دیر شد ولی اومدم اگه خصوصی نشه
وایولت دید که تام تو اتاق نیست تصمیم گرفت بره و پیداش کنه چون خیلی مشکوک شده بود به تام این اواخر پس به صورت مخفیانه از خوابگاه زد بیرون ولی ریگولوس رو دید. ریگولوس:هی وایولت ما الان باید تو خوابگاه باشیم تو دیگه چرا اومدی بیرون وایولت:خیلی به تام مشکوکم بیا بریم دنبالش *دست ریگولوس رو میگیره از اونجا میاد بیرون وایولت:آخرین بار اون دختره که دزدیده شد کجا بود؟ ریگولوس:تو دستشویی بود طبقه سوم *وایولت دستشو میکشه با خودش میبره همونجا با کمال تعجب میبینه روشویی دستشویی باز شده و یک راه لوله ای شکل بزرگ اونجا هست ریگولوس:نگو که میخوای بری اونجا وایولت:اتفاقا میخوام همین کارو بکنم *فرصتی نمیده و میپره سر از یه فاضلاب درمیارن ولی وایولت اهمیتی نمیده و به راهش ادامه میده ریگولوس:وای نباید میومدیم الان اگه بفهمن چی خب وایولت:اونو دیگه منم حتی نمیدونم ولی بیا بریم ما باید کمکش کنیم *همینجوری ادامه میدن یه پوست ماره خشک شده بزرگ میبینن اولش ترسی به دل هر دو میوفته ولی خب بازم وایولت کله شق تر از ایناست از اونجا رد میشه
*به یه تالار رسیدن حتی دره اونجا هم باز بود صدای متیو که در حال داد زدن بود میومد جلو در منتظر شدن و گوش داد که چی به چیه متیو:تام چرا از این کار هات دست بر نمیداری این جادوی سیاه چیه که رسواش شدی چرا دنبال قدرتی این بی رحم بازیا چیه چرا از یک دختر استفاده میکنی که اون مار مطیع تو بشه ها؟ تام:اینجا فقط من حرف میزنم پس ساکت شو و بشنو تو فقط به نام برادر با من نسبت داری وگرنه من تو رو هیچ چیزی جز مایه ننگ برای خودم نمیبینم من از نوادگان اسلایترینم اون مار باید به من گوش کنه تا بزرگ ترین جادوگر این جهان بشم پس صبر کن و ببین چطور مطیع من میشه *تام شروع به حرف زدن به زبان مارها میکنه کم کم اون باسیلیسک که مدت ها بود خواب بود از خواب بلند میشه و به اون سمت حرکت میکنه وایولت تحمل نمیکنه و میاد تو وایولت:زورت به این دختر رسیده؟از اولم میدونستم و بهت شک داشتم خیلی آدم پستی هستی ریدل *تام پوزخندی میزنه و میگه:فقط اگه اصیل زاده نبودی الان توهم غذای این مار خوشگل من میشدی پس ساکت شو و تماشا کن *ریگولوس نگاهی به وایولت میکنه با نگاهش داره بهش میفهمونه که از اینجا بره ولی وایولت همونجا میمونه تازه به خودش جرئت میده و میره نزدیک اون باسیلیسک وایولت:هی تو به مارت دستور بده که بهم آسیب بزنه...چرا خشکت زد؟چرا نمیتونی بگی ها؟فقط ادعا داری وگرنه هیچی نیستی ریدل *تام عصبی میشه ولی یچی تو دلش هست که نمیزاره به اون مار بگه که آسیبی به وایولت بزنه
*متیو و ریگولوس فقط این مدت منتظر و شاهد بودن که چه اتفاقی میوفته اونا خبر داشتن که وایولت میخواد چیکار کنه و ریگولوس خبر داشت که وایولت یه خنجر همیشه همراهشه برای دفاع از خودش پس دست به کار شدن متیو برادرشو خلع صلاح میکنه و وایولت به سمت اون مار میدوه و چشمای اون مار رو کور و در نهایت اونو میکشه *تام که عصبی شده بلند فریاد میزنه:چطور جرئت کردین که منو خلع صلاح کنین تو چطور تونستی اون مار رو بکشی تمام زحمت های من به باد رفت *ریگولوس اینو نمیخواست ولی با یک ورد تام رو بیهوش میکنه وایولت به بالاسره اون دختر که اون وسط افتاده بود میره اون سه نفر نمیدونستن چیکار کنن تا وقتی که جغد پروفسور مکگوناگال به اونجا میرسه وایولت:هی تو اینجایی؟وای کاشکی بتونی بری به پروفسور ها بگی کمک بفرستن ما اینجوری نمیتونیم بیایم *جغد پرواز میکنه که خنجر رو به پروفسور دامبلدور برسونه بعد راه رو نشون میده تا اونا رو پیدا کنن
دامبلدور:آقایون و خانم برت شما...وای خدای من این دوتا چرا بی جون افتادن این وسط متیو:پروفسور قضیش مفصله وقتی که از اینجا بریم خودم براتون میگم فقط از اینجا بریم اسنیپ:اون مار...پروفسور فکر کنم هر سه این دانش آموزان باید با شما صحبت کنند فعلا تشریف ببریم *همگی از اون تالار بیرون میرن و تام و اون دختر به درمانگاه فرستاده میشن اون روز هر سه اونا به دفتر دامبلدور میرن و موضوع رو میگن اداره کل متوجه این موضوع میشه و زود تر از حالت معمول مدرسه تعطیل میشه چرا که دلیلش همین موضوع بوده کل تابستون ذهن وایولت درگیر این حواشی بود و به این فکر میکرد که تام با متیو کاری نکرده باشه و پدر و مارش هنوز هم میگفتن که به اونجا برنگرده ولی اون تمام دوستاش اونجا بودن و حالا تو قطار رفتن به هاگوارتز داشت به تمام این قضایا فکر میکرد مارینا:هی دختر دو دقیقه کم فکر کن شاید متیو و تام از قطار جا مونده باشن دلیل نمیشه بد به دلت راه بدی که عه وایولت:ولی نگرانم...باشه کم فکر میکنم بهش تا جایی که بتونم *لبخند کوچیکی به مارینا میزنه و منتطر میمونه تا به هاگوارتز برسن
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!

عالی بود خسته نباشید
خیلی ممنون❤
💙💙💙💙
عالی بود ❤❤❤
ولی یه چیزی اینکه اسنیپ از تام ریدل کوچیک تره چرا باید پروفسور هاگوارتز باشه
اینو میدونم اوایل که اومدم بنویسم بهش دقت نکرده بودم
عالییی بود حتما پارت بعدی رو بذار
زود زود
میزارم حتما
💝💝
ج.چ:آره حتما بزار
خیلی قشنگ بود خیلی زود پارت بعد رو بزار😊
آره آره وقت بشه حتما