
بیییییی شرحححححح
یکدفعه ادرین اونارو چسپوند بهم و درخشیدن و یه زن و یه مرد اومدن بیرون. اناستازیا: من اناستازیا هستم ملکه و سردسته جادوگران خوب به عبارتی من یانگ هستم. دریان: من شوهر اناستازیا یعنی دریان هستم پادشاه و سردسته ی ۲ جادوگران خوب و عبارتی من یین هستم. شما برگزیدگان و جانشین ما هستید. شما باید با جادوگرانی که هزار سال پیش ما خودمون رو فدا کردیم تا اونارو زندانی کنیم. مرینت: یعنی شما الان مردید؟ اناستازیا: ما مردم اما به محض اینکه برگزیدگان انتخاب بشن ما زنده میشیم اما فقط شما مارو میبینید
دوستان گفتم براتون سوال نشه مرینت و کل دخترا تو داستان من الان ۲۱ سالشونه و ادرین و کل پسرا الان ۲۲ سالشونه) مرینت: اما ما برای برگزیده شدن بچه نیستیم؟ دریان: جادو سن حالیش نمیشه. برای جنگ با هیولا ۲ سال زمان دارید و تا یک سال دیگه مارو نمیبینید و اگر پیروز شوید شما رسما ملکه میشوید اما باید کشف هویت کنید تا مردم به شما اعتماد کنند
بعد از گفتن این سخن ها غیب شدن. فردا از زبان مرینت: از خواب بیدار شدم و صبحانه خوردم و رفتم تو بالکن اتاقم تبدیل شدم و سر ساعت همه ی قهرمانا اومدن. بعد رفتیم استدیو. لیدی باگ: نادیا یه اتفاق خیلی مهم افتاده همین الان پخش زنده بزار. نادیا: باشه. با شمارش من میریم رو پخش جهانی. ۳... ۲.... ۱.... لیدی باگ: مردم جهان سلام همون طور که مارو میشناسید ابر قهرمانان پاریس هستیم و هر روز با شرور ها سر و کله میزنیم اما این بار جون کل دنیا در خطره. من نگهبان معجزه گر های پاریس هستم و در زمان قدیم جادوگرتن خوب معابدی ساختن برای معجزه گر ها و جادوگران بد اون قدرت هارو برای منافع شخصی میخواستن و تبعید شدن اما تا ۲ شال دیگه جون همه به خطر برای اون جادوگر ها میوفته و ما در هر شرایط ازتون محافظت میکنیم اون هیولا ها اول به اسپانیا، روسیه، استرالیا، دبی، کانادا،چین وایران سپس پاریس حمله میکنه و ازتون میخوام شهروردان این چند کشور به پاریس سفر کنند و قهرمانان این کشور ها همراه جعبه ی معجزه گر ها هروقت بهتون حمله شد به اینجا بیاین. و برای اینکه به ما بیشتر اعتماد کنید ما کشف هویت میکنیم. با شمارش من. سه.. دو.. یک. قیافه همه(😨😱😲🥴) خب میدونیم ما بچه دبیرستانی هستیم اما قول میدیم تا اخرین نفس برای دنیا بجنگیم همه باهم. بقیه تکرار کردن: همه باهم
از زبان مرینت: بعد مضاحبه خیلی ها ازم امضا گرفتن رسیدم خونه اینجوری مامان بابام نگا میکردن😲🤩😍 بابام سریع بقلم کرد و گفت: وایی دختر کوچولومون بزرگ شده سابین: بهت افتخار میکنیم. خلاصه همه ی والدین به بچه هاشو افتخار کردن و بقلشون کردن😂
خدا حافظ
بـــــــــــــای بــــــــــــای
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی
خیلی خیلی عالی بود امید وارم پارت بعد سریع تر بیاد
مثل همیشه خیلی عالی بود🌺🌺مشتاقانه منتظر بقیشم.لایک کردم:لایک
❤