دوستان برگشتم با یه میراکس دیگه. اگه میراکس ۱و۲و۳و۴ رو ندید برید ببینید چون بهم ربط داره. و لطفا پیشنهاد بدید چون قطعا پیشنهاداتون رو میذارم تو داستان امیدوارم خوشتون بیاد.
داستان از زبان آدرین یا کت نوایر هست. خیلی نگرانش شده بودم باید میبردمش بیمارستان، برای اینکه ببرمش بیمارستان باید گوشواره هاش رو از گوشش در میاوردم که برگرده به حالت عادی و خودمم برگشتم به حالت عادی بردمش بیمارستان نگرانش بودم یه بغضی تو گلوم بود آخر نتونستم کترلش کنم و ترکید دکتر به همراه عکس گردن مرینت اومد به سمتم، من همینجور که صدام میلرزید گفتم :((چی شد دکتر مرینت حالش خوبه؟))
دکتر گفت:(( نگران نباش مرد جوان حالش خوبه فقط... )) هنوز حرف دکتر تموم نشده بود که گفتم:((مرینت چیزیش شده دکتر تو رو به خدا هر کاری کنید که مرینت سلامتیش رو به دست بیاره، من بدون اون میمرم.)) همینجوری که من داشتم اشک میریختم گفت:
( مرد جوان نگذاشتی حرفم تموم شه خانم دوپن چنگ که چیزی خاصی شون نشده فقط گردنش با یه ضربه محکم شکسته که با یه جراحی ساده درست میشه همین، لطفا آرامش خودتو حفظ کن.)) اشک هامو پاک کردم و گفتم:(( واقعا؟علت اینکه بی هوش شد چیه؟)) دکتر گفت:(( حتما درد زیادی داشته تحمل میکرده، بعد برای اینکه عمل شه به رضایت پدر یا مادرش نیازه.))
کمی لبخند زدم ولی هنوز نگران مرینت بودم، گفتم:((آهان، باشه بهشون خبر میدم.)) وقتی مادر و پدر مرینت اومدن دیدم پشت سرشون آلیا،نینو، کاگامی و حتی پدرم و لایلا بودن. گفتم:(( شما ها اینجا چیکار میکنید؟!)) بابای مرینت گفت:((اینا بهترین دوستای مرینتن باید بهشون میگفتم ولی خودشون اصرار کردن بیان، حال مرینت چطورهه؟ گفتم:((آره قبول دارم که کاگامی و آلیا و نینو دوستشن ولی بابامو لایلا که نیستن.))
بابای مرینت گفت:(( آقای اگرست پدرته باید حتما بهش می گفتیم تا تو این شرایط کنارت باشه، نگفتی مرینت چطوره؟))بابام گفت:(( لایلا هم وقتی بابای عشقت بهم زنگ زد کنارم بود داشتیم راجب مد حرف میزدیم که فهمید.)) کاگامی وقتی بابام گفت بابای عشقت اصبی شد و اخماش رو کرد تو هم که بابام یه چشمک زد و کاگامی هم یه کمی خندید
و بعد لایلا گفت:((درسته که یه کل کلایی باهم داریم ولی درکل مرینت بهترین دوستمه.))من میدونستم لایلا داره دروغ میگه ولی دیگه به روی خودم نیاوردم چون نمیخواستم حال مرینت بدتر شه و گفتم:(( اوکی باشه، متاسفانه گردن مرینت شکسته و باید عمل شه و تا اینکه پدر یا مادر رضایت ندن عمل نمیشه.)) بابای مرینت گفت:(( آهان باید کجا رضایت بدم؟)) رفتیم پیش دکتر و بابای مرینت به عمل دخترش رضایت داد و مرینت رو عمل کردن، ۱ ساعت بعد از اینکه عملش کردن به هوش اومد و من سریع رفتم پیشش.
بقیه داستان از زبان مرینت. وقتی به هوش آمدم دیدم که گردنم رو بستن و تو بیمارستانم، ۱ دقیقه بعد از اینکه به هوش اومدم آدرین اومد سریع دستمو گرفت و گفت:(( مرینت خداروشکر که به هوش اومدی ، حالت خوبه بهتری؟)) گفتم:((آره بهترم، ببخشید آدرین نتونستم جواب سوالتو بدم.)) آدرین گفت:((مگه فهمیدی ازت چی پرسیدم؟ منظورم اینه که تا آخر سوال به هوش بودی؟)) گفتم:((
آره بودم ۱ دقیه بعد از اینکه سوالت رو پرسیدی بی هوش شدم، جوابش آره هست، آدرین من از روز که که بهم گفتی که توآدامس نچسبوندی رو نیمکتم عاشقت شدم و هر بار که میخواستم بهت بگم لکنت میگفتم و نمیتونستم.)) آدرین خندید منم خندیدم و آدرین گفت:((مرینت منم عاشقتم.)) میخواستیم همدیگه رو ببوسیم که بابای آدرین اومد تو وگفت:((آدرین میشه منو مرینت رو تنها بذاری من با مرینت کار دارم.)) آدرین گفت:(( چشم پدر.))
آدرین رفت بیرون و گابریل گفت:(( مرینت دوپن چنگ دستت رو شد.)) گفتم:(( چی؟!))گابریل گفت:((خودتو نزن به اون راه ، من فهمیدم که تو لیدی باگی.)) گفتم:(( چی؟!از کجا فهمیدین؟)) گابریل گفت:((وقتی که آدرین با تو قرار داشت تعقیبش کردم که ببینم کجا میره و تا آخر ملاقاتتون بودم، آدرین برای اینکه ببرتت بیمارستان گوشواره هات رو در آورد و به حالت عادی تبدیل شدی.))
گفتم:(( نههههههه!!وایی یعنی هویت آدرینم میدونی !!!میشه این قضیه رو به هیچ کس نگی؟))گابریل گفت:(( آدرین پسرمه معلومه که هویتش رو فاشن نمیکنم، و تو می تونی بین این دوتا شرط انتخاب کنی و قسم میخرم به جون پسرم که اگه یکی از اینا رو انجام بدی رازت تا آخر عمرم فاش نمیشه، یا معجزه آساتو بده به من یا دست از سر پسرم بردار و دیگه بهش اهمیت نده و کلا هر چیز که بینتون بوده رو فراموش کن و مدرسه ات رو عوض کن
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام، ببخشید من یه عذر خواهی بدهکارم. من امروز به دلیل اینکه داستانمو برداشتن و کردن به نام خودشون اعصابم حسابی خورد بود به همین دلیل نتونستم داستانو بنویسم و بذارم. ولی فردا بهتون قول میدم که مینویسم و میذارم. ممنوننننن❤
عالی بود مرسیی مرسییی راستش من اوایلش دوسش نداشتم یکم زیادی کشش داده بودی ولی این پارت خیلی بهترررررر بود ایول بهت????
ممنون از نظرت. آره اولش رومانتیک بود. لطفا نظر بدید که پارت بعدی رو بسازم یا همینجا تموم کنم؟
دوستان این داستان میتونه تو این قسمت تموم شه. لطفا نظر بدین که ادامه بدم یانه. نظرتون خیلی تاثیر داره.؟
ادامه بزار . فقط اگه مرگ پرگی داره لیدی باگ بمیره . نه کت نوار . دمت گرم . بزار بزار بزار بزار بزار بزار بزار بزار بزار بزار بزار .