
بریم برای تست🙊💕
دیدم یوهو خواهر ارمین داره نگام میکنه😮بعد به دوستم گفتم اره من عاااااشق سرکان تو سریالی که میبینم هستم😉اونم ماجرا رو فهمید و رفت🙄اوووووووف داشتم میمردممممم🤐قضیه رو به نگی گفتم(نگی=نگین😂)گفت خوب جمع و جورش کردی افرین😉❤رفتم تو دیدم دارن حاضر میشن برن بیرون گفتم بدون من میخواید کجا برید؟؟؟گفتن میخوایم بریم به پاساژ دو سه تا لباس بگیریم گفتم منم میام گفتن نه تو و ارمین خونه میمونید🙂گفتم نه نمیشه گفتن باید بمونید اینجا رو یذره تمیز کنید💔💔💔به زور قبول کردم و به ارمین گفتم که
من میرم بیرون سریع میام.گفت بزار منم بیام منم گفتم نه بچه که نیستم خودم میرم😌یه ربع داشتم راضیش میکردم که به زوووووور راضیش کردم💔😒رفتم تا سر کوچه که یه چیزی بگیرم کوفت کنم🤐داشتم از سر کوچه رد میشدم گفتم بزار هندزفریم رو بردارم از تو جیبم و یه اهنگی گوش بدم😍داشتم اهنگ رو انتخاب میکردم که یه ماشینی بوق زد و یه ضربه ی خیییییییلی محکمی رو حس کردم💔
از زبان ارمین:میخواستم برم هوا بخورم به ساعت گوشیم که نگاه کردم دیدم دلارام یه ربعه رفته سر کوچه🤐نگرانش شدم رفتم سر کوچه دیدم مردم دور یه ادمی جمع شدن و خون کل اسفالت رو گرفته بود🤐رفتم دیدم دلارامه💔قلبم تند زد....دستم میلرزید....برای اولین بار گریه کردم داد زدم امبولانس رو خبررررر کردید؟؟؟؟گفتن داره میاد گفتم سه ساعته داره امبولانس میااااد؟؟؟سریع ماشین رو اوردم و دلارام رو توش گذاشتم
بعد از پنج دیقه رسیدیم به بیمارستان.سریع گفتم توروخدا یه دکتر بیاد ببینتش دیدم دکترا اومدن و گفتن چراااا انقدر دیر اوردیش کلی خون از دست داده😢نیاز به مقداری خون داره💔گفتم خون من بهش میخوره من بهش میدم😍(از زبان دلارام)بیدار شدم دیدم ارمین داره بالا سرم گریه میکنه....گفتم چی شدهههه🤒گفت بالاخره به هوش اومدی.خیییییییلی نگرانت شده بودم گفتم من اینجا چیکار میکنم💔
قضیه رو تعریف کرد راستش دلم واسه خودم سوخت😂😂😂گفتم به اونا خبر داری گفتش اره دادم گفتم چی گفتن گفت هیچی دارن با تمام سرعت میان گفتم گشنمه یادمه میخواستم خوراکی چیزی بگیرم گشنمهههه ارمین گفت چی میخوای؟گفتم چیپس گفت بده برات ابمیوه میارم💔🤒وقتی ابمیوه رو خوردم حس کردم خسته شدم خواستم بخوابم بعد از ده دیقه دیدم ارمین داره میگه....
خدایا مرسی دوباره بهم دادیش😮اومد پیشونیم رو بوس کرد دستامو گرفت سرش رو گذاشت رو پیشونیم و گفت خیلی دوست دارم❤❤خیییییلی خوشحال شدم چشامو باز کردم و گفتم منم خیییییلی دوست دارم💋
خب اینم از پارت ۲❤میدونم کم بود اما پارت های بعد هیجانی تر و بیشترن✨🌈چالش=بچه ها بنظرتون پارت بعدی رو بسازم😌💙؟خوشتون اومده؟؟؟
چقدر خنگم یه اسلاید اضافه گذااااااااااشتم💔اقا توی این اسلاید چون اضافی میگم هر سوالی ازم دارید بپرسید😂💜
فالو=فالو💓کامنت=کامنت😗لایک=لایک♥حمایت=حمایت🌈
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (2)