیشنهاد داد که بریم توی پارک بعد بریم خونه منم قبول کردم رفتیم و توی پارک و بعد کلی خنده و شوخی رفتیم خونه
( فردا ) : بلند شدم صبحانه رو خوردم و راهی مدرسه شدم دوباره ورونیکا رو دیدم و باهم راهمون ادامه دادیم و وقتی رسیدیم کلاً ۵ دقیقه دیر رسیدیم و معلم دعوامون کرد و پشت سر ما هم جانگ کوک اومد معلم اونم دعوا کرد 😒 و رفتیم نشستیم و زنگ خورد و داشتم میرفتم که دیدم یه نفر دستم رو گرفت برگشتم دیدم یه پسر خوشتیپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپ 🤤 هست گفت : سلام من وی هستم من : س...سلام 😳 منم جیا هستم 😳 وی : از اشنایی با شما خوشبختم من : همچنین 😊 وی : میخوای زنگ تفریح رو باهم بریم بیرون ؟ من : نه ... یعنی ..اره ولی اخه باید با دوستم برم که دیدم ورونیکا با اشاره میگه تو برو 😊 منم گفتم : باشه بعد باهم وارد کلاس شدیم و جانگ کوک بد نگاه میکرد زنگ بد داشتم با ورونیکا میرفتم که گفتم : ورونیکا من برم دست شویی میام تو برو پایین میبینمت ورونیکا : باشه عزیزم زود بیا باشه ؟ من : باشه ... فعلاً رفتم دست شویی و اومدم بیرون که یهو
یه نفر منو کشید و برد پشت دیوار مدرسه وقتی برگشت دیدم هم میزیم جانگ کوکه گفتم : چی کار میکنی که گفت : 🤫 من چ..چی ؟ جانگ کوک : ساکت باش من : چرا ؟ جانگ کوک اونجارو نگاه 👈 من : وایییی اونا کین چرا چاقو توی دستشونه ؟ اومدم جیغ بزنم که جلوی دهنم رو گرفت 🤫 جانگ کوک اونا قلدر مدرسه هستن و داشتن تورو تعقیب میکردن و من اوردمت اینجا من : چی یعنی میخواستن منو بکشن ؟ جانگ کوک : فکر کنم حالا هیچی نگو پیدامون میکنن که یهو زنگ مدرسه خورد
و جانگ کوک منو گذاشت روی دیوار و دستاشو گذاشت دو طرفم و لبای داغش رو روی لبام گذاشت بعد چند دقیقه : من : الان چ...چیکار کردی گفت : هیچی نگو ساکت 😏 دستم رو گرفت و برد یجایه دور از مدرسه وقتی توی راه پشت سرم رو نگاه کردم و دیدم که اون پسر ها دنبالمونن بعد چند ثانیه که اونا رفتن گفت : جیا من یه حسی بهت دارن و میشه گفت دوست دارم 😊 من : ..... جانگ کوک : تو هم باهوشی هم خوشگلی کلاً نگم من : ولی نمیشه 😐 جانگ کوک : چی چرا نمیشه من تورو دوست دارم و ازت دست نمیکشم 😏😌 من : خببببببب اخههه .... باشه 🙂 منم دوست دارم و دوباره لباش رو گذاشت و بعد چند دقیقه ازم جدا شد
بعد اونا هنوز دنبال من بودن که زنگ تفریح خورد و من رفتم و ورونیکا گفت کجا بودی دختر معلم ببینتت میکشتت من : ببخشید 😁 ورونیکا ای شیطون 😜 بعد زنگ دوباره خورد و داشتم وسایلم رو جمع میکردم که وی اومد و گفت : میخوای با هم بریم بیرون ؟ من : اممممم باشه که یهو جانگ کوک اومد و گفت : جیا جایی میرفتی ؟ من : اممم... میخواستم با اقای وی برم بیرون جانگ کوک : لازم نکرده بیا بریم که وی دستم رو گرفت و به جانگ کوک گفت : ببخشید شما ؟ جانگ کوک : من دوست پسرشم مشکلیه ؟ تهیونگ : بله مشکلیه من میخوام با خانم جیا برم بیرون 😠 جانگ کوک : لازم نیست شما با جیا بری بیرون من : بس کنین اصلاً با ورونیکا جون خودم میرم 😌 ورونیکا عشقم بیا بریم ورونیکا هم اصلاً نمیدونست چه خبره بعد رفتیم و زنگ اخر داشتم میرفتم که جانگ کوک گفت بیا باهم بریم من باشه ولی میشه ورونیکا هم بیاد ؟ جانگ کوک : نه خودم و خودت ورونیکا : برو جیا من با دوستم میرم فردا میبینمت 😊 من : مرسی عزیزم باشه تا فردا بای
بعد جانگ کوک منو رسوند وقتی داشت میرفت یه بوس روی لپش زدم و گفتم خدافظ جانگ کوک : خدافظ
فردا : فردا داشتم میرفتم مدرسه که وارد کلاس شدم و به معلم سلام دادمو نشستم کنار جانگ کوک بعد از کلاس با ورونیکا در مورد جانگ کوک گفتم که دوست پسرمه ورونیکا : حالا که دوست پسر داری منو ول نکنی ها 😌 من : اصلاً بعد زنگ خورد رفتم در کمد رو باز کنم وسایلم رو جمع کنم که یه برگه پیدا کردم بعد دقت کردم دیدم ۲ تا برگه هست که روش دوتا شماره ی مختلف هست بعد که رفتم خونه به هر دوشون دادم گفتم : سلام شما ؟ یکیش گفت وی یکیشم گفت جانگ کوک 🤦♀️ اگه جانگ کوک بفهمه جرم میده که هر دوشون گفتن بیا یجا که هر دو همون جارو انتخاب کردن الانه که شر به پا شه راه افتادم و توی راه اول جانگ کوک رو دیدم داشتیم با هم قدم میزدیم که تهیونگ مارو دید و دوید و شروع کردن دعوا باهم من : چی کار دارین میکنین ترخدا نکنین ول کنین همدیگرو بعد چند دقیقه ول کردن هم رو نشستن من : شما دوتا چتونه ها ؟ جانگ کوک اون قبلاً بهترین دوستم بود ولی الان 😒 من : چییییی شما دوتا باهم دوست بودین الان دارین به جونه هم میپرین وی : اره 😒 من : ای بابا باهم دوست باشین وگرنه هیشکدومتون منو نمیبینین 😌 جانگ کوک : چی ای بابا نه جیا 😫 من : همینی که هست حالا هم دوست شین 🙂 وی : باشه به خاطر تو با این دوست میشم یهو پرید بقل جانگ کوک و بغلش کرد و گفت دیگه دوستیم باشه ؟ جانگ کوک : اوفففففف باشه من : اخ جوننننن 🤩 جانگ کوک ولی جیا مال منه تو فقط دوست معمولیش باش وی : ای بابا .. باشه 🙂 بعد رفتیم بستنی خوردیم و رفتیم منو رسوندن و بعد هرکی راه خودش رو رفت وقتی داشتم میرفتم وارد خونه شم یهو
خب جایه حساس کات شد 😁 لایک و کامنت فراموش نشه و چالش : از داستان راضی هستین ؟ فکر میکنین چه اتفاقی میوفته حتماً بگین فعلاً بای گوگولیا 😘
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
22 لایک
احساس میکنم وی میخواد جیا رو مال خودش بکنه
ای کاش واقعا اینشکلی بوووودم
با سلام
😂😂😂😂😂
ذهن منحرفم فعال شد 😂😂✊🏻✊🏻
من بدتر:) 😐😂
منم😂😂😂
وای منم