⭐⭐⭐⭐⭐👠👠👠👠👠👠👗👗👗👗👑👑👑👑👑💙
جعبه وسایل من دست مامانم بود که اومد بالا جعبه را گذاشت جلو پام و گفت اولین کار خوبی بود گه کردی یون هوا گفتم:مگه چیکار کردم؟ مامان:خودتو نزن بو اون راه تینکه با جونگ کوک بی تی اس رفت و امد داشتی و به هم علاقه پیدا کردین. من تو اون لحضه:😒😒😒😒😒 گفتم:اگه نریم خونه قبلی یون پو چی؟ مامان:اونم انگار با تهیون بی تی اس دوست شده اونا هم اومدن اینجا
رفتم پایین ببینم بقیه چیکار میکنن یون پو از اونور داد زد یون هوا و من گفتم بله اینجام اومد جام هنوز ازش اصبانی بودم گفت یون هوا ببخشید اخه اگه اینکارو نکردم که الان به اینجا نرسیده بودیم بخند دیگ نکنه میخوای دیگه باهم دوست نباشیم بخند دیگه
نتونستم جلوخندم رو بگیرم زدم زیر خنده😂😂😂😂 جونگ کوک اومد جام و گفت میتونم چند لحظه وقتت را بگیرم؟ باهاش رفتم یک گوشه بهم نگاه کرد و گفت..........
دکتر کم کم میرسه برا بیماری اسمت و خوبت میکنه. خوشحالی که اومدی اینجا من تو اون لحظه😫😫😫😫😫 مگه میشه ادم از اینکه میاد جای بی تی اس خشحال نباشِ و بعد سریع از جاش رفتم.
داشتم با خودم یک جا فکر میکردم که یهو آیا از ایتزی اومد کنارم نشست گفت نمیخوای بیای بریم غذا بخریم. گفتم چرا برعکس خیلی گرسنه ام رفتیم سر سفره. جونگ کوک با بابام اونور داشتن حرف میزدن.اومدن اینور و نشستن سر سفره غذامون را خردیم انگار کل گروه های خواننده اومد اینجا.
ولی اتاق من و هیون پو بهتر از همه بود رفتم جای ایتزی داشتن وسایلشون را میچیدن هرکی سرش تو کار خودش بود تو سالن هیچ کس نبود همه تو اتاقا بودن.
که اوپا پسر همسایه قبلیمون وارد شد رفت تو اتاق جونگ کوک😫😫😫😫
دنبالش رفتم تو اتاق دیدن گلو جونگ کوک را گرفته و فشار میده و میگه اون دختر مال من بود داد زدم و گفتم اوپا دست از سرش بردار داره مجازات میشه.
داد زدم و گفتم این داره جونگ کوک را خفه میکنه همه دویدن و جون کوک را از اون جدا کردن اوپا را هم انداختن زندان. رفتم جای جون کوک نشستم معلوم بود حالش خوب نبود سرم رو گذاشتم رو شونش و اونم دستش دا گذاشت رو پهلوم
پایان ادامه در پارت 4 لایک کامنت و فالو فراموش نشه
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
این چیه