اینم از شروع داستان
رز تویه خونه نشسته بود و داشت صبحانه میخورد. خیلی خوشحال بود چون امروز روز اول مدرسه هاست و رز هم میخواست بره رگال آکادمی..... ناگهان زنگ در زد رز زود کیفش را از زمین برداشت و به طرف در حرکت کرد وقتی در را باز کرد تراویس را با موهای پریشان در جلویش دید ( تراویس همون پسری که تویه عکس موهای قهوه ای داره ) رز با خنده کوچک گفت : "این چه وضع موهات هست تراویس بازی شده" - داشتم میدویدم بیام اینجا باهم بریم که یه مردی اشتباهی گندم پرت کرد تویه سرم و تموم کبوترای خیابون اومدن دنبالم که بقیه اش هم معلومه رز خنده اش میگرفت ولی سعی میکرد نخنده بعد گفت : واااای تراویس فقط ۵ دقیقه مونده اگه به وقتش نرسیم آستُریا با اون موهای پیچکش هر بلایی سرمون میاره?
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
0 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (8)