بیییی شرححححح
از زبان لیدی باگ: بعد حرف های گابریل و ناتالی دیدم کت بغض کرده. منم دلم برای گابریل و ناتالی میسوخت با وجود تبهکار بودنشون اما بالاخره قصدشون خیر بود. یکدفعه صدایی تو سرم پیچید صدای یک زن و مردی بودن(قابل توجه شما دوستان اون زن و مرد همون سردسته جادوگران خوب بودن ) اون صدا میگفت«یین و یانگ. گردنبند. تولد.تیکی و پلک.جعبه» یک دفعه گفتم خوب پخش زنده تمام شد. بعد گابریل و ناتالی رو ازاد کردم. بعد رفتم جعبه معجزه گرا رو گذاشتم تو خونه ی استاد فو و قایمش کردم. بعد همه ی معجزه گرا رو از همه جدا جدا گرفتم گذاشتم تو جعبه. یکدفعه دوباره اون جمله تو گوشم تکرار شد بعد به جعبه نگاه کردم. دیدم قسمت معجزه آسای منو کت مثل علامت یین و یانگه. تبدیل به خودم شدم و از کیفم گردنبندی که تیکی بهم داده بود رو نگاه کردم. مثل اون قسمتی هست که جای گذاشتن معجزه گر منه. از تیکی خواستم افسانه ی یین و یانگ رو برام تعریف کنه
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
عالی
خیلی خیلی عالی بود گلم😍😍
ممنون گلم❤💝💖