خب حرفی ندارم برید سراغ داستان.تو کامنت ها بگید چطور بود.
از زبان مرینت:داشتم به جعبه معجزه گر ها نگاه میکردم.که متوجه شدم یک معجزه گر نیست .تاحالا اونو ندیده بودم.گفتم تیکی چرا این معجزه گر تیست.گفت:اون قوی ترین معجزه گره.سالها قبل اون گم شد.چند تا از نگهبان ها تصمیم گرفتند اونو پیدا کنند ولی وقتی سفرشون رو شروع کردند کسی دیگه اون هارو ندید.گفنم:برای چی؟گفت نمیدونم.ولی اینو میدونم که اون قوی ترین معجزه گره.اون حتی از معجزه گر کفشدوزک هم قوی تره.اون اولین معجزه گر بود.ولی حالا دیگه همه اونو فراموش کردنند.گفتم:خب قدرتش چیه؟تیکی گفت:اون قدرت تمام معجزه گر هارو داره.ولی اون هیچ وقت استفاده نشده.اون قدرت بیش از حدی داره .تاحالا چند نفر بیشتر اونو استغاده نکردنند.ولی اون ها مردنند.گفتم:پس به چه دردی می خورد.گفت:
8 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
7 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (2)